ايران

www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
  سهم جمهوری اسلامي
در حريق جنگ شيعه- سنی
عباس عبدی
آنها که برای "ابولولو" مجری ترور "عمر" خليفه دوم و مورد قبول اهل سنت مقبره ساختند، مشوق جشن عمرکُشون در ايران شدند و مانع راه يافتن يک سنی مذهب به هيات رئيسه مجلس و يا مقامات قوه مجريه شدند و قوانين شيعه را در قوه قضائيه برای يک سوم سنی مذهب ايران هم جاری کردند، آب به آسياب صادر کنندگان فتوای ويرانی مقبره امامان شيعه را بعنوان مقابله با بت پرستی فراهم نساختند؟
 
 
 
 

 

هفته گذشته اعلام شد كه برخی از آقايان قم از آقای خاتمی درخواست كرده‌اند كه به دليل نفوذ بين‌المللی كه دارد اقداماتی را برای مهار فتوای علمای وهابی عربستان عليه بارگاه امام حسين(ع) بعمل آورد. اين يادداشت در صدد پرداختن به زمينه ها ودلايل صدور اين حكم است.

علمای وهابی عربستان در فتوايی مجوز تخريب و انفجار حرم امام حسين را( بعنوان مقابله با بت پرستی) در كربلا صادر كرده‌اند. بسياری معتقدند كه جنگ داخلی در عراق بطور مشخص پس از انفجار حرم امام حسن عسگري(ع) در سامرا وارد مرحله جدی خود شده و روشن است كه اگر خدای نكرده اين اقدام را در حرم امام‌حسين(ع) و كربلا نيز شاهد باشيم، شعله‌های جنگ فرقه‌ای نه تنها در عراق به اوج می‌رسد كه ممكن است مناطق ديگر هم در آتش اين شعله سوخته شوند.

پرسش اين است كه چرا چنين فتوايی صادر شده است؟ در واقع اين فتوا چيز جديدی نيست. نگاه وهابيون نسبت به شيعه و نيز زيارت‌گاه‌ها و... تغييری نكرده است. اما چرا تكرار يك نظر قديمی و سنتی در اين مقطع حساسيت‌ برانگيز می شود؟ واقعيت اين است كه نگرش وهابيون در ميان اهل سنت در اقليت است. و بسياری از اهل سنت بويژه در مناطقی چون عراق، علايق ريشه‌داری به ائمه و حتی حضرت ابوالفضل دارند و بارها گفته شده كه عهد و پيمان خود را در حرم حضرت عباس محكم می‌كنند و اغلب اهل سنت هم چنين می‌كنند. بنابراين بطور معمول اهل سنت حاضر به همراهی با وهابيون عليه شيعيان نمی‌شوند. به همين دليل فتوای وهابيون عليه شيعيان و زيارت‌گاه‌های شيعه در گذشته اهميت عملی پيدا نمی‌كرده است. اما از وقتی كه حكومت ايران به نام تشيع حکم راند، قضيه فرق كرد. مشكل اصلی از حدود ده سال قبل پيش آمد و تشديد شد. از هنگامی كه سياست‌های داخلی در ايران زمينه‌ساز نواختن جدايی و تبعيض شديد ميان شيعه و سنی و عليه اهل سنت شد. گوشه‌ای از نمونه‌های آن را می‌توان ذكر كرد:

ـ عدم موافقت با تأسيس مسجد برای اهل سنت در تهران كه با هيچ منطقی جور در نمی‌آيد. وقتی كه در تهران مسيحيان، زرتشتی‌ها و يهوديان عبادت‌گاه‌های خود را دارند، چرا و با كدام دليل می‌توان مانع ساختن مسجدی شد كه اهل سنت از آن استفاده كنند؟ كار به جايی رسيد كه برای شركت در نماز جمعه به سفارت‌خانه خارجی می‌رفتند!

ـ بجز ابتدای انقلاب، تاكنون هيچ مقام سياسی در قوه مجريه از اهل سنت حضور نداشته است (در سطح استاندار و بالاتر) و حتی وقتی كه مجلس ششم جهت اصلاح اين رويه ناخوشايند و غيرعادلانه يكی از نمايندگان اهل سنت را می‌خواست به عضويت هيئت رئيسه مجلس درآورد، فرياد وااسلامای آقايان بلند شد!!

ـ (جشن) كشتن خليفه دوم به دست يك غيرمسلمان(ابولولو فيروز) كه به لحاظ معيارهای دينی امری كاملاً مردود و محكوم بود و برنامه‌هايی كه (عمرکشان) در سال روز اين واقعه نزد برخی آقايان(شورای شهر تهران در زمان احمدی نژاد و چمران) اجرا می‌شد، برای بدبين كردن اهل سنت به شيعيان كم بود كه مرمت كردن قبر موهوم و تقلبی چنين عنصری در كاشان(مقبره ابولولو) و تبديل آن به بارگاه و زيارت‌گاه را هم اضافه كردند كه اين كار‌های حرام چيزی جز دشمنی با اعتقادات اهل سنت نبود و نيست. قبری كه قبل از انقلاب مخروبه بود و افراد لايعقل در آنجا بيتوته می‌كردند و نمادی از لاابالی‌گری بود، در حال تبديل شدن به قبر و بارگاهی بود كه اخيرا صرفاً به دليل حساسيت‌های اهل سنت دستور بستن آنجا داده شد. اينها يك طرف، همراهی با نيروهای آمريكايی در عراق عليه صداميان و نيز طالبان در افغانستان در طرف ديگر. اگر اين موضع و همراهی از منظر منافع ملی و ضديت با صدام بود، مشكل حادی ايجاد نمی‌شد، اما هنگامی‌كه ايران از موضع شيعی به چنين سياستی می‌رسد، طبيعی است كه زمينه گرايش‌های ضدشيعی را فراهم می‌كند. به ميزانی كه شيعيان با حمايت مشترك ايران و آمريكا در عراق قدرتمند شوند، نيروهای بعثی و غيربعثی اهل سنت بطور عادی در پشت تسنن(از نوع وهابی آن) در برابر تشيع سنگر می‌گيرند و در ميان مذاهب مختلف اهل سنت، وهابيت بيشترين ضديت را با تشيع دارد و می‌تواند چنين تقابلی را راهبری كند، و اتفاقاً فرصت مناسبی هم برای وهابيون است كه نفوذ خود ا در جهان اسلام و ميان ديگر مذاهب اهل سنت تقويت كنند.

تمام آنچه كه گفته شد به معنای آن نيست كه برای اصلاح امور لازم باشد که شيعيان از عقايد اصولی خود دست بردارند، مسأله اصلی اين است كه وقتی به نام تشيع حكومت می‌شود، ديگر نمی‌توان موارد اعتقادی را در عمل به تبعيض حقوقی و سياسی ميان شهروندان تبديل كرد. ما در منطقه‌ای هستيم كه كشورهايی با اكثريت اهل سنت در آن حضور دارند و در عين حال بسياری از مسئولين بالای آنها شيعه بوده‌اند و هستند (پاكستان و عمان) و در مواردی هم كه شيعيان برای ارتقای سياسی با محدوديت مواجه هستند (عربستان، كويت و...) به اين رفتار معترضيم. اگر بخواهيم كه اين اعتراضمان واقعی و منطقی باشد، بايد رفتار حكومت با شهروندانش فارغ از اين تبعيض‌های دينی باشد.

علی‌رغم اينكه فتوای مذكور به دليل سياست‌های غلط ايران در برخورد با اهل سنت به معنای عام و نيز شهروندان سنی‌مذهب ايران، موجب شده كه زمينه استقبال از آن در ميان مخالفان شيعه فراهم شود، و هر انسانی كه نگران جنگ‌های مذهبی است (كه از بدترين جنگ‌هاست) بايد در خنثی كردن اين جنگ كوشش كند، اما ممكن است كه اين فتوا فرصتی تاريخی برای رهبران مذهبی و سياسی ايران باشد تا بدانند كه ما در ساحل قرار نداريم و ديگران در كشتی و اگر كشتی سوراخ شود، آنان غرق می‌شوند و آسيبی به ما نمی رسد، بلكه همه ما در جهان فعلی در كشتی مشتركی زندگی می‌كنيم. اينطور نيست كه ما در مركز عالم و آدم باشيم و همه دنيا مجبور باشند كه خود را با شاغول ما تنظيم كنند. اينطور نيست كه ما در ايران ديگران را مجبور به داشتن حجاب كنيم، اما ديگران حق نداشته باشند از شهروندان خود بخواهند كه حجاب را بردارند!! ما نمی‌توانيم مقدسات ديگران را مسخره كنيم و برای قاتلين آنها بارگاه بسازيم، ولی ديگران نتوانند تخريب بارگاه‌های شيعه را مجاز كنند.

اقدامات ايران جز به تقويت افراطی‌ترين مذهب اهل تسنن يعنی وهابيون، كمكی نكرده است و برای جلوگيری از اين روند، نيازمند تغييرات بنيادی در رفتار نسبت به برادران اهل سنت خويش در ايران و جهان هستيم. البته اين تغيير بايد شامل عرصه های ديگر هم شود و برابری شهروندی جايگزين نابرابری های ناشی از ويژگی های نژادی، زبانی، قومی، مذهبی و غيره شود.

(عناوين و برخی توضيحات در داخل پرانتز از پيک نت است)