آنچه می خوانيد خلاصه و فشرده بخش اول مقاله ايست که در سايت
امروز(متمايل به اصلاح طلبان) منتشر شده است. اين بخش به آن
دليل از آن مقاله انتخاب شد که علاوه بر اشاره به واقعيات، چند
نکته خبری نيز در آن وجود دارد و اتفاقا برای برجسته شدن همين
نکات لازم بود مقاله خلاصه شود تا اين واقعيات واخبار در
لابلای پرنويسی ها گم نشود. بخوانيد:
1- آيا بازداشت غيرقانونی انسانها در همه جا نكوهيده است، يا در برخی
جوامع موجه و در برخی ديگر ناموجه است؟
2- آيا نقض حقوق زندانيان مانند نگهداری آنان در سلول انفرادی، ممانعت
از دسترسی آنها به وكيل و خانواده و نيز شكنجه در اوين
غيرقانونی و غيرانسانی و در گوانتانامو يا ابوغريب مجاز و
ضروری است؟
3- آيا گرفتن اعتراف از زندانيان، تحت فشار روانی و جسمی، در عراق
فاقد اعتبار حقوقی و در ايران قانونی و پذيرفته است؟
4- آيا عدم تشكيل دادگاههای علنی با حضور وكيل مدافع و هيأت منصفه
بويژه برای متهمان سياسی و مطبوعاتی در عربستان و يمن محكوم
است، اما در ايران و سوريه جايز است؟
5- آيا عدم استقلال قضايی دادگاه،- بويژه از قدرت سياسی- درهمه كشورها
مورد تأئيد و تأكيد است و صدور حكم قاضی با صلاحديد مقامات
سياسی عليه شهروندان در تمام كشورها غيرقانونی و زشت است، يا
چنين وضعی در برخی كشورها مقبول است و در برخی ديگر محكوم؟
6- آيا قتلهای خودسر سياسی و غيرسياسی (بدون تشكيل دادگاه صالحه و
صدور حكم به صورت علنی با حضور متهم و وكيل مدافع) در ايران
مذموم است اما در اسرائيل، سرزمينهای اشغالی فلسطين يا عراق
بلااشكال؟
7- آيا جلوگيری از انتشار مطبوعات رقبای سياسی و فيلترينگ پايگاههای
اطلاعرسانی اينترنتی آنان، در عربستان و عمان غيرقانونی و
محكوم است و در ايران و كشورهای همپيمانش پسنديده است، زيرا
مبارزه با دشمن چنين الزام میكند؟
8- سانسور كتب منتقدان و مخالفان سياسی و جلوگيری از پخش فيلم، تئاتر
و موسيقی آنان چه حكمی دارد؟ آيا در يك كشور مجاز است و در
كشور ديگر محكوم؟
9- آيا ايجاد انحصار در رسانههای تصويری در عرصه بينالمللی اقدامی
غيرعادلانه و مذموم است اما در كشورهای غيردموكراتيك لازمه
ترويج انديشههای صحيح و حق است؟
10- آيا استقلال حوزههای علميه، نهادهای دينی و دانشگاهها در همه جا
توصيه میشود يا در ايران بايد دولتی شود و در جهان مردمی؟
11- آيا نقض حقوق مدنی منتقدان حكومت يا حاكمان و جلوگيری از تشكيل
احزاب توسط آنان يا غيرقانونی خواندنشان و در نتيجه مانع
فعاليت آزاد و علنی و امن احزاب منتقد شدن در كشورمان موجه است
و در مصر يا تركيه ناموجه؟
12- آيا شنود مكالمات و بازبينی نامهها و مكاتبات شهروندان، بدون حكم
قاضی در هر مورد، در كشوری مجاز و در كشوری غيرمجاز است؟
13- آيا ايراد تهمت و افترا و دروغ برای تضعيف دشمن يا رقيب در سراسر
دنيا ممنوع است و در ميهن خود اخلاقی و شرعی و انسانی؟
14- آيا دخالت نظاميان در عرصه سياست و انتخابات (ايجاد حزب پادگانی،
روانه كردن تانك و توپ به خيابانها و تهديد نظاميان به
كودتا
در صورت پيروزی يك حزب و در هر حال استفاده از سازمان، پرسنل و
امكانات نيروهای مسلح كشور به نفع يك فرد يا حزب خاص در
انتخابات) در تركيه و پاكستان غيرموجه است و در ايران و سوريه
مفيد و لازم؟
15- آيا انتخابات آزاد، عادلانه و سالم در عراق، افغانستان، تركيه،
فلسطين و لبنان با حضور تمام گرايشها و احزاب اعم از مسلمان و
مسيحی، شيعه و سنی، سكولار و ديندار و ... لازم است و از جمله
حقوق ملتها (حق حاكميت بر سرنوشت خود) به شمار میرود اما در
ايران انتخابات صددرصد آزاد بايد به آرزويی دست نيافتنی تبديل
شود؟
16- آيا اعمال نظارت استصوابی و حق وتو توسط قدرتهای برتر جهان در
سازمان ملل عليه برخی كشورها، بويژه منتقدان سياستهای
توسعهطلبانه آمريكا اقدامی تبعيضآميز و غيرمنطقی است اما
اعمال نظارت استصوابی و حق وتوی آقای جنتی و شورای نگهبان در
ردصلاحيت داوطلبان منتقد اقتدارگرايی در انتخابات يا در تفسير
قانون اساسی و مصوبات مجلس به سود نهادهای انتصابی، عادلانه و
اخلاقی و عقلانی است؟
17- آيا نهادهای اجماعی و غيرحزبی و نيز نهادهای تخصصی (دستگاههای
اطلاعاتی، امنيتی، نظامی، انتظامی، قضايی از يك طرف و مراكز
تخصصی و علمی از طرف ديگر) را تابع ميل شخص، باند يا حزب خاصی
كردن و در خدمت آنان در آوردن در ايران توهين به شعور و ارادة
آزاد شهروندان است اما در عرصه بينالمللی ضرورتی
اجتنابناپذير است؟ آيا سوء استفاده از اين نهادها عليه يا له
افراد يا كشورهايی به طور مطلق محكوم است يا مورد به مورد
تفاوت میكند؟
18- آيا مادامالعمر بودن مقام اول حكومت در مصر، اردن و
عربستان با خواست مردم و مقتضيات عصر جديد منطبق نيست اما در
ليبی و ونزوئلا منطبق؟ آيا چرخش مقامات حكومتی در برخی كشورها
ممدوح است و در برخی ديگر مذموم؟ موروثی شدن رهبران چطور؟
19- آيا حكومت مطلقه در سطح جهان ناپسند است و ظالمانه، اما حكومت
مطلقه در مرزهای درونی و ملی نشانه مترقی بودن حاكمان و
پيشرفته بودن عرصه سياست است؟
20- آيا كارشكنی نهادهای انتصابی يا دولتمردانی كه در حكومت دست بالا
را دارند، عليه دولت منتخب مردم در فلسطين غيراخلاقی و
غيردموكراتيك است ولی كارشكنی عليه دولت منتخب ايرانيان (در دو
دوره با كسب بيش از 50 درصد آرای واجدان شرايط) انسانی، اخلاقی
و عادلانه است؟
21- آيا معيار دوری و نزديكی يك حكومت با ديگر كشورها ايدئولوژی
حاكمان است يا دموكراتيك و مشروع بودن رژيمش يا منافع ميهن؟
آيا اعمال معيار دوگانه در اين زمينه ممكن است؟
22- آيا سفارتخانهها در يك كشور حكم سرزمين مادر را دارند و
دخالت در امور داخلی آن ممنوع است يا يك كشور میتواند ضوابط
خود را حتی در درون سفارتخانههای خارجی، به علت حضور در خاك
خود تحميل كند و در عين حال سفارتخانههای خود را در كشورهای
ديگر ادامه خاك خويش بنامد و از حاكميت قوانين كشور ميزبان در
درون سفارتخانه جلوگيری كند؟
23- آيا لازم است قواعد ديپلماتيك در هر كشور مطابق معياری واحد و
جهانی رعايت شود؟
24- آيا حكومتهای مستقل از اينكه حاكمان به صورت دموكراتيك
انتخاب شوند يا نه، مجازند كه يك و فقط يك سبك زندگی (شيوه
پوشش) را به همه شهروندان خود تحميل كنند؟ آيا فرانسه و تركيه
كه مانع ورود زنان مسلمان محجبه به درون دانشگاهها يا استخدام
آنان در نهادهای دولتی میشوند، اخلاقاً میتوانند منتقد
جمهوری اسلامی ايران شوند كه چرا از ورود زنان بدون پوشش سر و
مو به بازار و خيابان جلوگيری میكند؟ عكس مساله چطور؟ آيا
حكومت ايران میتواند منتقد تصميم ديوان عالی فرانسه در اين
زمينه باشد؟ آيا دامنه اختيارات يك حكومت میتواند آن ميزان
باشد كه "حريم خصوصی" شهروندان نيز در قلمرو آن قرار گيرد؟
25- آيا دخالت يك كشور در امور داخلی كشور ديگر مجاز و موجه است؟ آيا
احترام حكومتها به قوانين داخلی كشورهای ديگر، مستقل از
ايدئولوژی آنها، لازم است؟
26- آيا اظهارنظر احزاب و حتی مقامات يك كشور درباره عملكرد،
سياستها و برنامههای حكومت ديگر، مثلا درباره سلامت انتخابات
و نقض حقوق نامزدها، دخالت در امور داخلی آنها محسوب میشود؟
27- آيا اعلام خشنودی يا ناخشنودی حاكمان يا بخشی از آنان درباره
پيروزی فرد يا حزبی در انتخابات كشور ديگر مداخله در امور
داخلی آن كشورها به شمار میرود؟ برای نمونه اگر احزاب
اصلاحطلب و حتی بخشهايی از محافظهكاران از پيروزی نامزدهای
صلحطلب و ضدجنگ در انتخابات آمريكا و اروپا استقبال و آن را
اعلام كنند، در امور داخلی ايالات متحده يا اروپا دخالت
كردهاند؟ عكس مساله چطور؟
28- آيا حمايت سياسی، تبليغاتی و معنوی يك حكومت از شهروندان و
نهادهای مدنی كشور ديگر، مانند
NGOها، با قوانين بينالمللی ناسازگار است؟ آيا
اين حق همه حكومتهاست يا تعدادی از كشورها واجد چنين حقی
هستند؟
29- آيا پشتيبانی يك حكومت از آن دسته از نهادهای مدنی و حزبی دارای
گرايشهای فكری، سياسی و دينی همسو با خود، مثلاً برقراری
ارتباط و ارسال نشريه برای آنان يا حتی حمايت مالی و نيز تبليغ
اشخاص و احزاب و نهادهای مذكور در راديو- تلويزيونهای برون
مرزی كشور ديگر مجاز است؟ آيا رژيمها حق دارند به اين دليل
افراد و احزاب مذكور را، مادام كه برخلاف قانون متبوع كشور خود
عمل نكردهاند، جاسوس، مزدور بيگانه و خائن به ملت معرفی كنند؟
آيا جمهوری اسلامی ايران اين حق را دارد اما دولت ايالات متحده
فاقد آن است؟ آيا عكس آن اخلاقی و جايز است؟
30- پشتيبانی سياسی، تبليغاتی يك حكومت از اپوزيسيون حكومت
ديگر چه حكمی دارد؟ مطلقا مجاز است يا به نظر و منافع ما بستگی
دارد؟ حكم انتقاد از عملكرد يك حكومت توسط حكومتهای ديگر
چيست؟
31- آيا اعتراض به نقض حقوق بشر در يك كشور ديگر در حكم دخالت در امور
داخلی آن كشورها است؟
32- آيا بمباران مناطق مسكونی كشوری كه با آن در جنگيم به طور مطلق
غيرانسانی و غيرقانونی است يا به ديدگاه و منافع ما بستگی
دارد؟
33- آيا توليد سلاحهای كشتارجمعی برای برخی دولتها اخلاقی و مجاز
است و برای عدهای ديگر، غيرانسانی و ممنوع؟
34- آيا كاربرد سلاحهای غيرمجاز در جنگ، تحت هر شرايطی و توسط هر
حكومت نكوهيده است؟ آيا فرق میكند آن سلاحها را ارتش كشورهای
اسلامی به كار برد يا مسيحی يا يهودی يا سكولار؟
35- آيا عمليات انتحاری عليه شهروندان غيرنظامی يا ترور آنان
مطلقاً محكوم است، يا در شرايط خاص، مثلاً اشغالگری حكم ويژه
دارد؟
36- آيا تبليغ اديان يا مكاتب اقليت مجاز است؟ آيا مسلمانان در
كشورهايی كه در اقليت به سر میبرند حق دارند دين خود را تبليغ
كنند اما در كشورهايی كه اكثريت را تشكيل میدهند، موظفند از
تبليغات پيروان ديگر اديان و مكاتب، حتی با اعمال قوه قهريه
جلوگيری كنند؟
37- آيا توهين به مقدسات هر دين و ملتی (منظور نقد يا انتقاد نيست)
مطلقاً ناپسند است يا سكولارها میتوانند به مقدسات اديان
ابراهيمی توهين كنند يا موحدان مجازند اعتقادات غيرموحدان يا
طرفداران مكاتب ديگر را به سخره گيرند؟
38- آيا تأسيس نهادهای دينی اقليتها نامشروع و ناموجه است؟ آيا در
جايی كه اكثريت با اهل سنت است شيعيان حق داشتن مسجد را در آن
مناطق ندارند؟ عكس موضوع چطور؟ آيا در كشورهايی كه مسلمانان در
اقليت هستند، حق تأسيس مسجد را دارند؟ آيا در كشورهای مسلمان،
معتقدان به ديگر اديان از چنين حقی برخوردارند؟
39- آيا دگر انديشان (در جوامع سكولار، پيروان اديان و در كشورهای
دينی، سكولارها) حق شركت در حكومت را دارند؟ آيا مسلمانان
میتوانند و حق دارند در نظام لائيك تركيه به قدرت راه يابند؟
سكولارها در جوامع مسلمان چه وضعی دارند؟
40- آيا شهروندان حق انتخاب آزاد عقيده و مرام را دارند يا تغيير آن
بايد با مجازات حكومتی همراه شود؟
41- آيا میتوان در داخل طرفدار دموكراسی بود و در خارج از استبداد
پشتيبانی كرد (مانند انگلستان و به علت حفظ منافع منطقهای
خود)؟ آيا میتوان مانند آقای احمدینژاد خواستار دموكراسی در
جهان شد (در سخنرانی در سازمان ملل) اما در داخل اعلام كرد
مردم از شنيدن نام دموكراسی حالت تهوع پيدا میكنند؟!
42- آيا میتوان گفتوگو را در خارج از مرزها به رسميت شناخت
اما در داخل استبداد سخن نخست را بگويد؟ عكس آن چطور؟ يعنی در
داخل طرفدار آزادی و گفتوگو بود و در عرصه بينالملل، طرفدار
اعمال زور عريان. |