می خواهم نمونه ای از مشكلات پيش آمده در اجرای طرح سهميه بندی
بنزين را برايتان بنويسم. طرحی که به گفته آقای بادامچيان
قائم مقام موتلفه اسلامی در روزنامه شرق "برای خنثی كرده توطئه
آمريكا اجرا شده و با دست پاچگی عملی شده است".
من سه روز در فرودگاه ... برای گرفتن بليط بازگشت به تهران به
هر دری زدم. دفاتر فروش بليط هواپيما می گفتند تا 17 مرداد
بليط نداريم و در بازار سياه هم بليط از 50 هزار تا 300 هزار
تومان فروخته می شد. همكارم نيز چون من در جستجوی ناكجا آبادی
برای تهيه بليط بود، در پی جويی اين امر مردی را ديده بود كه
به خاطر همسر بيمارش كه در تهران بستری بود و بيمارستان برای
عمل جراحی امضای شوهرش را می خواست، ناچار شده بود 250 هزار
تومان برای خريد بليط از بازار سياه بپردازد.
بليط قطار هم وضعش بدتر از بليط هواپيما بود و بنا به اظهار
دفاتر فروش تا پايان شهريور ماه بليط نداشتند. از ايستگاه قطار
كه نا اميد شديم فكر كردم شايد در ايستگاه های بين راه بتوانيم
بليط بخريم. آنجا هم تير ما به سنگ خورد و اوضاع مغشوش و
ناراحت كننده ای برقرار بود و مردم بيچاره با بچه های كوچك
ساعت ها معطل مانده بودند و مسئولان محلی هم كاری نمی توانستند
برای مردم بكنند. يك مورد هم كار به جای باريك كشيد و ماموران
انتظامی فرد مستاصلی را كه فحش و ناسزا می داد كشان كشان از
سالن ايستگاه بيرون كردند و او همچنان به مسببين اين اوضاع بد
می گفت. فكر كرديم با اتوبوس های بين شهری به تهران برويم . با
يك تلفن فهميديم تا يك هفته هم آنها بليط ندارند.
خبر شديم دوست ديگری توانسته بليط 100 هزار تومانی تهيه كند و
به تهران برود. قيمت بليط رسمی هواپيما از ... به تهران 26400
تومان است و ايشان در واقع چهار برابر قيمت رسمی پول بليط
داده بود. ما دو نفر بوديم و تهيه بليط برای دو نفر هم امكان
نداشت.
خلاصه كلام : پس از اين كه از دولت خدمتگزار كاملا نا اميد
شديم، دست به دامان مردم شديم و از يك راننده آژانس خواستيم
ما را تا تهران ببرد و او 100 هزار تومان درخواست كرد كه با
اين وضع تهيه بنزين معقول بود. پذيرفتيم و را افتاديم. برای
اين كه راننده خسته نشود و بتواند راه برگشت را بدون خستگی طی
كند عمده راه را خودم رانندگی كردم تا او بتواند استراحت کند.
باراننده در طول راه در باره كمبود بنزين گپ زديم و اطلاعات
جالبی كسب كرديم. می گفت: " 200 ليتر سهميه ديگر برای كارت
سوخت ماشين ها شارژ شده كه تا چند روز ديگر تمام می شود و ما
در واقع سهميه تا پايان آذر ماه خودمان را مصرف كرده ايم و
بايد برويم گوشه خانه بخوابيم يا از تاكسی ها بنزين سهميه شان
را ليتری 500 تومان بخريم. بعضی از تاكسی ها از اين سهميه به
عنوان رانت استفاده می كنند و سهميه خود را می فروشند و خودشان
كار نمی كنند و يا از سوخت جايگزين بنزين يعنی گاز استفاده می
كنند. راننده می گفت به علت كمبود بنزين رانندگان آژانس ها فقط
مسافت های كوتاه داخل شهری را می روند و حساب آنها كه راهشان
دور است با" كرامات الكاتبين" است. سرقت كارت سوخت هم مسئله
حادی شده و برای ايمنی بايد دو نفری به پمپ بنزين رفت. در يكی
از شهرها سارقان به اداره پست دستبرد زدند و چند هزار كارت
سوخت را يكجا بردند و در روزنامه ها هم منعكس شد. اگر كارت
سوخت به هر دليل مفقود شود 45 روز طول می كشد تا بتوان جلوی
برداشت غير مجاز بنزين را از كارت مفقود شده گرفت و سارق محترم
فرصت كافی خواهد داشت تا سهميه شما را تا آخرين قطره به بهای
گزاف در بازار سياه بفروشد".
پولدارها هم طبق معمول سنواتی در جمهوری اسلامی از بليات
ارضی و سماوی مصون هستند و از قديم هم اين ضرب المثل را شنيده
بوديم كه "پول بده، رو سبيل شاه نقاره بزن!" آنها با خريد وانت
های قراضه مانند مزدا 1000 كه در حدود 5/1 ميليون است راحت به
سهميه بنزين دسترسی پيدا می كنند . گروهی از مرفهين بی درد هم
چند موتور سيكلت خريده اند تا از سهميه بنزينشان بهره ببرند
.گروهی كارت سوخت اجاره می كنند. هنوز دقيقا معلوم نيست اين
كارت ها از كجا می آيد.
امرار معاش بسياری از مردم با سهميه بندی نابخردانه و جبونانه
بنزين به خطر افتاده است. به عنوان مثال رئيس اتحاديه هتلداران
گفته هتل ها 80 در صد كاهش مسافر داشته اند. بسياری از مردم
استان های گيلان و مازندران و گلستان از خرداد تا پايان شهريور
با پذيرايی از مسافران زندگی خود را می گذرانند و با اين
ماجرای سهميه بندی با بحران مواجه شده اند. گروهی از نمايندگان
اصلاح طلب مجلس در پی عرضه بنزين آزاد هستند ولی با مخالفت
جناح راست روبرو هستند كه نمی خواهد قوانين اقتصاد سالم را
بپذيرد و از تورم ناشی از اين امر در هراس است. |