عطاء
الله مهاجرانی وزير ارشاد دولت خاتمی طی يادداشت کودتاهی که در
روزنامه کارگزاران منتشر شد نوشت:
در مورد تهديد آمريكا(عليه ايران) میتوان دو ديدگاه را از هم
تمييز داد.
1- ديدگاه خوشبينانه كه باور دارد آمريكا آنچنان در گرداب عراق
و باتلاق افغانستان در گل مانده است كه توان رويارويی
نظامیديگری را ندارد. گاهی نيز گفته میشد كه عقلای آمريكا
جلو ماجراجويی بوش را خواهند گرفت. همين ديدگاه در مورد تصويب
قطعنامه در شورای امنيت هم میگفت: انشاءالله تصويب نمیشود.
كه البته تصويب شد.
2- ديدگاه واقعگرايانه که شرايط را حساس و ويژه تلقی میکند.
سفر رايس و گيتس بطور همزمان به منطقه، نشانه ويژه بودن شرايط
منطقه است. آمريکايیها دارند درست مثل سال 1991 و پيش از حمله
به عراق پس از اشغال کويت، رفتار میکنند. میخواهند ائتلافی
را از کشورهای عربی عليه ايران سازمان دهند.
به گمانم مهمترين مساله سياست خارجی ما در اين مقطع پيشگيری
از اين اقدام است. هرچند اقدامهايی درست معکوس صورت گرفت، مثل
طرح ايرانی بودن بحرين (به قلم حسين شريعتمداری) که مثل برگ
برندهای در سازماندهی جنگ روانی عليه ايران، به دست آمريکا
افتاد.
همانطور كه در مورد عراق، موضوع سلاح کشتار جمعی مطرح بود، در
مورد ايران هم مساله اتمی را طرح میکنند. در مورد عراق پيش از
تهاجم، آمريکا مبالغی را برای کمک به ايجاد دموکراسی در عراق و
عملا برای سازماندهی گروههای معارض صدام اختصاص داد. اين
حرکت در مورد ايران هم صورت گرفته است. پيش از تهاجم به عراق
موضوع فلسطين و راهحل آن به شدت مطرح میشد. مثل کنفرانس
اسلو، اين بار نيز مساله فلسطين با توجه به وضعيت جديدی که
پيدا کرده است، بهعنوان مسالهای که بايد فيصله يابد مطرح شده
است.
در داخل کشور
اقدامات جناح حاكم همچون تعطيل روزنامهها و نشريات دانشجويی،
بازداشت دانشجويان و... دقيقا در اين مقطع شواهد و مصاديق در
جنگ روانی عليه ايران را به خوبی تامين میکند.
مجموعه اين نکات نشان میدهد که احتمال تهاجم نظامی آمريکا را
بايد بسيار جدی تلقی کرد. بديهی است که وقتی آتش افروخته شد،
کنترل آن و دامنه آن قابل پيشبينی نيست. مهم نيست که ما برای
تبيين وضع موجود از چه واژهای بهره میگيريم، مهم به حداقل
رساندن خطراتی است که کشور ما را تهديد میکند. |