سخن اين است که در نيت عوامل انتظامی- قضايی شديداً مشکوک
هستم. برای اينکه نحوه برخورد ها و بويژه اعدام های فله ای و
در بوق و کرنا کردن آن از سوی عناصری از حکومت که بيش از آنکه
به دفاع از حريم عمومی در مقابل متجاوزان شناخته شده باشند، به
عناصری تندرو برای سرکوب مطبوعات و ميتيگ های دانشجويی شهرت
دارند و همين عناصر اينک پرچم اعدام و سرکوب زنان و جوانان را
در دست گرفته اند اين شک را تقويت می کند. نيت اصلی آنها در پس
اعمال آنها نهفته است. آنها می خواهند با اعدام های اخير به
ميليون ها جوان ديگرپيام بدهند که اگر بار ديگر هوس اعتراض و
شورش به سرتان بزند بنام اراذل و اوباش بردار خواهيد رفت!
رژيم به خوبی آگاه است که فشار های طاقت فرسای اقتصادی-
اجتماعی،مردم و بويژه جوانان را به سويی سوق خواهد داد که از
مرگ استقبال کنند.
در کنار اعدام ها، مسئله بازداشت و شکنجه ی دانشجويان پلی
تکنيک، دفتر تحکيم و ادوار تحکيم مطرح است. من به دليل اين که
از سال1378 و طی دوره های گوناگون در بازداشتگاه های توحيد،
209، 59 ، 2 - الف سپاه، نيروی انتظامی ،240 و ضداطلاعات ارتش
زير شکنجه بوده ام، با شنيدن آزار جنسی دانشجويان زندانی
در209، در بهت فرو رفته ام . برای اين که در هيچ يک از دوره ها
و از هيچ زندانی نشنيده بودم که آنها را در بازداشگاه 209مورد
آزار جنسی قرار بدهند. کتک، بی خوابی و شکنجه های روحی وجود
داشت اما آزار جنسی در چنين بازداشگاهی وجود نداشت. فقط يکبار
از زبان عبدالله مومنی که برای خودم تعريف کرد يا علی افشاری
که او نيز به صورت خصوصی برايم بيان
کرد، شنيدم که در بازداشگاه
2- الف مربوط به سپاه آنها
را تهديد کرده بودند که در بين زندانيانی فرستاده خواهند شد که
به آنها تجاوز نمايند! اما افشاگری های دانشجويان آزاد شده
پلی تکنيک و خانواده قصابان، منصوری و توکلی نشانگر واقعيت
تلخ و تکان دهنده ای است. گويا اين دانشجويان از طريق بطری و
تخم مرغ و حتی ابزاری ديگر مورد شکنجه قرار گرفته اند و
احتمالاً بينا داراب زند، زندانی سياسی پيشين به دليل اينکه از
اولين افشاکنندگان اين مسئله بود، به همين دليل بازداشت شده
باشد. معمای شکنجه ی جنسی وقتی آشکار شد که معلوم گرديد اين
دانشجويان را نه در 209 که يک بازداشگاه شناخته شده است، بلکه
در«سوله
ی کهريزک»
که احتمالاً متعلق به نيروی
نظامی است مورد شکنجه جنسی قرار داده اند.
من البته هنوز از ماهيت نيروی سرکوب جديد که با حمله به منازل
يا دفاتر و ضرب و شتم و تير اندازی اقدام به بازداشت می کند
آگاه نيستم اما به قرينه برخورد هايی که طی سال 1379 تا
1382از سوی نيروی نظامی سپاه
باخودم، خانواده ام و دوستانم صورت گرفت، اين برخوردهای خشن
را با اقدامات آنها بسيار شبيه و نزديک می بينم. ممکن است تيم
جديد امنيتی که در اين زمينه تصميم گيری می کند، همان تيمی
باشد که آن زمان در پوشش قوه قضاييه اما عملاً توسط نيروی
نظامی رهبری می شد.
البته اين اعدام و شکنجه ها که از سوی جريانی صورت می گيرد که
به راحتی اراده ی خود را بر نهادهای رسمی حکومت اعم از
قضايی-امنيتی-انتظامی و بلکه بالا تر از آن حاکم کرده است،
دارای يک هدف فرعی نيز هست. هدف فرعی اين است که مبادا مجلس
بعدی به دست جريانی بيفتد که بتواند در قدرت مطلقه ی اين باند
کودتايی و فرا قانونی شکاف ايجاد کند. بر خورد با اصلاح طلبان
از جمله ادوار تحکيم و عمادالدين باقی و افراد ديگری از اصلاح
طلبان که احتمالا در برنامه ی سر کوب قرار دارند، برای فلج
کردن اصلاح طلبانی است که ممکن است با در دست گرفتن اکثرييت
کرسی های مجلس، چرخ اعدام و شکنجه و سر کوب را پنچر نمايند.
11 مرداد ماه
1386
( اين مقاله خلاصه
شده و عنوان آن بموجب اطلاعاتی است که برای نخستين بار در باره
اين بازداشتگاه منتشر کرديم، از پيک نت است) |