ايران

www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
  قتل عام 1367
سالگرد هولاکوست سياسی
در زندان های ج. اسلامی
فاطمه "حقيقت جو" نماينده مجلس ششم، با جسارت می گويد:
 آنها که قتل عام کردند، اکنون درحاکميت اند!
 
 
 
 

 

اين گزارش را راديو آلمان درسالگرد قتل عام زندانيان سياسی در سال 1367 پخش کرده است که با اندکی ويراستاری و توضيحاتی که در پرانتز قرمز به آن اضافه کرده ايم می خوانيد:

تير‌ماه ۱۳۶۷، آيت‌الله خمينی، با‌ پذيرش قطعنامه‌ی ۵۹۸ شورای امنيت سازمان ملل متحد به جنگ ۸ ساله‌ی ايران و عراق خاتمه داد.

روز ۲ مرداد ماه، سازمان مجاهدين خلق ايران حمله‌ گسترده‌ای را از مرزهای غربی و جنوب غربی ايران تحت عنوان "فروغ جاويدان" آغاز کرد. جمهوری اسلامی با "عمليات مرصاد" به  "فروغ جاويدان" پاسخ داد.

بسياری، از جمله آيت‌الله منتظری معتقدند، حمله‌ی مجاهدين خشم عده‌ای و از جمله آيت الله خمينی را برانگيخت و منجر به صدور فتوای اعدام‌ها شد. اما يرواند آبراهاميان، تاريخ‌نگار ايرانی تبار، آغاز فشار و سرکوب در زندان‌ها را ۲۸ تيرماه، يعنی درست يک روز پس از پذيرش قطعنامه آتش‌بس، و ۵ روز پيش از حمله‌ی مجاهدين می‌داند. او می‌گويد: « در نخستين ساعات روز جمعه، ۲۸ تيرماه ۱۳۶۷ (۱۹ ژوئيه ۱۹۸۸)، حصارهای آهنی بر گرد زندان‌های اصلی در سرتاسر ايران کشيده شد. دروازه‌ها بسته و تلفن‌ها قطع شد. تلويزيون‌ها را از برق کشيدند و از توزيع نامه‌ها، روزنامه‌ها و بسته‌های دارويی (در زندان‌ها) خودداری کردند. ساعات ملاقات لغو شد و بستگان زندانيان را از حول و حوش زندان‌ها پراکنده ساختند. به زندانيان دستور داده شد، در سلول‌های خود باقی بمانند و از صحبت با نگهبانان و کارگران افغانی خودداری کنند. رفت‌وآمد به درمانگاه‌ها، کارگاه‌ها، قرائت‌خانه‌ها، تالارهای تدريس و حياط‌ها ممنوع شد.»

 آيت‌الله منتظری در خاطراتش به عمليات مجاهدين اشاره می‌کند و اين‌که عده‌ای در همان زمان می‌خواستند «کلک مجاهدين را بکنند و به اصطلاح از دست آن‌ها راحت شوند». به نظر وی، در همين راستا آيت‌الله خمينی در نامه‌ای خطاب به ارگان‌های مسئول، با اشاره مؤکد بر «جنگ‌های کلاسيک منافقين در شمال و غرب و جنوب کشور با همکاری حزب بعث عراق»، فتوای اعدام «محاربين» و کسانی را که «بر موضع نفاق پافشاری می‌کنند»، صادر می‌کند. همان‌گونه که آيت‌الله منتظری در خاطراتش اشاره می‌کند، اين نامه تاريخ ندارد، اما با مهر و امضای شخص رهبری است. قابل ذکر است، در نامه‌ی فوق به‌طور مشخص از عمليات "مرصاد" يا "فروغ جاويدان" حرفی به ميان نيامده‌است.  

در فتوای آيت‌الله خمينی در مورد اعدام زندانيان سياسی آمده‌است که تشخيص و قضاوت در رابطه با اعدام زندانيان برعهده‌ کمسيون مشخصی است: «تشخيص موضوع در تهران با رأی اکثريت آقايان حجة‌الاسلام نيری دامت افاضاته (قاضی شرع)، جناب آقای اشراقی (دادستان تهران) و نماينده‌‌ای از وزارت اطلاعات می‌باشد، اگرچه احتياط در اجماع است. در زندان‌های مراکز استان، رأی اکثريت آقايان قاضی شرع، دادستان انقلاب و يا داديار و نماينده‌ی وزارت اطلاعات لازم الاتباع می‌باشد.»

يرواند آبراهاميان کميسيون رسيدگی در تهران را تا ۱۶ نفر می‌داند و می‌گويد: «اعضای اين کميسيون با هليکوپتر بين زندان‌های اوين و گوهردشت در رفت و آمد بودند و به همين سبب کميسيون در بين زندانيان به "کميسيون هوابُرد مرگ" شهرت يافت.»

آيت‌الله منتظری، ۹مرداد ۱۳۶۷، در نامه‌ای خطاب به آيت‌الله خمينی، سعی در تغيير نظر او دارد. او در آن می‌نويسد: «اگر فرضا بر دستور خودتان اصرار داريد، اقلاً دستور دهيد، ملاک اتفاق نظر قاضی و دادستان و مسئول اطلاعات باشد، نه اکثريت.». منتظری دليل نامه‌‌اش را نارضايتی از روند اعدام‌ها و شکاياتی، که از سوی قضات نزد او آورده می‌شد می‌داند.

منتظری در خاطراتش‌، به ملاقاتی با  نيری، قاضی شرع اوين(سالها معاون رئيس ديوان عالی کشور"آيت الله گيلانی" و همه کاره اين شورا)، اشراقی، دادستان تهران(فوت کرده است)، رئيسی، معاون دادستان(معاون اول کنونی رئيس قوه قضائيه) و پورمحمدی (وزير کشور کنونی) نماينده‌ وزارت اطلاعات اشاره می‌کند. او تاريخ اين ديدار را اول محرم آن سال ذکر می‌کند، که مصادف با ۲۳ مرداد ۱۳۶۷ است و می‌نويسد: «به آن‌ها گفتم، حداقل در محرم از اعدام‌ها دست نگه داريد، آقای نيری گفت: "ما تا الان 750 نفر را در تهران اعدام کرده‌ايم، دويست نفر را هم به عنوان سرموضع از بقيه جدا کرده‌ايم. کلک اين‌ها را هم بکنيم، بعد هر چه شما بفرمائيد!"»  

بنا به روايت بازماندگان، زندانيان از سرنوشتی که در انتظارشان بود خبر نداشتند. با توجه به پذيرش قطع نامه‌ صلح و شادی عمومی ناشی از آن،  تصور اعدام دسته‌جمعی برای زندانيان دشوار بود. پيش از آغاز اعدام‌ها، بندها از هرگونه امکان ارتباط با بيرون محروم می‌شوند. ملاقات‌ها قطع می‌شود، تلويزيون‌ها و راديو‌ها را از بندها خارج می‌کنند و ديگر روزنامه‌ای داده نمی‌شود.

آبراهاميان روايت می‌کند: «بعضی از زندانيان با مشاهده‌ کاميون‌های مجهز به سردخانه و پاسداران ماسک‌ به‌صورت، که به آمفی‌تأتر رفت ‌وآمد داشتند،  جريانات مشکوکی را حدس زدند.  با وجود اين، آن‌ها نمی‌دانستند  که علت استفاده از ماسک توسط  پاسداران اين است که دستگاه‌های فريزر در مرده‌ شوی‌خانه‌ زندان از کار افتاده است. يک کارگر افغانی که غذا به زندان می‌آورد، علامت آگاهی‌دهنده‌ای به دور گردن خود ترسيم ميکند. اما زندانيان باز هم تا مدتی بعد، معنای آن را در نيافتند. برخی گمان بردند، که او می‌خواهد بفهماند خمينی مرده‌است.»

بر اساس روايت بازماندگان، از جمله ايرج مصداقی، اعدام‌ها در زندان اوين چند روزی زودتر آغاز شده‌ بود. توفيق عظيمی، ماجرا را از شب ۳۰ تير، که همراه با هم‌بند‌هايش از سالن شش اوين خارج می‌شود، اين‌گونه شرح می‌دهد: «چشم‌بندها را زديم و به صف ما را سوار مينی‌بوس‌های اوين کردند... ما را به انفرادی آسايشگاه بردند. در آن جا با خواندن اسامی، ما می‌بايست رو به ديوار با چشم بند بايستيم و لباس خود را در آورده، آماده رفتن به سلول‌های انفرادی باشيم. هنوز اذان صبح را از بلندگو‌ها  پخش نکرده بودند که صدای يکی از شکنجه گران به نام مجيد قدوسي(مجيدحلوائی از اوباش خيابان نظام آباد تهران که پس از انقلاب 57 اسدالله لاجوردی او را با خود به اوين آورد و همکار وی شد. گفته می شود او که بعدا عضو سپاه شد، اکنون با تغيير نام و بنام "آجرلو" در فدراسيون فوتبال مستقر است) را شناختم. او فرياد می‌زد، تن هيچ‌کس زيرپوش نباشد و با ماژيکی که داده می‌شود، نام خود و نام پدرتان را روی بدنتان بنويسيد. آن‌هايی که شهرستانی هستند نام  شهرشان را هم بنويسند...‌ چند روز پس از انتقال به انفرادی اسامی عده‌ای ديگر خوانده شد. باز هم چشم بندزده آماده بوديم برای رفتن به دادگاه ويژه. پشت سر هم راه می‌رفتيم، تا رسيديم به ساختمان قديمی اداری اوين... در طبقه دوم اتاقی را به دادگاه اختصاص داده‌ بودند. در زيرزمين همين ساختمان وسايل دار زدن را مستقر کرده بودند.». او استخر اوين را، که جلوی آسايشگاه قرار داشته است، ديده که در آن "هزاران دمپايی و کفش‌ِ" متعلق به اعدام شدگان‌، در آن تلنبار شده ‌بود.

يرواند آبراهاميان در رابطه با چگونگی اعدام‌ها می‌نويسد: «کسانی که پاسخ‌های نامساعد می‌دادند، بی‌درنگ به اتاق ويژه‌ای هدايت می‌شدند. در آنجا انگشترها و عينک‌هايشان ضبط و به آن‌ها گفته می‌شد که وصيت‌نامه نهايی خود را بنويسيد. آنگاه آنها را به سوی چوبه‌های دار که پنهانی، در تالار سخنرانی گوهردشت و حسينيه اوين برپا شده بود می‌بردند و در گروه‌های ۶ نفری به دار می‌آويختند. جان کندن بعضی از آن‌ها تا ١۵ دقيقه به طول می‌انجاميد. چون بجای اين‌که دريچه‌ای پنهانی از زير پايشان در رَود و به پايين بيفتد، به همان شيوه قديمی حلق آويز می شدند.».

زنان زندانی چپ، در اواخر شهريور ماه، پس از ملاقات‌های داخلی در زندان، تازه متوجه ماجرا می‌شوند. از سويی ديگر خانواده‌ها نيز تا آذر ماه همان سال در بی اطلاعی کامل به سر می‌برند. به گفته‌ی يرواند آبراهاميان و تائيد شاهدان عينی و بسياری از خانواده‌های زندانيان، از ۴ آذر ماه، با خانواده‌ها تماس گرفته می‌شود. آن‌ها به کميته‌های مختلف احضار می‌شوند. ساک‌های کوچکی به خانواده‌ها تحويل داده ‌می‌شود. در خبرهايی کوتاه، اعدام زندانيان را به اطلاع خانواده‌ها می‌رسانند. در اکثر موارد، وصيت‌نامه‌ای هم در کار نبوده‌است.

شمار کشته‌شدگان و دامنه‌ اين فاجعه هنوز روشن نيست. روند اعدام‌ها و شمار کشته‌شدگان در اکثر زندان‌های شهرستان‌ها همچنان در هاله‌ای از ابهام است. تا کنون ليست‌های متفاوتی از شمار اعداميان تهيه شده‌است، اما همچنان نمی توان با قاطعيت از آمار دقيقی صحبت کرد. آيت‌الله منتظری در خاطراتش می‌نويسد: «حدود 2800 يا 3800 نفر زندانی را - ترديد از من است- از زن و مرد در کشور اعدام کردند.» سازمان عفو بين‌الملل ليستی از متشکل از 2500 نام را منتشر کرده‌است، اما شمار جان‌باختگان را بيش از اين می‌داند. در سايت اينترنتی "عصر نو" ليستی موجود است که در آن نام  4485 تن (با ذکر تعداد گواهی‌دهندگان) به ثبت رسيده‌است.