- شهروند بايد بتواند از جان و مال خود دفاع کند.
- هر شهروند حق دارد که از حقوق شهروندان ديگرش حمايت کند.
- وحق دارد به عنوان انسان در يک گروه اجتماعی ويک گروه سياسی
فعاليت داشته باشد.
من نيز به اين علت به در خانه منصور اسالو رفتم برای امضای
فراخوان آزادی ايشان ودستگير شدم.
بار ديگر بعد از بيست و دو سال که از آزاد شدنم در سال 64 ويک
حبس 4 ساله می گذشت، طعم تلخ زندان راچشيدم.دوباره! برای چه؟
برای دفاع از حقوق شهر وندی ام. من بايد هموطن خود را در هر
کجا که باشد حتی اگر به جرم فحشا، دزدی، قتل و اعتياد و... در
زندان باشد حمايت کنم و ريشه يابی مسئله را از حوزه قضايی
کشورم بخواهم،چه برسد به حقوق حقه ی او در ان جامعه: محيط کار
مناسب، رفاه نسبی، شغل، امنيت شغلی و...
بعد از دستگيری اول خود در سال 60 کم کم در زندان فهميدم که
حقوق صنفی انسان ها در درجه اول قرار دارد و پا فشاری من روی
اين پايه قرار گرفت که زندانی حق دارد با خانواده اش ارتباط
داشته باشد و بايد شرايط مناسبی برای او از لحاظ جسمی و روحی
فراهم شود، تغذيه، بهداشت او بايد مناسب باشد و در اينجا با مطرح
کردن اين مسائل هم از طرف زندانيان مورد مسخره قرار گرفتم و هم
از طرف مسئولين زندان تنبيه شدم.
سال ها می گذرد و من هنوز نمی دانم چگونه با گفتگو و روش
مسالمت آميز خواسته هايم را مطرح کنم و به آنها توجه و رسيدگی
شود.
می خواهم بدانم دولتم چه قدمی برای گفتگو با من برداشته است؟
من حق کار در ادارات دولتی را نداشته ام و در گيرو دار معضلات
جامعه همه چيزم را از دست داده ام.
معتقدم که يک شهروند بايد در تعامل مستقيم و غير مستقيم با
نهاد های مختلف کشورش باشد برای پيشبرد خواسته های
زنان، کودکان، معلولين(شهروندان طلايی کشور)، محيط زيست و...
ولی آيا اين تعامل آموزش داده می شود؟ وآيا دولت در اين زمينه
خدماتی ارائه داده است که اين همکاری به وجود آيد؟
معتقدم با غر زدن و حاضر و آماده خواستن جامعه ما نمی توانيم
کشور پيشرفته ای داشته باشيم بلکه بايد در همه جا از محله
گرفته تا اصلاح قانون و از محيط زيست و حقوق حيوانات گرفته تا
حقوق شهروندی،همياری مردمی و سازمان های مردم نهاد لازم
است. ولی آيا صدا و سيمای ما در جهت آگاهی بخشی و همکاری با
مردم و اين نهادها چه قدمی برداشته است؟ در همه جا ايراد و
اشکال وجود دارد خصوصا در حرکت های نوپای شهروندی . ما در
استانداردهای جهانی حقوق بشر چه جايگاهی داريم؟
زور و فشار ما را به کجا می برد؟ زندان ها را می بينيم پر از
معتاد و مواد فروش، پر از زنان و مردانی که به جرم همسر کشی در
بند هستند، به جرم روابط نا مشروع و فحشا! چرا؟ آيا از روان
شناسان، جامعه شناسان و جرم شناسان در زمينه ی ريشه يابی اين
امر کمک گرفته ايم؟
من نمی خواهم مسائل حياتی جامعه ام را به جوک و
SMS
تبديل کنم.
من نبايد به جرم دفاع از حقوق شهروندی به زندان بروم.
وحالا من در مورد تک درخت محله که قطع می شود تا جايی برای
پارک موتورايجاد شود با شماره 137 تماس می گيرم و شماره
پرونده خود را پيگيری می کنم ومی خواهم که به موقع به خواسته
من رسيدگی شود.
ومی دانم که در اول راه گفتگوهای مدنی هستيم و اين دستاورد
انقلاب ماست.
همه کشورهايی که پيشرفت کرده اند خاک اين مسير(حقوق مدنی) را
خورده اند، صد سال، دويست سال و بيشتر. صبرم زياد است، پشتم را
راست نگاه داشته ام و با اينکه دست و پايم بريده است تلاش می
کنم که هرچه آرام تر و هرچه مسالمت آميزتر خواسته هايم را از
دولتم بخواهم و بگويم که من می خواهم در کنار تو کشورم را
بسازم نه در کنار بيگانه، و بايد از امکانات فراوانی که مردم
اين کشور دارند در جهت آموزش، رشدو رسيدن به جامعه سالم استفاده
شود.
ما بايد در کنار هم باشيم و در مقابل يکديگر صبوروشنوا تا قدرت
بزرگی در جهت صلح در منطقه ايجاد کنيم . به اميد آن روز...
|