اوضاع نيمه عادی تهران، شب گذشته و بدنبال انتشار خبر اجرای
طرح سهميه بندی بنزين در عرض چند دقيقه کاملا به هم ريخت. پيش
از اخبار مربوط به تصميمات جدی تر برای تحريم ايران که دراين
شماره و در ترجمه خبرهای مربوط به کنگره امريکا، بوش و رايس می
خوانيد، ابتدا اين گزارش را که در همان ساعت اوليه اعلام خبر
سهميه بندی از تهران فرستاده اند بخوانيد:
ساعت 10:20 است. از خبر سهميه بندی بنزين زمان زيادی نمی گذرد.
رفتم ببينم در خيابان ها و پمپ بنزين ها چه خبر است. تنها يک
کوچه بالاتر از محل زندگی ام با قيامت روبرو شدم. ماشين ها
مانند کرم در هم
می لوليدند. جو بسيار عصبی در شهر حاکم بود. کوچه ها و خيابان
های اطراف پمپ بنزين ها را اتومبيل ها فتح کرده بودند. بد و
بيراهی نبود که سرنشينان اتومبيل ها از داخل اتومبيل ها و در
گفتگوی اعتراضی خود با هم به مسئولان و دولتيان نگفته گذاشته
باشند.
اين تفاوت را ديدم و با جرات می نويسم که مردم بر خلاف مواقع
ديگر رعايت حال همديگر را می کردند. شايد
يکجور اتحاد بين مردم بوجود آمده بود.
از ترافيک نبايد نوشت چون اتومبيل ها نمی توانستند حرکت کنند
که بنويسم راه بندان بود و يا نبود. مردم از
بلايايی که در دوران معجزه هزاره سوم به سرشان آمده صحبت می کردند.
پس از چرخی در شهر به خانه بازگشتم. تلوزيون را روشن کردم.
ميزگردی بود راجع به بنزين و باز هم مانند هميشه صدا و سيما در
آسمان سير می کرد و مردم درخيابان ها. چنان عادی درباره
بنزين سخن می گفتند که گوئی هيچ حادثه ای در خيابان ها جريان
ندارد و اصلا سرشان را از پنجره بيرون نکرده اند تا ببيند در
شهر چه خبر است. با همان لبخند مصنوعی و کلمات به ظاهر مهربان
و دلسوزانه و پدرانه به مردم وعده می دادند: مردم عزيرمان
مطمئن باشند که هيچکس بدون بنزين نمی ماند! |