سينما چيست؟ هنر چيست؟ اين همه هياهو، تلاش ،
فداکاری و از خودگذشتگی هنرمندان جهان در طول تاريخ هنر، در
جهت اعتلای اين عاليترين نمود احساس و خرد انسانی برای چيست ؟
فقط توليد چند اثر – احياناٌ – زيبا ، جهت نوازش چشم ها و
گوشهای ديگران؟
همه ميدانيم که چنين نيست! همه ميدانيم ( و
ادعا نيز ميکنيم ) که در پی رسيدن به ادراکات و مفاهيم و معانی
متعالی تر و والاتری هستيم و چون نام هنرمند را يدک ميکشيم ،
خواسته و ناخواسته قبول کرده ايم که در اين مسير تعالی ، نه
تنها از ديگران وابسته تر و متعهد تر هستيم ، بلکه به نوعی
مقام استاد و آموزگار و راهنمای خلايق در مسير تعالی و ترفيع
را نيز بر خود سزاوار دانسته ايم ! و اگر چنين نبود بر چه اساس
و با چه مجوز و پروانه ای سکوی خطابه و تريبون سخن گفتن و
تاثير گذاردن بر افکار و احساسات و باورهای توده های ميليونی
( با استفاده از زبان هنر و ابزار فرهنگ ) را اشغال کرده ايم
؟! اين مسئوليت و وظيفه ای بس سنگين و جايگاهی بس خطير و پر-
اهميت است و هرگز نمی توان آن را خرد شمرد و با آن تنها به
مثابه ی ابزاری برای امرار معاش يا کسب ثروت ، و يا بدتر از آن
، ارضای خواسته ها و علايق شخصی برخورد نمود !
در اين ميانه ، نه فقط آنچه ميگوييم و می
نويسيم و می سازيم ( به عبارت ديگر نه فقط آنچه به عنوان اثر
هنری خلق می کنيم ) بلکه چگونگی اين فرآيند و حتی چگونگی
نگاه و برخورد ما با کليت جهان ( به عنوان باورها و اعتقادات
يک هنرمند ) اهميتی اساسی و حياتی در جايگاه اجتماعی و پايگاه
مردمی ( و در نهايت وضعيت تاريخی ) ما به عنوان هنرمندان يک
عصر و زمانه خواهد داشت .
اين چنين است که ديدن برخی رفتارها و مشاهده ی
بعضی رويدادها ، به عنوان شاهدين وضعيت اخلاقی و واکنش های
انسانی عده ای ( آن هم کسانی که نام هنرمند را برخود نهاده
اند ) ما رابه شدت تکان ميدهد و به حيرت و افسوس و غضب فرو می
برد .
ما فيلمسازان و سينماگران به اين نکته اعتقاد
داريم که يکی از وظايفمان ديدن پلشتی های جامعه و بازگويی
انتقادی آنها است، به اين اميد که مردم و حکومتگران را نسبت به
اين ضعف ها آشنا کرده و جلوی تکرار چنان مواردی را بگيريم.
هيچ فيلمی ساخته نشده تا انسان را از انسانيت خود تهی کند و يا
وظايف او را در موارد مختلف زندگی جمعی ، کم رنگ جلوه دهد . به
ويژه ما شرقی ها و به خصوص ما ايرانی ها همواره در آثار هنری
خود ( از داستان و فيلمنامه و روايت گرفته تا هرنوع ديگر بيان
هنری ) مروج و مشوق و فريادگر خصوصيات والای انسانی و اخلاقيات
متعالی اجتماعی هستيم . اما افسوس که بسياری از ما ، در همين
نقطه توقف کرده و وظايف خود را در همين جا خاتمه يافته تلقی می
کنيم ! گويا که اين نصايح اخلاقی و پند های انسانی را فقط به
مثابه ابزار کار و مواد خام آثار خود به رسميت می شناسيم و نه
باورها و اعتقاداتی که می بايست چراغ راه ما در زندگی واقعی و
هدايتگر ما در روابط حقيقی با ديگر انسانها باشند !
حادثه ای که در سر صحنه ی فيلم سينمايی " آتش
سبز " برای پگاه آهنگرانی روی داد و برخورد مسئولين و مديران
اين پروژه با اين حادثه، بار ديگر ما را در برابر واقعيات تلخی
قرارداد که هنوز حاکم بر سينمای ما و روابط درونی اين سينماست
.
در حالی که فيلمسازان و سينماگران ايرانی
تلاشی واقعی و کوششی همگانی را برای به روز شدن و صنعتی شدن
سينمای ايران برخود هموار کرده اند و خود را برای مواجهه با
ابزار و تکنولوژيهای جديد آماده می کنند و جامعه اصناف سينمای
کشور با زحمت بسيار سعی دارند نقش تخصص را در لوای امنيت شغلی
نهادينه کنند، اما در کمال تاسف و تحير، هنوز برخی از ما با
توسل به شيوه های قديمی و غير حرفه ای و فارغ از مسئوليت نسبت
به عوامل مختلف يک فيلم، کار خود را بی توجه به اصول اخلاقی و
انسانی و حرفه ای پی می گيريم.
پگاه آهنگرانی ، به عنوان يک بازيگر جوان سعی
داشت تا نهايت همکاری را با کارگردان و گروه سازنده ی فيلم آتش
سبز به عمل آورد . لذا عليرغم اينکه خود به چشم می ديد که
طنابی که قرار است او ، زندگی ، جوانی ، آرزوها و هستی اش را
به آن بياويزد ، طنابی پوسيده و نامطمئن است ،( و عليرغم تذکر
اين موضوع از طرف عوامل به کارگردان فيلم
)، اما با اطمينانی که کارگردان و
عوامل توليد به او دادند و به خاطر اينکه متهم به " نق زن " و
"عدم همکاری " نشود ، درون آن تور قرار گرفت و يک بار تا
ارتفاع 9 متری و بار ديگر تا ارتفاع دو و نيم متری بالا کشيده
شد ! بدون اينکه کوچکترين تمهيدی برای حفظ جان او از طرف گروه
توليد فيلم به عمل آورده شود! حتی کارهای بديهی و اوليه ای مثل
گذاشتن چند تشک يا کارتن مقوايی در زير تور هم ( که حتی در
زمان های قديم و دوران اوليه ی سينما نيز استفاده می شد ) از
او دريغ کردند !
از بخت خوب ( و شايد از لطفی که خداوند به
او و خانواده اش دارد ) طناب در ارتفاع 9 متری دوام آورد و
هرطور بود اين جوان را در آن ارتفاع رها نکرد ! اما وقتيکه باز
او را با همان طناب بالا کشيدند ، طناب بيچاره ديگر طاقت
نياورد و از هم گسيخت ! ( شايد به اين دليل که ديگر او را بالا
تر نبرند ! ) و جوان ما را در بدترين وضعيت ، با کمر بر زمين
کوبيد !
دو نقطه از مهره های ستون فقرات پگاه شکسته
است ، رباط پشت او پاره شده وتاندان پای چپ او هم قطع شده
است !
آيا اين يک اتفاق است که خارج از توان و
اختيار بشر روی ميدهد و در برابر آن کاری نمی توان کرد ؟
ايکاش اينطور بود ...! ای کاش می توانستم فکر کنم که اين يک
مشيت خداوندی است ! اگر چنين بود به خود و ديگران ميگفتم اين
اراده ی خداست و می بايست در برابر خواست او تسليم و راضی بود
!
اما متاسفانه اينطورنيست ...! نکته ی درد آور
و آزار دهنده اين است که با کمی تعمق و رعايت حداقل اصول حرفه
ای سينما ، که در واقع الفبای اوليه ی فيلمسازی است ، اين
اتفاق نمی افتاد . اين اصول اوليه ، آن چيزهايی است که هرکس که
خود را فيلمساز ميداند و به خود اجازه ميدهد که سرنوشت يک
فيلم و سلامتی ، سابقه و عِرض و آبروی عده ی زيادی از عوامل
پشت و جلوی دوربين را در دست خود بگيرد ، بايد و ضروری است که
دستکم آنها را بداند !!
با توجه به شواهد و قرائن موجود ، با ساده
ترين و پيش پا افتاده ترين تمهيدات ، ميشد از اين اتفاق
جلوگيری نمود . حضور يک متخصص جلوه های ويژه ، که چنين موردی
از جمله ساده ترين کارها برای آنهاست ، به طور قطع می توانست
راهکارهای بی خطر و عملی اين صحنه را برای گروه تدارک ببيند و
از اين اتفاق جلوگيری نمايد!
نکته ی عجيب و تاسف آور ديگر ، نوع برخورد
مسئولين گروه با اين حادثه است که آن را تبديل به فاجعه نمود
! اگر رويدادهای پس از حادثه درست مديريت می شد.اگر کسی با
حداقل دانش پزشکی در محل حضور داشت ، اگر حضور يک دستگاه
آمبولانس ( برای صحنه ای که به هرحال احتمال خطر در آن بود )
پيش بينی ميشد ، اگر بعد از حادثه ، مضروب را به شيوه ی درست و
بدون کشيدگی و تکان دادن های وحشتناک به يک درمانگاه يا
بيمارستان می رساندند ، ضايعات بعدی که حتی احتمال داشت خدای
ناکرده تا قطع نخاع اين جوان پيش برود ، پيش نمی آمد !
اما اکنون طبق نظر پزشکان، پگاه بايد حداقل
چهار ماه روی تخت بخوابد و هيچ حرکتی نداشته باشد و تازه هنوز
مشخص نيست پس از طی اين دوره با چه وضعيت جديدی مواجه خواهيم
بود.
واقعه نگاری اين حادثه بر اين نکته صحه
می گذارد که عوامل مؤثر در ساخت اين فيلم با بی مبالاتی و بی
مسئوليتی کامل نسبت به اين واقعه برخورد کرده و هر لحظه به
تشديد آن کمک کرده اند.
طنابی پوسيده که قرار است بازيگری را نه متر
بالا بکشد، چرا نبايد توسط طنابهای کمکی ديگر مهار شود؟ معلوم
است که اين طناب، که بايد توسط فردی از پشت ديوار نه متری،
کشيده شود ، همزمان با ساييده شدن به بالای ديوار کاهگلی ،
خراشيده شده، رفته رفته از قطر آن کاسته می شود! برای مرحله
بعدی اجرای اين صحنه چرا اين طناب عوض نشده است ؟
هنگام خواندن فيلمنامه در مرحله پيش توليد
چرا هيچيک از عوامل توليد و کارگردانی نسبت به حضور مسئول جلوه
های ويژه برای اجرای اين صحنه تأکيد نکرده اند؟ اميدوارم تصور
نکرده باشند که وظيفه مسئول جلوه های ويژه فقط انفجار و باران
و دود است! چرا برای اين صحنه انديشه ای برای تمهيدات لازم ،
مثل پر کردن زير تور ماهيگيری برای اتفاقات پيش بينی نشده – که
اين بار اتفاق افتاد- نشده بود؟ چرا برای حضور آمبولانس سر
صحنه ای که به هرحال احتمال خطر سقوط وجود دارد ، فکر نشده
بود؟
لازم به توضيح است نحوه حمل پگاه از سر صحنه
تا درمانگاه بيرجند به شکلی غير استاندارد و توسط يک دستگاه
پيکان که سر صحنه بوده است، صورت گرفته و پس از آن به حالت
نشسته روی صندلی عادی هواپيما به تهران منتقل شده، که همين
باعث آسيب ديدگی بيشتر رباط ستون فقرات او شده است!
چرا خبر رسانی به خانواده پگاه آهنگرانی
اينقدر دير صورت گرفت؟ چرا به آنها گفته شده وضعيت او نگران
کننده نيست؟ چون در غير اينصورت حداقل آنها در تهران نسبت به
انتقال وی به بيمارستان از تمهيدات بهتری استفاده می کردند.(
اگر پاسخ، تشخيص پزشکان در درمانگاه بيرجند است، آن را اعلام
کنند تا نسبت به اقامه دعوی حقوقی بر عليه آنان اقدامات لازم
صورت گيرد.)
به اينها اضافه کنيد هزاران چرا و به چه علت
ديگر را...!
عدم استفاده از نيروهای متخصص باعث شده اينک
هر يک از افراد گروه مسئوليت را به گردن ديگری بيندازد. عدم
حضور مسئول جلوه های ويژه، به کار گيری نيروی غير متخصص و کم
تجربه در توليد فيلم سينمايی بعنوان مدير توليد، بکار نگرفتن
متريال مناسب برای اجرای چنين صحنه هايی و در عوض استفاده از
مواد پوسيده و کهنه و... نشان از رفتار غير حرفه ای و بی
مبالاتی در اين کار دارد.
يکبار برای هميشه اين توهم را از ذهن خود
بزداييم که هر بازيگری که در مقابل انجام کاری خطرناک هنگام
فيلمبرداری استنکاف می کند، الزاماً "خود را لوس می کند !".
بجای اصرار به او برای انجام چنين حرکاتی، و اساساً بجای فکر
کردن به اين که از خود بازيگر برای اجرای اين صحنه ها استفاده
کنيم به بکار گيری افراد متخصص و بدلکاران بينديشيم. اين حق را
به بازيگران بدهيم که در قراردادشان به اين نکات توجه کنند، يا
اساساً مثل قانون الزام تهيه کننده به بيمه کردن عوامل فيلم،
اين نکته را نيز قانونی کنيم تا ديگر شاهد حوادث اينچنين
نباشيم.
من بعنوان يک فيلمساز از مسئولين سينمايی
تقاضا می کنم شرايطی را فراهم آورند تا متخصصين به راشهای
فيلمبرداری شده و نوارهای پشت صحنه ی اين پلانها دسترسی پيدا
کنند تا از نظر کارشناسی نسبت به لزوم اجرای اين صحنه ها به
صورت انجام گرفته نظر بدهند. چون به اين نکته معتقدم هيچ پلانی
در هيچ فيلمی در هيچ کجای دنيا ارزش کم شدن حتی يک تار موی
عوامل آن فيلم را ندارد.
من بعنوان مادر پگاه آهنگرانی از سازندگان
فيلم "آتش سبز" گله مندم. عدم همراهی يکی از عوامل اصلی فيلم
هنگام انتقال به تهران و ارائه توضيح کامل و قانع کننده، ادامه
دادن کار در حالی که يکی از بازيگران فيلم برخلاف نظر آنان و
طبق نظر پزشکان در آستانه يک ضايعه جبران ناپذير فيزيکی است،
عدم حضور يکی از نمايندگان بخش توليد در تمام مراحل بستری پگاه
آهنگرانی بعنوان نيروی کمکی در کنار دوستان شخصی اش (که بدون
حضورشان پشتمان خالی می شد،) باعث اصلی اين اعتراض است. همه
اينها در حالی است که در اولين حضور گروه سازنده بر بالين
پگاه، سه روز پس از وقوع حادثه ، تمام هم و غم مدير توليد
پروژه به جای نگرانی از وضعيت جسمانی پگاه فقط و فقط موضع وی
نسبت به شکايت بر عليه گروه سازنده فيلم بوده است.
تهيه کننده محترم در مصاحبه ای اعلام فرموده
اند که حال پگاه تا دو هفته ديگر خوب خواهد شد!! جناب آقای
قلی پور! کاش اينطور باشد که شما می گوييد. اين نهايت آرزوی ما
است. اما چرا پزشکان متخصص چيز ديگری ميگويند ؟!
در اينجا يادآور می شوم حق شکايت از گروه
سازنده اين فيلم به دليل اهمال در کار و بی مبالاتی و عدم
مديريت درست در وقوع حادثه و پس از آن را برای خود محفوظ
دانسته و از طرق قانونی نسبت به آن عمل خواهم کرد. اما مسئله ی
اصلی در اين لحظه برای من چيز ديگری است :
پگاه آهنگرانی ، گدشته از اين که دختر من است
، يکی از بازيگران و از اهالی اين سينماست ، همچنان که خود من
هم از اهالی اين سينما هستم . تا وقتيکه کليت اين سينما دچار
اينگونه مسائل و کاستی هاست ، نه تنها من و دخترم ، بلکه همه ی
دوستان و همکارانم ، همه ی عوامل و اهالی شريف اين سينما ، در
معرض خطر و حادثه خواهند بود ! تا کی بايد شاهد اينگونه
رويدادها باشيم ؟ آيا جان پرارزش کسانی مثل سجادی حسينی ،
کارگردانی که سر صحنه کشته شد ، غياثی ، هنرپيشه ای که در
حادثه ی فيلمبرداری جان باخت و چندين و چند نفر ديگر از اهالی
اين سينما که اعضای بدن و سلامتی خود را نثار اين سينما کردند
، کافی نيست ؟!
آيا زمان آن نرسيده که فکری اساسی برای چنين
حوادثی بکنيم ؟ ما که به اين ميباليم که يکی از معدود کشورهای
جهانيم که دارای سينمای ملی هستيم ، نبايد مانند بقيه ی
کشورهای جهان ، متر و معيار و ضوابط و مقرراتی در جهت حفظ جان
و سلامتی عوامل فيلمهايمان وضع نماييم ؟
رسيئن به چنين ضوابطی بسيار آسان و عملی است .
کافی است نگاهی به مقرراتی که کشورهای دارای صنعت سينما در
مورد نکات ايمنی عوامل خود وضع نموده اند بياندازيم . اولين و
مهمترين نکته اين است که کسانی که خود را به عنوان فيلمساز
مطرح ميکنند می بايست دارای حداقل دانش فنی و تکنيکی برای
فيلمسازی باشند . بايد بدانند که سينما هنر- صنعتی تخصصی است .
بايد بدانند که احترام به تخصص های ديگران ، برای فيلمساز يک
ضرورت است ! بايد قوانينی وضع شود که در صورت نياز فيلمنامه
به حرفه های تخصصی ( مثل جلوه های ويژه ، بدلکاری ، کارهای
خطرناک
و ...) تهيه کننده موظف به استخدام و استفاده
از متخصصين آن حرفه شود . بايد بازيگران حق داشته باشند از
اجرای اعمال خطرناک ، در صورت احساس خطر، استنکاف نمايند و
تهيه کننده موظف باشد برای اين صحنه ها از بدلکاران حرفه ای
استفاده نمايد . بايد گروه توليد ، در صحنه های خطرناک موظف به
آوردن آمبولانس و احتمالاٌ اتومبيل آتش نشانی در سر صحنه باشد
...
اميدوارم مسئولين سينمای کشور به اين موارد
حياتی توجه بيشتری مبذول دارند و ديگر شاهد چنين حوادثی در سر
صحنه های فيلمبرداری در کشورمان نباشيم .
اينک که بيش از هر چيز به سلامتی پگاه می
انديشم ، آرزو دارم هر چه زودتر دوباره دخترم را شرايط عادی و
جست و خيز کنان ببينم و از همه دوستانش و دوستانم و دوستان
سينمای ايران التماس دعا برای شفايش را دارم،
ما ازمدير عامل خانه ی سينما به عنوان
بالاترين مقام اجرايی اصناف سينمايی ايران تقاضامی کنيم تا
تشکيل کميته ی حقيقت ياب و بررسی کامل اين ماجرا و ارجاع به
مقامات قضايی ، ادامه ی روند فيلمبرداری اين فيلم را متوقف
نمايند و نتيجه را سريعاٌ به اطلاع خانواده ی پگاه و جامعه ی
سينمايی ايران برسانند .
در خاتمه از تمام دوستان و همکارانم در سينمای
کشور که نهايت همدلی و کمک ومحبت را در اين روزهای سخت با من و
پگاه داشته اند ، سپاسگزاری می نمايم و اميدوارم با کمک و
مساعدت همه ی اهالی سينما ، ديگر چنين روزهايی را شاهد نباشيم
.
منيژه حکمت
بيست و نهم تيرماه يکهزار و سيصد و هشتاد و شش |