درست همين روزها که حجاب سفت و سخت شده و
مرگ را در بالای جرثقيل به رقص در آورده اند، حرف های مردم تند
تر شده و همه بيشتر از گذشته در باره همه چيز صحبت می کنند.
حتی در باره همه چيز يک چيزهائی شنيده و يا يک جائی خوانده و
سينه به سينه نقل می کنند. هوشياری سياسی مردم اين روزها خيلی
بيشتر از گذشته شده است. تا آنجا که من در محافل می شنوم مردم
رسانه بی طرف می خواهند. از خاتمی و کروبی گذشته اند و احمدی
نژاد را هم چند فرسخ جا گذاشته اند. تق تلويزيون امريکا هم در
آمده است. هرجا صحبت از اين تلويزيون میشود فورا می گويند
خيلی امريکائی است و کيسه بوکس هم آقای چالنگی است که خيلی
آنتی پاتی ايجاد کرده. اخبار مرتب رد و بدل میشود. خيلی بيشتر
از گذشته مردم خبرها را دنبال می کنند و تفسيرهايشان را هم به
آن اضافه می کنند. اغلب هم بی راه نمی روند. حتی نسبت به
تغييرات دولت و کابينه هم مردم حساس شده اند. باور کنيد سردار
افشار که آمد وزارت کشور، يک روز بعد هرجا می رفتی مردم می
گفتند او را برای انتخابات آوردند. حرف هائی که تا حالا، حداقل
در محافل غير سياسی مردم کمتر می زدند و يا اصلا کمتر به آن
توجه میکردند. هم انتصابات در سپاه را حدس زده اند برای چيست،
همه خانه ناطق نوری را می دانند قصر است، همه هدف اصلی سهميه
بندی بنزين را می دانند و از همه مهم تر اينکه حالا روز به روز
بيشتر نگران جنگ شده اند. اينها اصلا در گذشته نبود.
مثلا وقتی دارم از پياده رو رد می شوم می
شوم چند مرد دارند راجع به پولهايی که به لبنان داده اند صحبت
می کند و خيلی نمونه های ديگر. روحيه مردم، يک جور روحيه
تهاجمی شده است.
کارگر ساختمانی شده روزی 17000 تومان، بنا
شده روزی 37000 تومان. دست فروش ها زياد شده
اند. مردم احتمال جنگ و تحريم می
دهند. بنزين
عملا شده ليتری 500 تومان (با پول بنزين
جايگاه). امسال حتی از دهان مردم بسيار عادی يک چيزهای پراکنده
و غير دقيقی در باره قتل عام زندانيان در سال 1367 شنيدم.
چقدر خوب شد، توصيه شماها را گوش کردم و
رفتم دنبال پرسه زدن در خيابان ها و در ميان مردم. درهای يک
دنيا به رويم باز شد.
باور کنيد به گوش خودم در کنار خيابان
شنيدم که يک عده داشتند درباره فعاليت های سپاه در لبنان و
عراق با هم بحث می کردند. شايد اين خبر نقل کردن زير تاثير
تلويزيون ها و راديوهای خارج باشد، اما اگر اينطور است چرا تا
چند وقت پيش اينقدر مردم حرف نمی زدند؟
وقتی می نويسم مردم درباره همه چيز حرف می
زنند، اغراق نمی نويسم. مثلا درباره دروغ بودن فيلم ها ی تازه
ساخته
شده مثل مدار صفر درجه. به هيچ قيمتی
ماهواره ها را جمع
نمی کنند و درباره ماهواره کمتر پز میدهند
و حرفی درباره آن نمی زنند تا کلاغ خبر به جائی نبرد. طرفداران
احمدی نژاد همانهائی هستند که
تلويزيون نشان ميدهد. من
در کوچه و خيابان کسی را نمی بينم
که مثلا از اقای خامنه ای تمجيد کند. شايد اگر
بروم مسجد ببينم . مردم ضد امريکا
هستند، يا لااقل کسی جرات دفاع علنی از امريکا را
ندارد ولی همراه اقای خامنه ای هم
نيستند.آن چيزی که من در خيابان می بينم همين
است . امام زمان های ظهور کرده خيلی
زياد شده اند. در کوچه و
خيابان ولو اند. خودم چند تايی را
تا حالا ديده ام. مثل آدم های ديوانه هستند اما هرکدامشان هم
يک عده ای را توانسته اند دور خودشان جمع کنند. |