اين روزها مباحث مربوط به سياستهای جاری حکومت بيش از پيش مورد
انتقادات قرار گرفته است.اما در عين حال موثر بودن نقد و
انتقاد نيز بطور جدی محل مناقشه است زيرا ارتباط منطقی ميان
حکومت و اهل فکر و نظر قطع است.از اين رو برخی معتقدند که راه
ديگری را بايد در پيش گرفت و اين يادداشت به اين نکته پرداخته
است.ضمنا در صفحه 2 روزنامه سرمايه گزارشی تحت عنوان ارديبهشت
86 و تضعيف سرمايه اجتماعی درج شده که نشان دهنده چگونگی و
بلبشوی رفتار دولت در مسائل مهم کشور و بسته شدن باب انتقاد
پذيری است.
اين روزها وقتی كه برخی افراد را میبينم و درباره وضع جاری
كشور نظرشان را میپرسم با پاسخی مواجه میشوم كه قبلاً كمتر
شنيده میشد. زمزمههای اين پاسخ در تير ماه 1384 و قبل از آن
هم بود، اما اكنون بلندتر و شنيدنیتر شده است. اين پاسخ بر
اين فرض مبتنی است كه كار چندانی برای مصالح امور نمیتوان
كرد،. سياستهای جاری حکومت منتج به نتيجه مطلوب نيست و دير يا
زود هم به بن بست می رسد و کاری هم برای اصلاح امور نمی توان
کرد.
برخی از اين سياستها را مرور كنيم.
ـ تثبيت قيمتها بويژه سوخت
ـ كاهش نرخ بهره
ـ ناامنی اقتصادی و فرار سرمايههای مادی و انساني
ـ افزايش مخارج دولت و بودجه و تزريق بيشتر درآمدهای نفتي
ـ حمايت از واردات
ـ تقابل با نظام جهانی و ادامه سياستهای هستهاي
ـ برخوردهای حذفی با گروههای اجتماعي
ـ تضعيف بخش غير دولتی و زدن آنان
ـ لعن و نفرين به گذشته و چوب حراج زدن به كليه سرمايههای
انسانی و تاريخي
ـ رواج دروغگويی و...
ـ رد صلاحيتها و حذف ديگران
اين ليست را میتوان بسيار طولانیتر هم كرد. اين عده معتقدند
كه مخالفت با اين سياستها بايد صرفا برای ثبت در تاريخ باشد و
نه بيشتر، زيرا ساختار موجود به گونهای است كه مخالفت با خود
را برنمیتابد، چون مرجع ثالث كه مردم باشند برای قضاوت درباره
مخالفتها، توان حضور در صحنه را ندارند. ادامه اين سياستها
طولی نخواهد كشيد كه موجب انسداد
سياسی و اقتصادی و حتی شكاف درون ساختار سياسی خواهد
شد.
ادامه اين سياستها منجر به تقابل سياسی و حتی نظامی با ديگران
هم خواهد شد. اما صاحبان قدرت مترصدند كه چنين احتمالی را به
گردن نيروهای داخلی انداخته و با آنها برخورد كنند، لذا وارد
شدن در ميدانی كه واقعيت خارجی ندارد چه منفعتی برای جامعه
دارد؟
گرچه در حال حاضر با چنين عقيدهای موافق نيستم، اما رد كردن
نگاه فوق نيز چندان كار سادهای نيست. زيرا عملاً مشاهده شده
است كه نه تنها هيچ يك از مخالفتهای كارشناسانه و علمی با
بسياری از سياستهای موجود، گوش شنوايی پيدا نكرده، بلكه برعكس
موجب لجبازی بيشتر متوليان امر نيز شده و نتيجه معكوس داده
است.
من سالها قبل در روزنامه سلام يادداشتی نوشتم كه بزرگترين
دستاورد انقلاب برای ما اعتماد بهنفس بود، اعتماد بهنفسی كه
پيش از دوم خرداد در حال زايل شدن بود كه بر اثر آن واقعه به
بهترين شكلی بازسازی شد، اما از سال 1380- 1379 به بعد مجدداً
رو به افول و نابودی گراييد. من پس از سالروز دوم خرداد سال
1382 هم كه آقای خاتمی بيانيهای منتشر و از نگرش به خارج
عدهای اظهار نگرانی كرد، نامهای برايشان نوشتم كه هيچگاه به
دستشان نرسيد و در آن توضيح دادم كه نگرش به خارج كه امروز
گريبانگير جامعه شده است، محصول از ميان رفتن اعتماد بهنفسی
است كه در اثر انقلاب و دوم خرداد در جامعه زنده و بازتوليد
شد، اما به دليل وقايعی كه در چهار سال دوم گذشت آن اعتماد
بهنفس زايل و نگرش به بيرون جايگزين آن شد. و پس از تير 1384
نيز اين مسأله تشديد و تهمانده اعتماد بهنفس نيز در حال از
ميان رفتن است و نگاه مذكور در فوق چيزی جز انعكاسی از همين
واقعيت نيست. |