از يک سفر کوتاه به اردبيل، اين نکات را برايتان می نويسم.
ابتدا از قول راننده تاكسی که ما را از فرودگاه اردبيل تا
سرعين برد:
اولين استاندار اردبيل احمدی نژاد بود. همه مردم می دانند که
هيچ كار مثبتی برای استان انجام نداد و حتی در قواره استاندار
هم نبود چه رسد به رئيس جمهور.
از قول يک مدير دولتی اردبيل بخوانيد:
احمدی نژاد وقتی استاندار اينجا بود، عمده بودجه استانی را با
وجودی كه استان اردبيل بشدت به آن احتياج داشت به مركز برگشت
مبداد.
از مشاهدات خودم بخوانيد:
اعتياد بشدت رواج پيدا كرده است و بيكاری وحشتناك است. جوان ها
هيچ راهی برای امرار معاش ندارند. وجود دانشگاه آزاد و پيام
نور و... باعث از بين رفتن فرهنگ بومی استان شده و از طرفی
روزبروز بر تعداد تحصيلكرده های بيكار افزوده می شود . از
چندين پمپ بنزين اردبيل فقط تعداد خيلی
معدودی كار می كنند. قاچاق بنزين و كارت سوخت بشدت رواج دارد.
عمده تقلب ها توسط افراد دولتی كه سوخت بيشتری در اختيار دارند
صورت می گيرد.
از سرعين برايتان می نويسم:
كليه هتل های سرعين و اردبيل به دليل كم شدن مسافر که علت آن
را مردم سهميه بندی بنزين می دانند در حال ورشكستگی اند. سرعين
حدود 20 كيلومتری اردبيل است. سرعين حدود 95 هتل دارد و همچنان
در حال ساخت هتل هستند. با وجود مسافر زيادی كه اين شهر در سال
های مختلف داشته ولی بسيار کم به آن رسيده اند و اكثر چشمه های
معدنی بصورت غير بهداشتی هستند."ويلا دره" روستائی كوچك در 5
كيلومتری سرعين است كه چشمه آب سرد گازدار (سودا دار) دارد و
سهميه بندی بنزين آن را از رونق انداخته است. پليس راه بين
اردبيل و سرعين قرار دارد. حالا بی رونقی "ويلا دره" را عبور
قاچاق از آن جبران کرده است. آنها که كالای قاچاق دارند از اين
ده عبور می كنند و به اردبيل و يا آستارا ميروند تا گرفتار
پليس راه نشوند.
راننده ای كه قبلا بسيجی بوده و شغل دومش مسافركشی است و ما
را اينسو و آنسو می برد، تعريف می كرد:
اوايل انقلاب و دوران جنگ بسيجی 15- 16 ساله بودم و در خيلی از
عمليات كردستان و جنوب شركت داشتم. نه من، که اکثر مردم از
جمهوری اسلامی بريده اند. حرف احمدی نژاد را نزنيد که هيچ
پايگاهی بين مردم استان ندارد. از خاطرات دوران جنگ برای بچه
هايم حرف نمی زنم چون جوان ها از مسايل جنگ خسته شده اند و
اصلا بحث فداكاری های دوران جنگ را درك نمی کنند. |