جامعهای را در نظر بگيريد كه دروغگويی در آن قاعده و نه
استثناء باشد.
زندگی
در چنين جامعهای بسيار پرهزينه است. اعتماد متقابل وجود
نخواهد
داشت، روابط افراد كاملاً غير اخلاقی خواهد شد، فساد و تباهی
در همه سطوح
رخنه خواهد كرد و نيز چنين جامعهای كمترين نزديكی را با يك
جامعه دينی و اخلاقمدار خواهد داشت. اولين گام برای رواج دروغگويی، شكسته
شدن قبح دروغ
است. در جامعهای كه دروغگويی نوعی زرنگی تلقی شود و مردم با
شنيدن سخن
دروغ لبخندی حاكی از سرور و شعف بر لبان خود ظاهر سازند، طبعاً
دروغگويی رواج میيابد.
عدهای فكر میكنند صداقت و راستگويی صرفاً يك مسأله اخلاقی
است، و از اين
رو ناخودآگاه میخواهند آن را در بررسی مسائل و مشکلات اجتماعی
به حاشيه
برانند، اما بايد گفت كه صداقت و دروغگويی موضوعی كليدی در فهم
و نقد كليه حوزههای اجتماعی است. اگر امروز جامعه ما با فساد
خانمانبراندازی مواجه است كه فرياد همه را درآورده، يكی از
دلايل و علل اصلی بروز آن دروغ و از دروغ بدتر، تطهير دروغ در ذيل عنوان مصلحت و تقيه است. از
اين رو
بدون مبارزه عليه دروغ و حساسيت داشتن نسبت به آن نمیتوان
كوچكترين گام
موثری را عليه كاهش فساد برداشت. و به طريق اولی بيان هر نوع
دروغی ولو با
هدف به ظاهر خير، جز به گسترش فساد كمكی نمیكند.
از همه بدتر وقتی است كه دروغ از جانب كسانی بيان شود كه پاسداران
"اخلاق" و يا
"قدرت"
جامعهاند. وقتی كه متوليان اين دو ركن حرمت امامزادههای خود
را
پاس ندارند، از ديگران چه انتظاری میرود؟
يكی از بدترين دروغها، دروغهايی است كه در مقام مشاوره به
اصحاب قدرت
داده میشود. گويی گوشهای آنان علاقهای به شنيدن سخن و خبر
صدق ندارد.
در ايران و جهان نام ماكياول با اخلاقی نبودن قرين شده است، اما
برخلاف
اين پندار اوست كه مینويسد، شهريار بايد شكيباترين شنونده
حقيقت درباره
اموری باشد كه درباره آنها پرسيده است و اگر ملاحظه كرد كه كسی
در ابراز
حقيقت به او تعلل میورزد بايد به خشم آيد. اگر همين يك توصيه
ماكياول در
تاريخ و امروز ايران رعايت ميشد، وضع ديگر گونهای نسبت به
حال داشتيم.
برخی از اصحاب قدرت هميشه از اين مینالند كه چرا حرفهای راست
آنان باور نمیشود و مردم و مطبوعات گرايش به موارد نقض آن دارند، آنان
متوجه نيستند
كه «خود كرده را تدبير نيست.» وقتی كه به سهولت بتوان واقعيت
مسلم را
تكذيب كرد، اعتماد متقابل به طور مطلق از ميان میرود، حتی اگر
گرگ واقعی هم به گله بزند، كسی برای ياری چوپان نمیشتابد.
حداقل بخشی از منشا و زمينه دروغ، ساختار استبدادی مزمن در
تاريخ ايران
است، وقتی كه قانون حاكم نباشد و زور و چپاول رايج شود، از طرف
مردم هم
تملق و چاپلوسی سكه رايج خواهد شد. وقتی نظارتی بر امور نباشد،
حكومتها برای بقای خود میكوشند كه حقيقت مسلم را قلب كنند. گويا
اولين كتاب چاپ شده در ايران در زمان قاجاريه «فتحنامه» است كه كل موضوع به پيروزیهای!!! قاجار در جنگهای ايران و روس و قراردادهای
تركمنچای و
گلستان مربوط میشود!! و اين ورود اولين رسانه (چاپ و كتاب)
بود و وقتی كه
مطبوعات و راديو تلويزيون هم وارد شد، حكومتها بيش از پيش
آنها را به چشم بوق برای بيان صادق معرفی كردن دروغهايشان میديدند، و اين
چنين شد كه
دروغ، عمق و گستره بيشتری يافت. و چنين است كه جامعه ما (هر
بخش آن به
نسبتی) در گرداب اين ويژگی فرو رفته است و ساختارهای متعدد هم
آن را تشديد و تقويت میكند. حتی كسانی كه در پی در انداختن طرحی نو برای
جامعه، و
خواهان تقويت و رواج اخلاق محمدی (ص) كه از مهمترين اركانش
صداقت و پرهيز
از دروغگويی است، بودند. اكنون راهی را میروند كه مخالفان
چنين اخلاقی جاده آن را بيش از پيش صاف كردهاند، جادهای كه
جز به قلب آتش راهی ندارند. |