ديدگاه‌ها

www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
 

"قدرت"
سهمی به
"معتدله"
نخواهد داد!
احمدشيرزاد

 
 
 
 

 

می گويند دوره تندروی تمام شده و زمان اعتدال فرا رسيده است. درست نمی دانم دماسنج اعتدال و تندروی چيست يا کيست. هر کسی خودش را محور اعتدال آدم و عالم می داند و آنها که از او کم اثرترند را وارفته و منفعل و افرادی که از او فعال تر و جدی ترند را تندرو و راديکال می داند. اما من فکر می کنم آنهايی که فقط به فكر آن هستند كه موقعيتشان نزد كسانی كه زور و قدرت دست آنهاست خدشه دار نشود معيار اعتدال و ميانه روی نيستند.

...

تا به حال چه كسی سراغ دارد كه مستبدان حاضر شده باشند مخالفان خود را، هر چند كه خيرخواهی شان بر خرد و كلان مسجل شده باشد، تاييد صلاحيت كنند؟ مخالفان جدی و كارامد سياستهای يكجانبه و تصميم های استبدادی هميشه تاريخ رد صلاحيت شده اند و تازگی ندارد. نهايت ساده لوحی است كه كسی بخواهد با مستبدان دست و پنجه نرم كند و توقع داشته باشد كه از گوشه چشم عنايت آنها هم برخوردار شود. آنها تا زمانی كه بتوانند تمام قدرت را يكجانبه دست خود حفظ كنند هرگز حاضر نيستند در آن با كسی شريك شوند. تكرار می كنم، آنچه آنها می خواهند "همه قدرت" است و آنچه نمی خواهند "شريك در قدرت". مشکل آنها اين نيست که در سمت مقابلشان چه کسی اخلاق نرم خويانه دارد و چه کسی با درشتی صحبت می کند. مهم اين است كه چه كسی تاثير گذار است و خطر آفرين. آنها شريك نمی خواهند، خوب و بدش فرق ندارد. از ديد انحصارطلبان هر شريكی بد است.

اگر جايی ديديم و ديديد كه انحصارطلبان قدرت تن به شراكت با ديگران داده اند و رضايت داده اند كه كسان ديگری هم راه به مسئوليت ها داشته باشند، يا بايد در انحصار طلب بودن آنها شك كرد و يا تنگناهايی را جستجو كرد كه امكان ادامه اعمال قدرت يكجانبه را از آنها سلب كرده است. انحصار طلبان در هيچ كجای دنيا هرگز فی سبيل الله قدرت را به ديگری پيشكش نمی كنند، خواه طرفشان با تندی سخن بگويد و يا با اعتدال. راه شراكت در قدرت با قدرتمداران برای تحقق خواست های يك ملت در اين نيست كه سعی كنی مطابق ميلشان با آنها صحبت كنی تا بر تو خشم نگيرند و جايی هم به تو دهند. تنها راه اين است كه چنين چيزی بر آنها تحميل شود و اين امر بديع و ناممكنی نيست.

انحصارگران قدرت در هر جای كره خاك، دير يا زود در بن بست مشروعيت ملی قرار می گيرند و امكان ادامه روشهای يك جانبه اعمال قدرت برايشان نامهيا خواهد شد. ذات انحصار در قدرت، ناكارامدی در حكومت را بدنبال دارد. جماعتی كه حاضر نشوند عقل های ناوابسته شهروندان دلسوز و آگاه را ارج بگذارند، لاجرم پيرامون خويش متملقان و چاپلوسان سبك مغز را جمع خواهند كرد؛ و نوقدرتان حقير را فاصله تا حكمرانی خوب از زمين تا آسمان است. چنين است كه دير يا زود اوضاع از سامان خارج خواهد شد و ملك و حكومت راه از هم پاشيدگی را در پيش خواهد گرفت. در چنين شرايطی دو راه بيشتر در پيش نيست. يا اين است كه چشم بر اضمحلال و نا بسامانی فرو خواهند بست و به دروغ از يكديگر تمجيد خواهند كرد تا صدای طبل های ميان تهی گوشها را از صدای فرو شكستن ستونهايی كه موريانه تا اعماق آنها را پوك ساخته است غافل سازد. و يا اينكه اگر اندك عقلی باقی مانده باشد كه لااقل منافع دراز مدت خويش را تشخيص دهند دست به دامان عاقلان و ناصحان خواهند شد و شايد چند صباحی راهی باز شود تا كاری بشود كرد.

اگر صبوری باشد و حركت، اگر نشاط باشد و اميد و اگر ملتی بتواند خود را در سخت ترين شرايط زنده و فعال نگه دارد و خاكستر ياس و انفعال را از خويش بزدايد، دير يا زود زمانی خواهد رسيد كه انحصارگران قدرت ناچارند برای پرهيز از سقوط حتمی راه را بر خدمتگذاران و ناصحان شفيق بگشايند، ولو برای مدتی! شايد اغلب ملتها هرچه به دست آورده اند در همين فرصتها بوده است.