توقيف روزنامه در اين ملك خبر تازه و اتفاق غيرمنتظره ای نيست كه اگر
بشنوی انگشت حيرت به دهان بگيری و در پی
چرايياش
باشی. اگر روزنامهای بيش از يك سال مجال عرضه داشت بايد متحير
شوی و
بگويی؛ مگر میشود؟
قصهی توقيف روزنامه، قصهی روزگار حال ما و چند سال
قبل تر و قبلتر از آن نيست، قصهایست به قدمت روزنامهنگاری در اين
سرزمين و ديار.
قلم را خاصيتیست که اگر به سيماش نفروخته باشی،
نقد است و تيغی بُرنده. زبان نقد احوال را هيچ حكومتی تاب تحملاش
نيست و هر مسندنشينی را از اين زبان قلم جان به ستوه است. اهل
مطبوعات و
جرايد ديوار بلندی ندارند. كه اصلا برای دخول آن زحمت از ديوار
بالا رفتن
هم كسی به خود نمیدهد. كليد خانهی مطبوعات را در مشت دارند.
اگر
غير از اين
بود، قتل را فوت و جنبش را حركت نمینگاشتند.
درهایشان باز است كه
دارشان میزنند، زبانشان میبرند، قلمشان را میگيرند،
زندانیشان میكنند و
دردآورتر آن كه توقيفشان می کنند. توقيف روزنامه يعنی جمعی
قلم
به دست را، جمعی قلم به دست عاشق را، انگار به سياهچال میفرستند در پی
خبری كه نيست. میفرستند كه نبينند و نشنوند تا ننويسند.
پس جای نگرانی نيست، همان كه در ابتدا گفتم همان است. اتفاق
تازهای نيافتاده، همان است كه از صد و اندی سال پيش بوده و
هست؛
از
"حبلالمتين"
تا "صور اسرافيل"، از "مساوات" تا "نسيم شمال"، از "ندای وطن"
تا "تمدن"، از ترور "ميرزا محمودخان اشرفزاده" سردبير
روزنامهی
"فروردين" تا قتل "عبدالحميد ثقفی" مدير نشريهی "عصر جديد"،
همان است كه
فرمانده كل قوا "رضا خان ميرپنج" در 1304 گفت: "تمام روزنامهجات - اوراق
مطبوعه تا
موقع تشكيل دولت به كلی موقوف و بر حسب حكم و اجازه كه بعد داده خواهد شد
بايد منشتر شوند".
از توقيف نشريهی "نامه بيدار" تا ترور "يحيی واعظ
قزوينی" مدير نشريهی "نصيحت قزوين"، از قتل "تقی ارانی" مدير مجلهی
"دنيا" تا قتل "محمد فرخی يزدی" مدير نشريهی "طوفان"، از وقتی
كه رضا شاه
گفت: "اگر يك كلمه بنويسيد میدهم ريز ريزتان كنند"، تا توقيف روزنامه
اطلاعات با پافشاری وزير مختار بريتانيا در سال 1326. از قتل "محمدمسعود"
در 1326 تا حمله به روزنامههای "آتش" و "طلوع" و "فرمان"، از
توقيف نشريهی "صبا" به خاطر كشيدن كاريكاتور "استالين" تا
توقيف 90 نشريه در
سال 1327. از قتل "كريم پورشيرازی" مدير "شورش" تا لغو امتياز
92 نشريه
در سال 1332، از اعدام "دكتر حسين فاطمی" و تير باران "مرتضی
كيوان" در
سال 1333 تا سالهای پس از کودتا و در دهه 1340 كه "محرمعلی
خان" پيپ در ميان دو دندان نيش روزنامه های بزرگ را قبل از
انتشار کنترل و سانسور می کرد ، از لغو امتياز 91 نشريه در سال 1342
تا توقيف روزنامهی "خاك و خون" در سال 1349، از توقيف "توفيق"
در سال
1350 تا تير باران "خسرو گلسرخی" در سال 1352، از ممنوع القلم
شدن 22
روزنامهنگار در سال 1355 تا آتش سوزی مجلهی "هنر و معماری"
در سال 1358، از
لغو امتياز 41 نشريه در سال 1358 تا توقيف روزنامه "بورس"، از
انفجاردفتر مجلهی "دنيای سخن" و حمله به مجلهی "كيان" تا توقيف نشريهی
"پيام دانشجو" و "توس" از توقيف "جامعه" و "توس" تا "آريا" و
"صبح
امروز" و...
همين توقيفها بوده و بوده و بوده...خبر تازهای نيست و نبايد
باشد "هم
ميهن" |