با تبلیغ گسترش خطر ایران در منطقه خاور میانه و حمایت مالی و
تسلیحاتی ایران از حزب الله لبنان و حماس و به ادعای آمریکا
حمایت از شورشیان در افغانستان و عراق، غرب و اعراب به یک
نتیجه مشترک رسیدند و آن این که ایران خطر درجه یک برای امنیت
خاورمیانه به شمار می رود. در نتیجه برای پیشگیری از خطر گسترش
نفوذ ایران در منطقه نوعی تقسیم کار شکل گرفته است. مهم ترین
تصمیم برای تضعیف ایران بیرون آوردن ثروتی از چنگ حاکمیت است
که با گرانی نفت در این سال ها به چنگ آمده بود. بنابراین
دوجبهه سامان داده شد.
در جبهه اول کشورهای غرب به خصوص آمریکا بر آن شده اند تا با
گسترش تحریم ها علیه ایران عملا امکان گسترش صنایع نفت و
پتروشیمی را در ایران به حداقل برسانند تا ایران از یک سو
امکان تولید نفت بیشتر برای تامین هزینه های خود را از دست
بدهد و از سوی دیگر ایران را (با مصرف بیش از هفتاد میلیون
لیتر بنزین در روز) هرچه بیشتر به واردات بنزین و در نتیجه
ضربه پذیرتر شدن در مقابل تحریم ها بکشانند.
اما جبهه دوم که متشکل از اعراب به خصوص عربستان، کویت و
امارات است وظیفه تثبیت قیمت نفت را به عهده گرفته اند تا:
- با جلوگیری از افزایش قیمت نفت از افزایش توان مالی ایران
جلوگیری کرده و با تثبیت قیمت نفت و دادن تضمین به غرب در مورد
کنترل قیمت نفت تحت هر شرایطی(حتی حمله به ایران)، نگرانی غرب
از افزایش قیمت نفت در صورت افزایش فشار بر ایران را مرتفع
کنند.
بنابراین تن دادن شتابزده حکومت به جیره بندی آنهم درشرایطی که
هم نمایندگان مجلس نگران رای نیاوردنشان در انتخابات مجلس
هستند وهم دولت پس از ضربه ای که در انتخابات شورای شهر خورده
است در تلاش برای احیای مقبولیت عمومی خود است را نه در دلسوزی
برای مردم بلکه در به وجود آمدن شرایط ناگزیری باید دانست که
به دلیل تلاش حکومت برای دستیابی به سلاح هسته ای و حمایت از
گروه های اسلامی در منطقه به وجود آمده است. بموجب این شرایط
است که برای تامین بنزین مورد نیاز خود از سه طرف تحت فشار
قرار گرفته اند:
1- با متعادل نگه داشته شدن قیمت نفت در بازارهای جهانی توان
مالی حکومت برای خرید بنزین از خارج به شدت کاهش پیدا کرده
است.
2- گسترش تحریم علیه ایران امکان هرگونه سرمایه گزاری در صنعت
نفت ایران و افزایش تولید نفت و فروش بیشتر نفت برای کاهش کسری
بودجه را منتفی کرده است.
3- گسترش دامنه تحریم های شورای امنیت مطمئنا شامل منع فروش
بنزین به ایران نیز خواهد شد و حتی اگر صنایع نفت و پتروشیمی
ایران از خطر حمله و نابودی در امان بمانند، ایران باید مصرف
بنزین خود را از هفتاد میلیون لیتر در روز به سی میلیون
لیتر(حداکثر توان تولید بنزین در داخل) کاهش دهد.
بنابراین، به نظر می رسد با تشخیص این پاشنه آشیل از سوی غرب
و انتشار پیش نویس قطعنامه جدید علیه ایران از سوی انگلیس که
در آن
با هدف قراردادن ناوگان کشتیرانی جمهوری اسلامی ايران می تواند
جريان صادرات نفت ايران را مختل کند، عملا
شرایط تامین بنزین در ایران در سراشیبی نزولی قرار گرفته که
حتی در روزهای آینده ممکن است دولت توان تامین جیره اعلام شده
را نیز از دست بدهد. ضمن اینکه حتی با فرض ادامه شرایط جیره
بندی اعلام شده فعلی نیز شوک روانی وارد شده به جامعه و اثرات
زیانبار تورمی شدید ناشی از این جیره بندی و گرانی بنزین نه
تنها چرخ لنگان تولید و اشتغال در کشور را هرچه بیشترلنگ
خواهد کرد، بلکه باعث خواهد شد به بخش وسیع تری از طبقات متوسط
و پایین لطمات بسیار شدیدی وارد آید.
|