آقای "م. صادق" که لابد اسم مستعار همان
"مم صادق" خودمان باشد، يک ياداشت کوتاه و پراز پرخاش برای پيک
نت نوشته و معترض شده که "آن را که عيان(بازجوئی توام با
شکنجه) است، چه حاجت به بيان(پرداختن به آن) است؟". يعنی آنچه
همه ميدانند، ديگر چرا شما می نويسيد؟ آقای "صادق" فراموش کرده
که با نگفتن گرهی باز نمی شود و اگر گرهی را بتوان باز کرد با
همين گفتن و فاش گوئی تا حد يک آگاهی ملی است. به فرض اين که
مردم می دانند، نمی توان در باره اين يا آن موضوع سکوت کرد.
حالا برويم سر يادداشت تند و تيز ايشان:
در مورد مقاله فاجعه اعتراف گيری قرعه برای
مجازات:
آقا مگرشما از ايران هيچ اطلاعاتی نداريد
که اين داستان را نوشتيد؟! مگر تازه امروز
شما متوجه شده ايد که در تمامی
مراحل قضائی در ايران، بازجويی و شکنجه يک روش معمول و
عادی است!
در تمامی کلانتری ها، اداره آگاهی، بازداشتگاه
های قوه قضائيه بازجويی همراه با
شکنجه است، فارغ از اينکه شما گناهکار
باشيد يا بيگناه. کافی است شما به عنوان
مراجعه کننده به يکی از ادارات آگاهی
مراجعه کنيد و منتظر بازپرس پرونده خود باشيد.
هنگاميکه فريادهای دلخراش ناشی از
درد انسانها را با گوش خود شنيديد، خودتان متوجه
می شويد که بطور علنی شکنجه شدن، در
جمهوری اسلامی بطور قانونی و با مجوز بازپرس
پرونده انجام می شود.
من راجع به بازداشتگاه های مخفی سپاه و
اداره اطلاعات، حفاظت و اطلاعات
سازمانهای مختلف و زندان ها چيزی
نمی نويسم که ابعاد شکنجه و زجر دادن مردم در
آنجا در حد اين نامه نيست!
فقط می خواستم در باره کلانتری ها و ادارات آگاهی بنويسم. |