فرشاد ابراهيمی، عضو سابق هيات سياسی انصار
حزب الله، که با خروج از آن جمع دست به افشاگری پيرامون قتل
های محفلی و زنجيره ای زد، طی مطلبی که می خوانيد، اطلاعات
تازه ای را درباره پشت پرده قتل عام زندانيان سياسی در سال
1367 منتشر کرده است. اين اطلاعات را وی در مقاله ای که روی
سايت خود گذاشته مطرح کرده که ما از آن مقاله همين اطلاعات را
برگزيده و منتشر می کنيم:
اگر بياد داشته باشيد، هنگام
ترور اسدالله لاجوردی درسال
1377 در بازار تهران زمزمه هايی در
نشريات و
محافل سياسی آن روزها از سوی جريان دوم
خرداد و از جمله سعيد حجاريان و
مجيد انصاری پيچيد که لاجوردی يکبار
در
آستانه بازداشت و غضب آيت الله
خمينی قرار گرفته بود. همان زمان از سوی نيروهای خط امامی سابق
که آن روزها جماعتی شان به دوم خردادی مشهور شده
بودند ماجرايی در جلسات خصوصی و
محافل بازگويی شد که البته با
نگاهی دوباره به اسناد و اطلاعات
موجود صداقت آن به يقين معلوم می شود که
گوشه هايی از آن را با هم مرور می
کنيم .
آيت الله خمينی در خلال
سالهای 1365 و 1366 دو حمله شديد
قلبی را متحمل شده بود. دکتر فاضل و
دکتر افشار و همچنين دکتر ناصر سيم
فروش اطبای مخصوص ايشان هر گونه استرس
و فشار و همچنين صحبت کردن طولانی
را برای وی خطرناک توصيف کرده بودند.
البته
ايشان توان انجام آنرا هم نداشتند، شما کتاب صحيفه نور (مجموعه
سخنرانی ها و پيامهای آيت الله
خمينی) را نگاه که بکنيد می بينيد که تمام
سخنرانی های ايشان بعد از حمله توام
مغزی و قلبی ايشان در نيمه
1366بيشتر از پنج تا ده دقيقه نبوده
است . بعد از اين اتفاق اکبر هاشمی رفسنجانی و سيد احمد خمينی
هر دو در جماران در دفتر امام مانع از هرگونه
ديدار و يا جلسه مستقيمی با وی می
شدند و حتی نزديکترين اعضای دفتر نيز از
جمله مجيد انصاری و يا آيت الله
موسوی خوئينی ها برای ديدار با خمينی با
مشکل مواجه بودند. سيد احمد و
رفسنجانی با ايجاد آن سد اعلام می داشتند
که کارتان را بگوئيد ما خلاصه شده
اش را به امام می گوئيم و نتيجه را به
شما اعلام می کنيم. اينگونه بود که
خمينی عملا از بسياری از حواث آن روزها
دور بود و يا اصلا اطلاعی نداشت و
به واقع رهبر ايران در دو سال آخر
عمر خمينی اين دو بودند. در خلال
قتل عامهای زندانيان که اوجش با ماجرای آيت الله منتظری توام
شد، ری شهری نيز وارد گود شد و مانع از
انتقال هر گونه ارتباط منتظری با
خمينی گشت و زمينه را هر سه نفری با
حذف منتظری از حکومت آغاز کردند که
البته موفق هم شدند که اينرا نيز
در کتاب خاطرات آيت الله منتظری نيز
به تفصيل و مستند می توانيم بخوانيد.
در ايام قتل عامها و اعتراض آيت
الله منتظری و همچنين تعدادی از
نيروهای خط امامی همچون مجيد انصاری
به عملکرد لاجوردی در زندان اوين که
گاها حتی در يک شبانه روز تعداد
اعدام ها به صد تن می رسيد مجيد انصاری مصمم
می شود موضوع را به اطلاع خمينی
برساند. به جماران می رود که سيد احمد و
رفسنجانی مانع ديدار می شوند و می
گويند به امام اطلاع می دهيم (که البته
از اين کار نيز عملا سر باز می
زنند)، تا اينکه نهايتا مجيد انصاری در
نيمه های شب، هنگاميکه خمينی در
ايوان جماران قصد خواندن نماز شب داشته از غفلت پاسداران اطراف
وی استفاده کرده و موضوع را به اطلاع خمينی می رساند و می گويد
همين امروز بيش از دويست نفر را لاجوردی در اوين اعدام
کرده است. آنهم به بدترين وجه ممکن
و ماجرای کشتن يک زن را شرح می دهد که
شيلنگ آب را به پشت وی فرو کرده و
پس از ترکيدن روده هايش او کشته شده
است. مجيد انصاری می گويد بعد از
اين گفتگو خمينی سجاده نماز را جمع کرد و به انصاری می گويد
قلم و کاغذ بياور. اين از نماز شب هم واجب تر است
و فرمان تحقيق از زندان اوين و
بازداشت لاجوردی و محاکمه وی را می نويسد
.
انصاری (در اين دوران او رئيس سازمان
زندانهای جمهوری اسلامی بود. پيک نت) فردايش به اوين می رود و
به فرمان خمينی تحقيق از کميت و کيفيت اعدامها را
آغاز می کند و حکم بازداشت لاجوردی
را از سوی خمينی به اطلاع وی می رساند، پس از اين ماجرا ری
شهری، رفسنجانی و خامنه ای و محسن رفيقدوست به
جماران می روند و سيد احمد و ری
شهری، رفسنجانی و خامنه ای عمامه هايشان
را بر می دارند و جلوی خمينی می
گذارند و می گويند با اين کار ديگر آبرويی برای ما و نظام نمی
ماند و ما کنار می کشيم. رفيقدوست (رئيس وقت کميته های انقلاب)
اعلام می کند که
اين کار شکاف بزرگی در جبهه ها ايجاد می
کند و عملا نظام ساقط می شود و
خمينی را مجاب می کنند از بازداشت
لاجوردی و محاکمه وی صرفنظر کند و
اعدامها را بسيار محدود می شمارند و
حرف های انصاری و موسوی خوئينی ها و
... را توطئه منتظری و باند مهدی
هاشمی برای سرنگون کردن وی مي
خوانند، که با اين کار و با استفاده
از زود باوری خمينی و
البته اعتمادی که خمينی به آنها
داشته مانع از هر گونه تماس نزديک طيف
انصاری و ديگر نيروهای خط امامی با
وی می شوند. خمينی حکم را پس می گيرد
و البته هاشمی با ترفندهای ديگر نيز
مانع از هرگونه اقدام افرادی مثل
موسوی تبريزی و مجيد انصاری و موسوی
خوئينی ها (دادستان وقت) در دستگاه قضائی و از جمله
دادستانی و زندان اوين می شود
.
اين روايت و ماجرا را بسياری از زبان آيت
الله موسوی خوئينی و مجيد انصاری شنيده اند و حتی تا
آنجا که بياد دارم تلطيف شده اش را
يکبار در نشريه عصر ما ارگان سازمان
مجاهدين انقلاب اسلامی هم شاهد بوده
ايم. |