دو ماه از سهميه بندی بنزين ميگذرد. بحث ها
به همان اندازه روز اول داغ است. مردم می گويند همه اين کلک ها
برای گران کردن بنزين است. چه اين سناريو واقعيت داشته و اجرا
شود و چه
شايعه باشد و اجرا نشود مهم اينست که
اعتماد مردم نسبت به حکومت ازهر زمانی کمتر شده است. مردم می
گويند با شروع سال
تحصيلی اين طرح هم مثل طرح تثبيت ساعت و
خيلی طرح های ديگر شکست می خورد و با اين
سهميه بندی سرويس مدارس هم لنگ می
ماند. الان بنزين آزاد برای رسيدن مردم به کارشان يک امر عادی
شده است. طوری که در پارک ها يا مترو يا اتوبوس و
يا ميهمانی ها مردم قيمت های بنزين
را با هم ردو بدل می کنند تا جايی بهتر، با قيمتی مناسب تر
پيدا کنند. اينروزها محيطی نيست که در آن راجع به مسائل مملکت
صحبت
نشود. همه مشتاقانه به هم اطلاعات می دهند
و بی پروا صحبت می کنند.
امروز
نامه خانواده زندانيان دانشجو به ايت الله شاهرودی را
خواندم. تمام اين بلاهايی را که بر سر اين جوانان می آورند را
در اگاهی بر سر دزدان
و قاتلان و قاچاقچيان می آورند. واين نشان ميدهد که ديگر از
چشم حکومت يک منتقد يا
فعال سياسی با يک اوباش هيچ فرقی نمی کند و با هر دوی اينها به
يک صورت رفتار می شود. |