... انسجام ظاهری جامعه ما عموماً ناشی از حضور قدرت حكومتی
است و از تعامل سازنده اجزای جامعه (اعم از افراد و نهادهای
غيردولتی) با يكديگر و دولت حاصل نمیشود. انسجام موجود بيش از
آن كه خود خواسته و مطلوب مردم باشد، ناشی از حضور قدرت و
اعمال ابزارهای آن، يعنی نيروی انتظامی و قضايی است. فقدان
اعتماد اجتماعی، ناشی از بيگانگی جامعه با سياستهای جاری و
كمرنگتر شدن حضور و مشاركت اجتماعی، موجب گسيختهشدن انسجام
اجتماعی و نظم و انضباط خودجوش میشود و به ميزانی كه نظم ناشی
از حضور قدرت جايگزين چنين نظمی شود، بر شكنندگی نظم موجود
افزوده میگردد و جامعه تنها مترصد
فرصتی است تا از مدار قدرت خارج شود و ماهيت اصلی رفتار
اجتماعی خود را بروز دهد.
حجيم شدن دولت به قيمت كوچك شدن مشاركت مردمی از يك طرف و نيز
بسته شدن دايره تصميمگریها در جمعهای محدود و به حاشيه
رانده شدن جامعه و نخبگان ، نتيجهای جز اين ندارد. اين كه يك
روز تثبيت قيمت سوخت را به عنوان هديه و عيدی به مردم اعلام
كنيم (چيزی كه مال خود مردم است را به نحو نامناسبی به خودشان
دادن و منت بر آنان گذاشتن) و بعد آنها را به داشتن عادت بد و
مذموم مصرف ارزان بنزين محکوم کردن، نتيجهای جز غيبت مردم از
صحنه اجتماعی و تصميمسازی ندارد . مردم را موجوداتی منفعل و
بیخاصيت خواستن، نتيجهای جز نظارهگر بودن آتشسوزی
پمپبنزينها كه از ثروتهای همان مردم هستند، ندارد. اينجاست
كه ساز و كار خود فريبی فعال میشود و به جای پرداختن به ريشه
وقايع و درك واقعيت، بلافاصله دستهای خارجی و بيگانان به ميان
آورده میشود و كسی هم نيست كه بپرسد اينها
چه بيگانگانی هستند كه
میتوانند در عرض كمتر از يك ساعت نيروهای خود را بسيج كرده و
اين بلوا را فراهم كنند؟
اين رويدادها فقط يك علامت
بود، علامتی كه دستاندركاران میبايست بيش از پيش به آن توجه
كنند.
اگر امروز اهداف و آرزوهای بلندی در حوزه داخل و مهمتر از آن
در عرصه بينالمللی بيان میشود، بايد به لوازم و ابزار اين
اهداف و آرزوها نيز ملتزم بود. با دمپايی ابری لاانگشتی
نمیتوان به قله اورست صعود كرد. قدرتمندترين حكومتها، آنهايی
هستند كه بيشترين انسجام و اعتماد اجتماعی را دارند و اين
سرمايهای است كه موجب افزايش بهرهوری در سرمايههای فيزيكی،
مالی و انسانی میشود و در غياب چنين انسجام و اعتمادی،
سرمايههايی چون پول نفت، نهتنها مشكلگشا و نعمت نيست، بلكه
مشكلساز و نقمت است، چرا كه با تكيه بر اين سرمايه بادآورده
تنها میتوان مشكلات را بهطور موقتی تسكين داد و بروز آنها را
اندكی به تأخير انداخت، اما پس از اين تأخير، با شدت و حدّت
بيشتری بروز پيدا میكند.
واقعه رخداده پس از سهميهبندی بنزين، چون درد و تب در بيماری
است. میتوان با يك مسكن يا قراردادن حوله خيس بر بدن، درد را
تسكين و تب را از ناپديد کرد، اما چنين كاری اگر با هدف شناخت
سرچشمه درد و تب همراه نباشد،
صرفاً موجب خشنودی موقتی بيمار میشود. از اين رو بايد از كليه
دستاندركاران جامعه، دوستانه و حتی عاجزانه درخواست كرد كه
اين تذكرات و موارد مشابه را بيش از آنكه از زاويه رقابتهای
سياسی تلقی كنند، برای يك بار هم كه شده آنها را مشفقانه و از
سر دلسوزی برای كشور و حتی ساخت قدرت، مطالعه و برداشت كنند و
مثل كشوهای پيشرفته، گروههای كاری بیطرف (و نه دولتی و تحت
امر) و كارشناسانه را برای بررسی و تجزيه و تحليل اين امور
تعيين و بر اساس گزارش نهايی آنها، سياستها و برنامههای خود
را اصلاح كنند. اگر امروز چنين
كاری نكنند، فردا فرصتی برای
اين كار نيست.(مشروح و کامل اين مقاله با عنوان " فقط يک
علامت" در روزنامه شرق منتشر شده و آنچه را دراينجا منتشر
کرديم نيمه دوم نوشته عبدی بود- پيک نت) |