ايران

www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
 

مقاله ای از عصرنو
شريعتمداری و مصباح يزدی
خط نگهدار رهبر شده اند!
مگر رهبر "حسن صباح " است که عوام را به نهاد او راهی نيست و هرگاه سخن می‌گويد،
مصباح‌يزدی و حسين شريعتمداری بايد باطن حرف‌هايش را استخراج كرده و به مومنين ابلاغ
كند؟

 
 
 
 

 

...تفاوت هائی در سياست داخلی و خارجی كشورهای مختلف وجود دارد. يكی از آنها اين است كه در كشورهايی مانند كشور ما كه تمركز قدرت درحد بالايی وجود دارد، به همان اندازه كه در سياست خارجی دو پهلو و در پرده سخن گفتن با خارجيان مفيد و مثمر است، فقدان صراحت در داخل و سياست كشوری دردسرآور و زحمت‌افزاست. فرض كنيد رهبری كشور در حوزه سياست خارجی به اين نتيجه رسيده باشد كه حالا و در ميانه گرفتاری و فلاكت آمريكايی‌ها در عراق، وقت صلح با آنها و حتی رفاقت برای حفظ منافع ملت عراق فرا رسيده است زيرا امتيازات بيشتری نصيب ما می‌كند. اگر رهبر كشور اين را به عنوان سرمشق طراحان سياست خارجی به صراحت اعلام كند، امكان چانه‌زنی را از مقامات ديپلماتيك می‌گيرد و بنابراين مصلحت و حكمت حكم می‌كند رهبر كشور (برخلاف تلقی كيهان كه «گويا» فكر می‌كرد به جای ميل، - ايشان-  بی‌ميلی دارد) در مورد لزوم تجديد روابط با آمريكايی‌ها «صراحت» نداشته باشد و اين راهبرد را آشكارا به زبان نياورد.

حالا فرض ديگری را در نظر بگيريد. رهبر كشور در حوزه سياست داخلی و در مورد نحوه برخورد حكومت با اقليت‌های دينی و حتی اقليت‌های مذهبی معتقد باشد – كه هست - هرگونه تاكيد بر افتراق مذهبی و فرقه‌ای به زيان نظام است. رهبری كشور هر قدر اين اعتقاد خود را صريح‌تر و به روشنی و بدون اما و اگر بگويد و اعلان كند، بهتر است.

متاسفانه مدتی است بتدريج سد نگه‌دارنده قاطعيت و صراحت احكام رهبر كشور در حال ترك برداشتن در مقابل انواع معبرين و مفسرين است. از جمله اخيرا مصباح‌يزدی طی سخنانی در مورد آسان نبودن فهميدن نظرات مقام رهبری و نياز به قرائن برای اطلاع از «اصل نظرات» ايشان، حرف‌های بسيار خطرناكی زده است كه با كمال تاسف دفتر مقام رهبری يا از آنها مطلع نشده و يا برای حفظ حرمت اين مدرس حوزه مصلحت را در سكوت يافته است. اين البته از آن سكوت‌هايی است كه برای نظام اسلامی و رهبری آن بسيار خطرناك است.

سخن مصباح‌يزدی به قرار زير است: «...در جريان 16 سال گذشته اگر خط ‌مشی رهبری را بدانيد متوجه می‌شويد كه ايشان چه خون دل‌هايی خورده‌اند و اگر صبر نمی‌كردند اكنون اين شرايط فراهم نمی‌شد... راه كلی و كليد اصلی حل مشكلات در دست رهبری است. فهميدن نظرات مقام رهبری معظم انقلاب كار ساده‌ای نيست و بايد از طريق قراين و سخنان از اصل نظراتشان مطلع شد». وی با اشاره به اين‌كه اين جهان توام با ابهامات بوده و اين لازمه آزمون الهی است تاكيد كرد: «خيلی وقت‌ها بزرگان نيز گول شيطان را می‌خورند و حتی در برخی مواقع آنهايی كه خيلی قوی‌النفس هستند، در مقابل شيطان به زانو در می‌آيند». وی هم‌چنين بر لزوم شناسايی معضلات جامعه و تلاش برای رفع آنها با استفاده از رهنمودهای مقام معظم رهبری تاكيد كرد.

به چند نكته می‌توان اشاره كرد.

 1- اولين انگيزه از ادعای نياز به تفسير حرف بزرگان، جا انداختن ادعای ديگری است: يعنی اين‌ كه مفسر حرف‌های فلانی منم! نتيجه عينی آن نيز تشكيل ارگان‌های موازی برای جامه تحقق بخشيدن به آن احكامی است كه از تفسير حاصل می‌آيند. منطق روشنی هم دارد. گفته خواهد شد كه بزرگان رودربايستی‌هايی دارند و محدوديت‌هايی در مقابل بيگانگان. بنابراين پوشيده می‌گويند تا فقط خواص باطن حرف‌های آنها را بگيرند. خواص هم كه می‌توانند اشاره به تشكيل گروه‌های خودسر و قتل زنجيره‌ای بدهند و يا از حرف‌هايشان تيم قتل‌های محفلی كرمان دربيايد. اين‌كه آقای مصباح در ديدار با وزير بهداشت، درمان و آموزش پزشكی و در ارتباط با مسايل دانشگاه‌ها اين حرف می‌زند شخص را می‌ترساند.
2- اين اتهام كه ظاهر و باطن حرف‌های رهبری كشور متفاوت است وهن اين جايگاه است. رهبر كشور نه در مقام فيلسوف است نه در خرقه عارف و نه در كسوت شاعر كه حرف تفسيرپذير بزند و مريدان برای پی بردن به منظورش 7 شهر عشق را بگردند. اگر صفت اصلی رهبری كشور فقاهت است، لاجرم اسباب آن‌كه از جمله دقت و صراحت و روشنی در صدور احكام است نيز در ايشان جمع است. حال اين چه حكمتی نهفته دارد كه امثال مصباح‌يزدی حرف های رهبری كشور را نيازمند مفسر و شارح خاص اعلام می‌كنند؟ اين‌كه كسی ادعا كند رهبر كشور در ظاهر چيزی می‌گويد و در باطن چيز ديگری منظور دارد، اگر اتهام به رهبری نيست، اگر توهين به رهبری نيست، لازم است دفتر رهبری اعلام كند.
3- نكته ديگر آن است كه برای پذيرش ادعای امثال مصباح‌يزدی، ابتدا بايد مشخص شود اساسا چه لزومی دارد رهبری كشور در باب مسايل داخلی كشور در ابهام و لفافه حرف بزند؟ رهبر كشور از مردم خوف يا با آنها رودربايستی دارد؟ از گروه‌های سياسی وحشت دارد؟ بين حرف‌ها و احكام و استنتاجات و منويات خود با منافع مردم و شهروندان و عرف و سنت‌های جامعه اسلامی و مكشوفات فقهی يا شئوون حوزوی تعارض و منافاتی می‌يابد؟ آيا احيانا اين تلقی در جايی وجود دارد كه درك سخنان رهبر كشور اجتهاد لازم دارد؟ اگر چنين است، اجتهاد روی حكم و حرف فقيهی كه اطاعت احكام حكومتی او بر ساير فقها لازم شمرده شده جايز است؟ آيا رهبری احتياج به واسطه دارد؟ آيا سنت جمهوری اسلامی اين نبوده است كه برداشت عمومی از حرف‌های بزرگان ارجح به برداشت‌های فردی مفسرين و حاشيه‌نشين‌ها باشد؟ آيا سنت جمهوری اسلامی اين بوده است كه افراد به حرف‌های خودشان برچسب رهبری بزنند و حكم در بياورند و صدای كسی درنيايد؟

4- خطرناكی اين رويه در آن‌جا بيشتر می‌شود كه برای يك رهبر زنده، وصی و وكيل و واسطه و پرده‌دار و مفسر خلق می‌كند. تنها كسی كه در طول حيات امام تلاش مختصری برای باز كردن چيزی بيش از «بنده خدا» بر پيكر زمينی وی به خرج داد، چنان جواب تند و برخورد ساكت‌كننده‌ای از روح‌الله دريافت كرد كه تا آخر عمر – همين چند ماه پيش – سر بر نياورد و شايد مشغول تنبيه خود بود.(اشاره به فخرالدين حجاری سخنران و نماينده دوره های اوليه مجلس و سخنرانی او در برابر آيت الله خمينی است که سراپا ستايش و تملق بود و در همانجا خمينی او را ساکت کرد و اجازه نداد بقيه تملق ها و به آسمان وصل کردن خمينی را ادامه بدهد- پيک نت) البته بودند كسانی كه پس از عروج امام ميدان را برای تفسير ايشان خالی ديدند و مثلا همين آقای مصباح اعلام كرد حرف‌های امام در فرانسه برای اسكات خصم بود و ايشان جمهوری نمی‌خواست و...، اما در زمان حيات، هيهات از اين‌كه كسی بگويد خمينی از گفتن مقاصد و اهداف اصلی خود واهمه دارد و....

5- نكات بسيار ديگری هم هست كه بايد به اختصار گذشت: اين‌كه رهبری مفسر بخواهد و «بزرگان قوی‌النفس [علمای حوزه؟] هم گول شيطان خورده» باشند و لابد فقط برخی [مصباح؟] هنوز گول شيطان نخورده‌اند. درخور توجه است؛ اين‌كه اسطرلاب آقای مصباح توانسته 16 سال خون دل رهبری كشور را رصد كند؛ اين‌كه چگونه كسی كه تفسير حرف‌هايش قتل‌های كرمان را سبب شده در جايگاه تعيين ميزان گول شيطان خوردن بزرگان و تعيين لزوم تفسير حرف‌های رهبر كشور می‌نشيند؛... همه اينها نكات قابل توجهی هستند كه بيش از همه توجه دلسوزان نظام و علاقه‌مندان به سلامت آن را نياز دارند.

6- آخرين نكته اين است كه رويكرد قرار دادن مقام رهبری در موقعيتی كه توصيف شد، ترويج نوعی باطنی‌گری منحط در جهان قرن بيست‌ويكم است. به نظر می‌رسد كسانی علاقه‌مند هستند رهبری كشور را در برج عاجی دوردست قرار دهند، تفسير حرف‌های ايشان را كه استخراج باطن خوانده خواهد شد، منويات و آمال و برنامه‌های خود قرار دهند و اين كشور را چنان اداره كنند كه اراده كنند: اگر قلعه الموتی و حسن صباحی كه خواص از او پيام و سخن می‌آورند نه، چيزی شبيه به آن: رهبری كه عوام را به نهاد او راهی نيست و هرگاه سخن می‌گويد، مصباح‌يزدی بايد باطن حرف‌هايش را استخراج كرده به مومنين ابلاغ كند.

البته در جهان امروز، اين تلاش‌ها راه به جايی نمی‌برد، هرچند برای كشورها آسيب می‌آفرينند. حسن صباح امروز، احتمالا بن لادن است كه او هم حتی در بدترين موقعيت امنيتی، حرف‌های خود را به پيروان به صراحت و سادگی و البته مستقيم می‌گويد تا همه بفهمند و عمل كنند. بنابراين تلاش برای راه انداختن بساط باطنی‌گری در جمهوری اسلامی فقط عرض خود بردن و زحمت داشتن برای اين جمهوری است. با وجود آشكار بودن اين نتيجه، شايسته است دفتر رهبری هنگام برخورد با اين‌گونه حديث‌ها واكنش مناسب نشان دهد. در مقام يك رسانه، آگاهيم كه نه كسی خود را حتی مجاز به جابه‌جا كردن يك نقطه و ويرگول از متن سخنان مقام رهبری می‌داند و نه دفتر رهبری چنين اجازه‌ای را به اشخاص می‌دهد، پس چگونه است كه ادعای همه فهم نبودن سخنان مقام رهبری حساسيتی برنيانگيخته است؟ توجه داشته باشيم كه سكوت در مقابل دعاوی آقای مصباح به تاييد سخنان وی تعبير خواهد شد و اين، بيش از همه نامتناسب به جايگاه و شان رهبری كشور است.
* * *

يادمان هست كه 10 سال پيش در انتخابات رياست‌جمهوری 76 كسانی فرمودند ميل و رغبت مقام رهبری كشور به يكی از نامزدها را بايد از روی قراين در حرف‌ها و حركات ايشان فهميد [نقل به مضمون]. جدی نگرفتيم و به آنها خنديديم: انتخابات بود و از اين حرف‌ها فراوان. اين دفعه، انتخابات نيست.

(عنوان بالا، با توجه به نقش حسين شريعتمداری که دراين مطلب به او نيز اشاره شده و همچنين نقشی که مصباح يزدی برای خود قائل شده از سوی پيک نت انتخاب شده است.)