يكی از مواردی كه معمولاً رعايت میكنيم، تفسير خبر در ذيل
تحليل از پيش داشته است. گرچه آن تحليل به نوبه خود متأثر از
اخبار بوده، ولی چنين نيست كه برای هر خبری، فوراً تحليلی جديد
ارايه كنيم، بلكه تحليل ها معمولا در طول زمانی معين ثابت بوده
و تغيير نمی کنند و اخبار به دست آمده در ذيل آن تحليل فهم و
جذب میشوند. البته اگر تحليل غلط و غيرواقعی باشد، قادر به
هضم همه اخبار نخواهد بود. با وجود اين، زمانی میرسد كه برخی
خبرها به نوعی نشانگر تغيير شرايط و در نتيجه تغيير تحليل نيز
هستند. گرچه اين تغييرات ممكن است ريشهای نباشد، ولی مهم است.
با اين توضيح به نظر میرسد كه جناح حاكم در برداشت و استنباط
خود از امور دچار تغييری ملموس شده است كه اين تغيير تا حدی
اهميت دارد. برای اين ادعای خود، چند رويداد را كه به ظاهر با
هم ارتباط چندانی ندارند، مرور میكنيم:
ـ
سهميهبندی بنزين در سياست جناح حاكم جايی نداشت، اما به
يكباره ورق برگشت و بر خلاف قبل چنان از اين سياست دفاع شد كه
آنرا جزو خطوط قرمز و تصميمات مقدس قرار دادهاند.
ـ
سياست مذكور در پی توافق با آژانس هستهای برای حل مشكلات فی
مابين بود. در حالی كه تصور میرود اين مشكلات حل نخواهد شد
(حداقل در اين مدت زمانی) و لذا میتوان نتيجه گرفت كه هدف
اصلی از اين توافقات صرفا به
تأخير انداختن اقدامات شورای امنيت عليه ايران برای
مدت معينی است.
ـ
اظهارات نماينده مدافع
سياستهای دولت در مناظره با دكتر ستاریفر(در يکی از شبکه های
سيما) مبنی بر اين كه در شرايط
جنگی هستيم (البته نه به معنای جنگ دهه 60) نکته ای
بود که کمتر مورد توجه قرار گرفت. و در همين رابطه،
رئيس مجلس هم در دفاع از
سهميه بندی، مصرف كمتر بنزين را از همين زاويه مورد توجه قرار
داد كه وابستگی ما به غرب كمتر میشود.
ـ
نحوه برخورد با نامه اقتصاددانان، نشان از نوعی عقبنشينی و
حتی استيصال و يا از دست دادن اعتماد به نفس جناح حاكم يا
تشديد شكاف در درون آنهاست. اقتصاددانانی كه سال گذشته پس از
نوشتن نامه ای با انواع اتهامات مواجه شدند، امسال كارت دعوت
دريافت كردند و در چند برنامه حرفهای خودشان را هم زدند و
چنانچه مشاهده می شود، نتيجه مناظره هم مطلقاً به نفع دولت
نبوده است.
ـ
اتفاقات پس از سهميهبندی
بنزين بيش از پيش اعتماد به نفس
و روحيه جناح حاكم را تخريب كرد. مهمتر از آن اغتشاشات،
میتوان به ارسال جوك مشهور از طريق
sms
اشاره كرد كه به نظر من اين جوك،
چنان ويرانگر بود كه
نمیتوان تا مدتها كمر از زير ضربهاش راست كرد. ساختار اين
جوك و ظرف زمانی و شيوه انتقال آن بيش از هر چيز ديگری توانست
حكومت را عصبانی كند.
ـ
توقيف همميهن را تا حدی میتوان پاسخ روانی به اين اوضاع
دانست، زيرا استدلالی كه برای اين توقيف ارايه شده است، موجب
میشود كه شنونده حقوقدان در بهت و حيرت فرو رود و دهانش از
تعجب باز ماند و برای درک يا نقد چنين حکمی قدرت تكلم از وی
ستانده شود.
-
نظر سنجی ارائه شده در سايت بازتاب که نشان دهنده پشيمانی
گسترده کسانی بود که در سال 84 به فرد پيروز رای دادند و نيز
اصرار افراد مخالف اين گروه بر درستی موضع پيشين خودشان، بيش
از پيش موجب از ميان رفتن اعتماد به نفس و نيز بروز عصبانيت در
گروه حاکم شده است.
ـ
در اين ميان انتصاب سخنگوی دولت(چهارمين مسئوليت غلامحسين
الهام درکابينه احمدی نژاد) حلقه پايانی اين تحول است(البته تا
كنون). كسانی كه چنين انتصابی را كردند، خوب میدانستند كه يكی
از ايرادات به سخنگوی دولت، هنگام اخذ رأی اعتماد تعدد مشاغل
بود، حال چگونه میتوان شغل جديدی را به وی داد كه قبلاً يك
فرد نظامی، تماموقت عهدهدار آن بوده؟ انتصاب آنقدر غلط بود
که روزنامه کيهان هم اعتراض کرد. وقتی كه آشپز هم صدايش از
شوری اين آش درمیآيد و اعتراض میكند، روشن است كه موضع بقيه
چيست. اما اين انتصاب چه معنايی دارد و چرا رخ داده است؟ يك
دليل آن به ته ديگ خوردن كفگير است. واقعاً اگر گروه حاكم
نيروی كافی داشت، چرا بايد
اين همه مسئوليت و شغل را بر عهده يك نفر بگذارد؟ بهعلاوه،
اگر نيرو داشت، آنها مدعی و طلبكار هم بودند و با انتصاب آنها،
يكی از بدهیها را میپرداختند. بنابراين كفگير به ته ديگ
خورده و فرد ارزشمندی حاضر نيست خود را بيش از اين همراه
سياستهای حاكم كند.
دليل ديگری هم میتواند وجود داشته باشد. سياست
سهميهبندی و اقرار به
شرايط جنگی، موجب اهميت يافتن جايگاه
قاچاق كالا و ارز میشود و
روشن است كه مديريت چنين جايگاهی را بايد در نزديكترين دايره
حفظ كرد. هم وضعيت اطلاعرسانی
آن تحت كنترل باشد و هم امور ديگر اين كار برای دولت
آنقدر اهميت دارد كه انتقادات ناشی از انتصاب فرد چند شغله را
به جان بخرد.
بنابراين و بر اساس اين تحليل بايد گفت كه سياست حاكم از يك سو
خود را برای ورود به شرايط بحرانی آماده میكند و از سوی ديگر
اعتماد به نفس خود را از دست داده و تا حدی عصبانی هم به نظر
میرسد و نيز اعتماد آنها به افراد در حال محدود شدن به حلقه
محدودی است. اگر اين تحليل درست باشد، بايد پذيرفت كه شرايط،
شرايط خوبی نيست.
(عبدی نخواست و يا نتوانست بنويسد که از بزرگترين نشانه های
بحرانی بودن حال و روز دولت احمدی نژاد به ميدان آمدن رهبر و
آن تائيد و تقسيم شکر پاره ای بود که در ديدار با نمايندگان
مديران سراسر کشور و به نفع دولت احمدی نژاد کرد. تائيدی که
جمع و جور کردن آن خود دردسر تازه ای خواهد بود. به اين دليل
ساده که وقتی رهبر می گويد "اين دولت انقلاب را زنده کرد"،
عملا تکليف دو انتخابات مجلس و رياست جمهوری آينده از هم اکنون
روشن است! زيرا جابجائی قدرت از دست احمدی نژاد و دولت او به
دست دولت و فرد ديگری بموجب آن شکرپاره ای که رهبر از دهانش
بيرون پريد يعنی دولت و رئيس دولتی مخالف آرمان هائی که او
گفته "عين انقلاب" است. اين استدلال شامل حال مجلس نيز می شود.
يعنی اگر مجلس هشتم، مجلسی باشد در برابر دولتی که رهبر برای
گرفتن زير بغل احمدی نژاد، آن را تبلور انقلاب معرفی کرد، عملا
يعنی تقابل با رهبری که با احمدی نژاد شده اند دو کفه يک
ترازو- پيک نت) |