1- اين روزها کار به جايی رسيده که طاقت
مردم به دقيقه
رسيده است . دهان ها گشوده شده است. در
همين دهان گشودن ها معلوم می شود، مثلا عمه فلانی در دهه 60
زندان بوده و چه شکنجه هايی شده
است. يا متوجه می شويد دختر دايی دوستتان اعدام
شده است. و بالاخره اينکه زخم های
کهنه سر باز کرده است و مردم ديگر علنا حرف هايشان
را می زنند، حتی حرف ها و درددل های
قديمی را. جايی نيست که ديگر مخالفتی بيان نشود و يا محفلی
نيست که در آن
بحث سياسی نشود. مردم خوب اوضاع را زير نظر
دارند. شايد نتوانم بگويم که مردم حاضرند برای بدرقه رژيم
هزينه بدهند، ولی به جرات می توانم بگويم که مردم برای
دفاع از رژيم حاضر به دادن کوچکترين هزينه نيستند . فضای پليسی
به خوبی در سطح جامعه
قابل لمس است . که البته آقايان چند
روز پيش اعلام کردند چون در کشورهای ديگر
پليس زياد به چشم نمی آيد ما هم می
خواهيم پليس های نا محسوس را وارد ميدان کنيم.
ولی نمی گويند که در ممالک ديگر
جوانی به خودی خود جرم نيست.
2- در ايران جوانی که
پا را از خانه بيرون می گذارد مطمئن
است که طبق قوانين اسلامی چندين جرم
دارد. دايره قرمز انقدر تنگ شده که
چند جای يک جوان به صورت طبيعی از اين
دايره بيرون می زند. آنقدر آش شور
شده که جديدا جلسات پرسش و پاسخ زيادی از سوی بسيج دانشجويی
گذاشته می شود تا خيلی از رفتارها توجيه شود.
3- پديده ديگری که جامعه را در برگرفته
افسردگی همراه با خشم است. همان چند تفريح بسيار کوچکی را هم
که جوانان داشتند از آنها گرفته اند و راه خانه نشينی را به
آنها تحميل کرده اند. در حال حاضر 2 راه حل در برابر جوان
هاست. يکی اعتياد و ديگری اينکه جوان سياسی شود. البته اين
اوضاع در شهرستانها بسيار وخيم است . از گرانی نگويم سنگين تر
هستم. در ادارات کارمندان و حتی مراجعين فقط
می کوشند به هر ترتيبی شده جزو خودی
ها محسوب شوند. البته اين تلاش وقفه ای در ابراز مخالفت هايشان
نمی اندازد . حکومت با چنين فضايی که درست کرده است خودش را يک
ابر
قدرت نشان می دهد و
اينطور تبليغ می کند که هيچ ضربه ای
به آن نمی تواند وارد شود.
4- شمار دست فروش روز به روز زيادتر می
شود، البته اگر گردو فروشان و لنگ فروشان را حساب نکنيم! شمار
گداها نيز به همين نسبت زياد شده است. نخنديد، ديروز کسی بنزين گدايی می کرد و از من 1 ليتر
بنزين می خواست. دزدها هم زيادتر شده اند و باک زن ها، شب ها
بنزين اتومبيل ها را می دزدند و خيلی زودهم آن را به پول تبديل
می کنند.
جوان هائی که
در سال انتخابات رياست جمهوری دوره
نهم مغرورانه می گفتند ما رای نمی دهيم، حالا دارند لحظه
شماری می کنند که انتخابات شود.
اينطور که از حرف های مردم مشخص است آنها ديگر
بدنبال تحول نيستند بلکه فقط می
خواهند احمدی نژاد نباشد و می خواهند به رهبر که از
ايشان حمايت می کند دهن کجی کنند.
5- مسئله ديگر خرافات مذهبی است که يک عده
را به
باتلاق فرو برده است و هيچ جور هم رها نمی
کند . از کسانی که در هشتگرد برای خود کعبه درست کرده اند و با
لباس احرام می روند زيارت گرفته تا آن که برای خودش راه افتاده
است در خيابان ها و با پخش اعلاميه می گويد من امام زمان هستم
و 3
سال است که ظهور کرده ام .
6- بحران بعدی خروج مردم از ايران است. اگر
در قديم از فرار
مغز ها صحبت می کرديم حالا بايد از فرار
مردم صحبت کنيم . خيلی ها حتی به کشورهای عربی رفته اند.
آنکس که فکر می کند ايران در باتلاق بحران
فرو نرفته، کولر
خانه اش را خاموش کند و سرش را از
پنجره بيتش بيرون بيآورد. |