تکفيرگرايی، تفکری بسيار کهن در ميان
مسلمانان است که در سال ١٩٦٧ پس از
شکست مبارزان اسلام گرای مصری در برابر
اسرائيل، در ميان آنها تولدی دوباره
يافت ( به گزارش مندرج در شماره ژوئن
٢٠٠٧
مراجعه شود). تکفيرگرايی بر اين
عقيده استوار است که تضعيف امت
(جامعه مومنان) نتيجه کج روی خود
مسلمانان يعنی دور شدنشان از دين است.
تمامی مسلمانان غير معتقد کافر تلقی
می شوند. افرادی که به اين تفکر باور
دارند، به منظور تشکيل جوامع خود
مختار و نبرد با مسلمانان بی دين، به
خروج از جوامع اسلامی موجود
فراخوانده می شوند
طی دهه ١٩٧٠، گروه های کوچک منزوی هواداران تکفيرگرايی در
سراسر جهان عرب به سختی روزگار می گذراندند. آنان در دهه ١٩٨٠ طی جنگ عليه اشغال افغانستان توسط اتحاد جماهير
شوروی، در
کنار مجاهدين افغان گردهم آمدند. ايمان الظواهری مصری، طاهر
يلداشف،
فرمانده ازبک و شيخ عسا که بعدها عضو ستاد فرماندهی القاعده
شد، در آن
زمان در زمره چريک های دوآتشه تکفيرگرايی بودند. پس از هجوم
آمريکا به
عراق، تکفيرگرايی در اين کشور رواج يافت؛ يکی از هواداران اصلی
آن ابو مصعب زرقاوی ، مسئول القاعده در عراق بود که هفتم ژوئن ٢٠٠٦
کشته شد.
از سال ٢٠٠٣، تکفيرگرايی به سرعت در ميان
رهبران ميانی و هواداران ساده القاعده گسترش يافت. اين
هواداران که مجاب
شده بودند حضور بی دينان در بطن جوامع اسلامی، دشمن را
تقويت می کند و
خطری هستند که بايد از ميان برداشته شوند، ديگر نفرت خود را
تنها متوجه
سربازان آمريکايی نمی کنند. تکفيرگرايی دشمن تمامی
مسلمانان غيرمتعهد است.
برای بازگرداندن افراد « رويگردان» از اسلام به آغوش دين،
ابتدا بايد
رهبران جوامع اسلامی «کافر» را از ميان برداشت. کوهستانهای صعب
العبور
وزيرستان شمالی و جنوبی به مکان مقدس جديد آنان بدل می شود.
عقايد آنان به طور کامل با تفکر القاعده
در دهه ١٩٩٠ تفاوت دارد؛ تفکری که نبرد را به طور خاص به بيرون
راندن«
نيروهای اشغالگر» غربی از کشورهای اسلامی محدود می ساخت.
تکفيرگرايان به
دشمن داخلی می انديشند. درسی که آنان از يازدهم سپتامبر
فراگرفتند، بسيار
ساده است: آنان قتل عام شدند و برای سرشان جايزه تعيين شد،
توسط کفار غربی و همچنين پاکستانی بمباران شدند. از اين پس
آنان تفاوتی ميان مسلمان و
مسيحی، پاکستانی و آمريکايی يا حتی ميان پرويز مشرف و جورج
دبيلو
بوش قائل نمی شوند. پيش از پرداختن به مهاجمين، بايد دشمن
داخلی را از
ميان برداشت. همين امر سوءقصدهای پياپی به جان رئيس جمهور
نظامی پاکستان
در چهار سال گذشته را توجيه می کند.
تمامی هواداران تکفيرگرايی، چه آنانی که
به القاعده وابسته هستند و چه آنانی که عضو يکی از گروه های
وابسته به آن
می باشند، هدفی دوگانه را پيگيری می کنند. آنان بايد هم زمان
به جنگ عليه ارتش های غربی ادامه دهند و پايه های دولت "اسلامی" جزمی را بنا
نهند که
اصول خشک مومنان را تضمين نمايد. آنها با برافراشتن پرچم
مخالفت با
دولت های مسلمان، به نبرد با تمامی اصلاح طلبان ميانه رو در
منطقه وزيرستان نيز دست يازيده اند. تکفيرگرايان به ويژه از
تشيع نفرت دارند که از ديد آنان انحرافی غيرقابل تحمل است. نبرد با هواداران اين
جريان
جايگاهی هم رديف جهاد يافته است و گاهی جای آن را می گيرد.
تکفيرگرايان با
هدايت نبرد به طور خاص عليه کفار غربی و مسلمانان « مرتد»،
نقشی همچون
منجی برای خويش قائل هستند. |