فساد مالي در
ايران، بويژه در ديوانسالاري- يعني دستگاه عريض و طويل اداري-
نهادينه شده و در فرهنگ جاري جامعه ما همهگير و مزمن. دستگاه
قضايي کنوني آدمي را به ياد دستگاه قضايي روسيه تزاري
مياندازد که در رمان "نفوس مرده" گوگول به روشني بازتاب يافته
است.
راهي براي حل
اين معضل ميتوان يافت؟ ريشههاي اين پديده در کجاست؟ روزهاي
انقلاب را خوب به ياد دارم که جوانان خودجوش مسلح امنيت مردم
را تأمين ميکردند و مردم شادمان بودند نه وحشت
زده از آشوب. مقايسه کنيد با آشوب
شب گران شدن بنزين چندي پيش که چه غارتهايي شد. به راستي، من
زماني که تصوّر ميکنم شورش محتمل
در تهران را بر خود ميلرزم از فجايعي که رخ خواهد داد.
اين است ژرفاي
هولناک تحولي که در فرهنگ و ساختار جامعه ايراني از سال 1357
تاکنون رخ داده است. فاصله وحشتناک طبقاتي و سياستها و
اقدامات نادرست فرهنگي- اقتصادي جامعه را مثله کرده و مخلوقي
وحشتناک و بيچاره چون «فرانکنشتين»
آفريده است. بنگريد به سخنان جواني بيست ساله و عميقاً مسلمان
که از دل برخاسته و بر دل مينشيند:
کار از افتضاح
هم گذشته. بي بي سي انگليسي در صفحه اولش مقاله مينويسد و
يورش پسران ايراني را براي عمل بيني به مضحکه ميگيرد. حق هم
دارد. و فقط بي بي سي و رسانه هاي غربي نيستند. شرقي ها هم
ماندهاند در کارمان. هر که به ايران مي آيد و پنج شش سالي
نبوده با وحشت ميپرسد که چرا جوانان مذکرمان اين قدر شبيه
خواجگان شدهاند؟ مخصوصا در محلات شمالي؟ تمام دنيا دارد
ميخندد. به پايتختي که در آن اقليتي ثروتمند، نوکيسه و تازه
به دوران رسيده، که عمر ثروت در آنها به سختي از يک نسل عقب
تر ميرود، بيشرمانه مال بادآورده خود را به رخ اکثريتي محتاج
و فقير و عصبي در دود دم تهران مي کشد. در پايتخت جمهوري
اسلامي، شهر اخلاق، مردمي هستند، کم هم نيستند، که بيش از
دويست هزار دلار پول بنز کلاس اس ميدهند، دو برابر قيمتش در
هر جاي ديگر دنيا. کدام ديوانهاي، کجاي دنيا دو برابر پول
ماشين ميدهد؟ اين پولها از کجا آمده؟ نميفهمند دور نيست
روزي که ملت از مرکز و جنوب تهران سرازير شمال شود هر کس را به
حق و ناحق سر می برد؟ تا کي چشم ببنديم؟ ما را با شوروي پس از
فروپاشي مقايسه ميکنند. ظهور تازه به دوران رسيدگان، طبقه
جديد، نوکيسهگان. جواناني که فکر و ذکرشان پول و پز پول است و
سير نميشوند. لذت ميبرند از به رخ کشيدن آن به بدبختترين
مردم اين شهر اخلاق که پول درس و مشق و دکتر فرزندانشان را با
دو شيفت کار هم در نميآورند. پسر حاجي! نوه حاجي! آقا زاده!
قديم اگر پسر خان پز مي داد، 20 نسل مال پشتش بود، براي نصف
اين مملکت پدرش گندم توليد ميکرد، ميوه توليد مي کرد، آباد مي
کرد! و يک دهم تو هم مالش را به رخ نميکشيد، در حالي که صد
برابر تو مال داشت. حالا به جاي بچه خان تو شدي بچه حاجي. لقبي
ديني هم که داري ماشاالله. خانوادهات چه کار ميکند؟ توليد
ميکند؟ خير. واسطهاند. از يک دست ميگيرند و از دست ديگر
ميدهند. چه ميکنند؟ به عنوان مثال، گوشي موبايل وارد ميکنند
و بيل بوردهاي شهر اخلاق را پر از تصاوير جوانان کوول و کمي تا
قسمتي اواخواهر با آخرين مدل گوشيهاي ساخت فنلاند ميکنند...
برادران، اين
بود آنچه خوباني که خونشان را براي اين آب و خاک ريختند
ميخواستند؟ در کجاي تاريخ چنين تضادي ديدهايد؟ خارجيان پاسخ
را آماده دارند: شوروي سابق! مسکو، شهري که تا 15 سال پيش يک
نفر ميليونر نداشت [و] اکنون بيشترين تعداد ميلياردرهاي قاره
اروپا را دارد. ايران هم دارد کم کم چنين ميشود...
|