جهان و ايران

        www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
 

اجلاس 8 کشور بزرگ سرمايه داری جهان در آلمان
ايران اتمی و خاورميانه عربی
در کانون بحث و تقسيم منافع
م . راد

 
 
 
 
 

سی و سومين كنفرانس كشورهای ‌صنعتی جهان قرار است در 6 تا 8 ماه ژوئن در شهر های ليگن دام (Heiligendamm) در شمال آلمان بر گزار شود. آلمان در سالهای 1978 ، 1985 ، 1992 ، و 1999 مهماندار اين كنفرانس ها هم بوده است.

ايده اوليه تشكيل كنفرانس كشورهای ‌صنعتی بعداز بحران نفتی 1973 شكل گرفت در اين سال كشورهای عرب از صدور نفت بعلت تجاوز اسرائيل به كشورهای منطقه به غرب و آمريكا‌ خودداری ‌كرده بودند.

در سال 1974 كميسيونی از متخصصين اقتصادی كشورهای ‌آمريكا ، انگلستان ، آلمان غربی و ژاپن در واشنگتن DC  برای ‌بررسی اوضاع اقتصادی جهان تشكيل شد كه در پی آن رئيس جمهور وقت فرانسه ژيركاردستن (Giscard  d . Estain) درسال 1975 از اين كشورها و ايتاليا دعوت كرد تا كنفرانسی در اين مورد كه به گروه G6   معروف است  در فرانسه تشكيل دهند كه يك سال بعد كانادا هم به اين گروه پيوست و از آن تاريخ تا سال 1991 به گروه صنعتی G7 معروف بود.

اين گروه صنعتی ‌كه هدف اوليه خود را بر مبنای ‌همكاری ‌اقتصادی بين اعضاء خود در نظر گرفته بود در عرض مدت كوتاهی ‌به ابزار سياسی ، اقتصادی و نظامی در جهان تبديل شد و با كنترل منابع مالی ‌و توليدی و منابع طبيعی كشورهای ديگر فشار بيسابقه ای را به بلوك شرق و ديگر كشورهای خارج از حيطه نفوذ خود وارد آورد و تقريبا روابط تجاری و مالی و انتقال تكنولوژی خود  را با اين كشورها به حد اقل رساند.

با شدت گيری جنگ سرد بين دوبلوك موجود اين گروه تمركز خود را برای ‌نظامی كردن سيستم اقتصادی و زيربنايی كشورهای عضو ناتو و طرفداران خود در سطح جهان گذاشت در سالهای ‌بعد دولت فرانسه بعلت انحصار طلبی آمريكا و غالب كردن دلار بعنوان ارز معتبر جهانی از پيمان ناتو خارج شد و دلارهای ‌ذخيره خود را به آمريكا پس داد و به ازای آن شمش طلا گرفت. ‌اين اقدام فرانسه تاثيرموثری بر حاكميت آمريكا بر جای ‌نگذاشت ولی ‌فرانسه از اين گروه صنعتی كه خود بنيان گزار آن بود خارج نشد.

در سال 1991 پس از پاشيدگی‌اتحاد شوروی و ايجاد فدراسيون روسيه از اين كشور بعنوان ناظر برای ‌شركت در كنفرانس گروه صنعتی دعوت بعمل آمد. اگرچه روسيه هنوز هم عضو كامل اين گروه صنعتی ‌نيست ولی از آن  ببعد اين گروه صنعتی ‌به گروه G8  و يا گروه هفت + يك معروف شده است.

جدول زير ظرفيت اقتصادی كشورهای گروه صنعتی فوق و در صد سهم آن در كل در آمد ناخالص جهان را نشان ميدهد اين ارقام در سال 2006 تغيير مختصری كرده است .   

 

صندوق بين المللی پول

 

جمعيت

 

در آمد ناخالص ساليانه

سال 2005

مليون نفر

 

%

ميليارددلار

%

آمريكا

300

4.8

12455. 8

28.00

ژاپن

127.8

2.0

4567.4

10.3

آلمان

82.6

1.3

2791.7

6.3

انگلستان

60.0

0.9

2229.5

5.0

فرانسه

60.0

0.9

2126.7

4.8

ايتاليا

57.6

4.0

1765.5

4.0

كانادا

32.5

0.5

1132.4

2.5

روسيه

142.8

2.3

723.0

1.6

گروه صنعتی  G8

855.6

13.5

27832.4

62.6

در آمد ناخالص جهان

6345.1

100.0

44454.6

100.0

 

 

گروه G8 با دارا بودن كمتراز 14% جمعيت جهان 63% در آمد ناخالص دنيا را ا ز آن خود كرده است. روسيه از نظر اقتصادی از وزنه مهمی بر خوردار نيست ولی كشورهای غربی ‌تلاش فراوانی دارند تا اين كشور بهرقيمت از چهارچوب استراتژی كشورهای ‌غربی خارج نشود.

باوجوديكه كشور اسپانيا با در آمد ناخالص 1200 ميليارددلاردر سال  بيشتر ازدر آمد ناخالص ساليانه  كانادا و روسيه در آمد ساليانه دارد هنوز عضو گروه G8 نشده است اسپانيا تقريبا دوبرابر روسيه در آمد ساليانه دارد اين موضوع نشان ميدهد معيارهای گروه صنعتی فوق جنبه های ديگری را در نظر دارد كه اسپانيا برای‌اين معيارها از اهميت بر خوردار نيست .

 

آلمان و كنفرانس گروه صنعتی :

 

آلمان بعداز جنگ جهانی ‌دوم از كمكهای ‌بيدريغ آمريكا تحت عنوان طرح مارشال و فرانسه و انگليس بر خوردار شد و توانست خودرا مجددا بالا بكشد.  اين كشور بعلت جنايات جنگی ‌در جنگ جهانی ‌دوم تا سال 1985 اجازه تشكيل ارتش و مسلح كردن خود را نداشت ولی با حاد شدن روابط بين بلوك شرق و غرب بسرعت خودرا وارد رقابت تسليحاتی كرد واين در شرايطی اتفاق افتاد كه قوانين بين المللی ديگر ‌ كار ساز نبود تقريبا تمامی قطعنامه های سازمان ملل توسط آمريكا و شوروی وتو ميشد و سازمان ملل عملا فلج شده بود .

آلمان كه از داشتن ارتش و سازمان امنيت قدرتمند همانند گذشته بر خوردار نبود طی اين سالها بيكار ننشسته و تمركز خود را برروی نيروهای مذهبی برای پيشبرد سياستهای خود نه تنها در كشورهای اروپای شرقی و شوروی سابق بلكه در سراسر جهان گذاشتند. آلمان تنها كشورجهان است كه سيستم پليسی و جاسوسی خود را در ارگان های مذهبی متمركز كرده است .

 

تشكيل اين كنفرانس و موفقيت در آن برای آلمان از اهميت بزرگی بر خوردار است. اين كشوربزرگترين قدرت اقتصادی اروپا با در آمد ناخالص  2800ميليارددلار درسال است پس از اتحاد دوآلمان در سال 1989سياستمداران اين كشور در صدد بر آمدند تا يكبار ديگر شانس خود را  برای رهبری كشورهای ‌اروپايی آزمايش كنند.

آلمانيها بلافاصله تمامی نيروهای امنيتی مذهبی خود را در اروپای شرقی بكار انداخته و تقريبا تمامی اين كشورها را ناامن كرده وحتی فعالانه در جنگ يوگسلاوی شركت كرده و برای اولين بارپس از جنگ جهانی دوم هواپيما های آلمانی سرزمين يوگسلاوی را آماج حملات خود قرار دادند و با پاشيدگی ‌يوگسلاوی تلاش كردند انتقام شكست خود را در جنگ جهانی دوم از اين كشور بگيرند. حضور فعال آلمان در جنگ بالكان كه منطقه استراتژيكی نظامی و سوق الجيشی برای كشورهای‌غربيست نشانه آن است كه  آلمان بعنوان قدرت نظامی و اقتصادی مدتهاست كه وارد صحنه جهانی ‌شده است  .

آلمان با بودجه نظامی 32 ميلياردلار در سال از آنجا كه هنوز نتواسته بود اعتماد كشورهای اروپايی را بعلت جنگ جهانی ‌دوم جلب كند در صدد بر آمد تا تروئيكای ‌اروپا متشكل از فرانسه كه بزرگترين قدرت اتمی با بودجه نظامی‌43 ميلياردلار در سال ، انگلستان كه بزرگترين قدرت نظامی با بودجه نظامی 58 ميلياردلار در سال را در اختيار دارد و بخاطر جزيره بودن از نظر سوق الجيشی  از اهميت فوق العاده ای بر خور دارد است ايجاد كرده تا از طريق اين قدرت اقتصادی و نظامی در ابتدا كنترل تمامی ‌كشورهای ‌اروپايی از جمله اروپای شرقی را بدست گرفته و نشان دهد كه آلمان هنوز قادر است از نظر اقتصادی ، نظامی و سياسی اروپا را سازمان دهد.

پيچدگی ‌اوضاع جهان از جمله اروپای شرقی ضرورت ايجاد حكومت های ‌متمركز را برای اين سه كشور در اولويت قرار داده است. در آلمان دوحزب بزرگ كشور از جناح محافظه كار و سوسيال دمكرات با اخته كردن احزاب ديگر عملا قدرت را به خانم مركل  ( اسم اصلی كاسنر) از حزب اتحاديه دمكرات مسيحی (CDU ) واگذار كردند. خانم مركل در سال 1954 به اتفاق پدر كشيش خود از هامبورگ  به آلمان شرقی كوچ كرد ودر اطراف برلين در منطقه براند نبورگ سكنی گزيد. بسياری معتقدند پدر خانم مركل به اتفاق دخترش  از جاسوسان برجسته سازمان امنيت آلمان غربی در آلمان شرقی بوده اند و از آن تاريخ تا سالهای‌1989 امتحان خود را پس داده و بهمين دليل بسرعت مراحل ترقی را طی كرده است. خانم مركل بعد.از اتحاد دو آلمان  تمامی مراحل ترقی پشت سر گذاشت  و رهبری حزب كريست دمكراتهای آلمان را بدست گرفت و اكنون بعنوان نخست وزير وارد صحنه سياست گزاری كشور شده است.

 

خانم مركل از محافظه كاران دوآتشه مذهبی‌است كه معتقد است اروپا بايد با قدرت نظامی و اقتصادی جای ‌خود را در جهان پيدا كرده و الزاما برای ‌پيشبرد اهداف خود نياز به همكاری با آمريكا دارد. خانم مركل و دولت او موافق سرسخت حمله پيشگيرانه و پيشدستانه بوده و بر اين باورند دردرجه اول بايد نيروهای ‌داخل تروئيكا انسجام داخلی ‌خود را به اتمام برسانند. نتيجه اين بينش تقويت نيروهای ‌راست محافظه كار در فرانسه بود كه جامعه را كاملا پلاريزه كرده و آقای ساركوزی ‌كه خود از مهاجران مجاريست با درصد آرای نه چندان زياد توانست بر مسند رياست جمهوری فرانسه تكيه زند. ساركوزی‌همانند خانم مركل به مردم فرانسه قول داده است تا عظمت و اعتبار فرانسه را به آن باز گرداند.

در انگلستان هم تونی بلرنخست وزير اين كشور.با شركت در جنگ عراق قرار بود با ثروت خاورميانه انگلستان را به اوج قدرت خود برساند. چه بسا قصد داشت تا روی دست آلمان و فرانسه بلند شود. علايمی‌از اين سياست در سه ماهه اول جنگ در عراق در سياست های ‌اين كشور بروز كرده بود ولی ‌با گذشت زمان نه انگلستان و نه فرانسه و نه آلمان نتوانستند زمينه لازم عملی ‌برای پيشبرد برنامه های ‌خود  را عرضه كنند.

 

موانع موجود برای آلمان و تروئيكا ی اروپا :

 

طی هفته های ‌اخير دومقام بلند پايه آمريكايی از جمله گيت وزير دفاع آمريكا و خانم رايس وزير امور خارجه اين كشور به ديدار سران مسكو شتافتند تا راجع به موضوعات كنفرانس آلمان تبادل نظر كنند و نظر روسيه را برای ‌شركت فعال در اين كنفرانس جلب كنند. پيش از آن بوش رئيس جمهور آمريكا تلفنی ‌با پوتين رئيس جمهور روسيه در اين مورد گفتگو كرده بود. از ماه ها پيش روابط ديپلماتيك روسيه با كشورهای ‌غربی از جمله آلمان بشدت تيره شده است. هر چقدر كشورهای‌غربی در روابط بين المللی ‌ضعيف عمل ميكنند بهمان نسبت روسيه بر خواسته های  خود می افزايد. درست همان سياستی كه كشورهای غربی پس از سالهای 1991 در رابطه با روسيه پيش گرفته بودند.

وزير خارجه آلمان هم چند روز پيش به مسكو سفر كرد تا نظر رهبران اين كشور را برای ‌شركت در كنفرانس كه برای ‌پرستيژ و منافع آلمان اهميت حياتی دارد جلب كند. هرنوع موضع گيری ‌تازه روسيه ميتواند مناسبات نيروها را در جهان بالكل بهم بزند. اين را هم آمريكا و هم اروپا بخوبی ميدانند .

تغيير توازن قوا با ادامه جنگ در عراق و افغانستان وگسترش جنگ در پاكستان بالانس نيروها را بهم زده است. ميشود گفت جهان در حال گذار به بلوكهای تازه منطقه ای و جهانی است كه نشان ميدهد توازن قوا بنفع كشورهای‌غربی نيست. اين موضوع باعث نگرانی ‌كشور های ‌اروپايی و آمريكا شده است چه اين دو قدرت هستند كه بايد امتياز بدهند.

روسيه نه بر سر خاورميانه و نه بر سر بالكان و نه برسر گسترش پادگانهای ‌نظامی آمريكا و ناتو دراروپا ی شرقی موافقتی ‌ندارد.  روسيه هفته پيش رسما اعلام كرد با استقلال كوزوو مخالف است و هرگونه پيشنهادی ‌را در سازمان ملل وتو خواهد كرد. روسيه كوزوو را بخشی از خاك يوگسلاوی ‌ميشناسد. بالكان از يونان تا رومانی ‌و بلغارستان جزء مناطق امنيتی روسيه به حساب آمده و اين كشور برای ‌امنيت طولانی مدت خود نمی تواند از آن چشم پوشی كند. روسيه با استقرار موشكهای آمريكايی ‌در لهستان مخالف است  و نصب رادار در چك را نمی ‌پذيرد. روسيه علنا و رسما مخالف پيوستن كشورهای‌اروپای شرقی به پيمان ناتو است. طبق توافق طرفين قرار بود پس از انحلال پيمان ورشو پيمان ناتو خود را منحل كند.

 منابع نفتی خاورميانه و امنيت اين منطقه نه تنها برای كشورهای غربی، بلكه برای ‌ديگر كشورهای ‌جهان  از جمله روسيه، هندوستان، چين، كشورهای آفريقايی و آسيايی از اهميت حياطی ‌بر خوردار است.

كنفرانس های ليگن دام اگر چه بظاهر عنوان ً رشد و مسئوليت پذيری  را در دستور كار خود قرار داده است ولی ‌در عمل جنگ وسيعی برای ‌تقسيم مجدد جهان در جريان است كه منجر به تهاجم ديپلماتيكی در عرصه بين المللی ‌شده است. تحركات اخير كشورهای ‌مختلف طی ‌ماه های اخير نشان ميدهد كه آنچه سران آلمان در انتظار آن هستند  بوقوع نخواهد پيوست.

قدرت گيری كشورهای ‌اروپايی با ظرفيت نظامی و اقتصادی موجود با جمعيت بيش از 400 ميليون نفر‌ تحت رهبری تروئيكای ‌كشورهای اروپايی كه رهبری آنرا محافظه كاران راستی‌همانند مركل ، ساركوزی ‌و بلر داشته باشند با منافع تمامی ‌كشورهای ‌ديگر در تضاد آشكار قرار دارد. واقعيت اين است كه كشورهای اروپايی بعد از آمريكا بزرگترين ظرفيت نظامی جهان را از آن خود كرده اند. وجود چنين قدرت نظامی ‌نه تنها برای ‌اروپا بلكه برای ‌سراسر جهان خطرناك است. اگر ساركوزی ‌توانسته است تمامی راستهای فعال در عرصه جامعه فرانسه را بسيج كند اين ظرفيت در آلمان بمراتب بيشتر از فرانسه است. انتخابات دانمارك، هلند، بلژيك، ‌سوئد، اسپانيا و ايتاليا و تمامی كشورهای اروپای ‌شرقی نشان از روند خطرناك اوضاع در اروپا دارد. كشورهای ‌اروپايی برای هرتبعه خود ساليانه بيش از 1200 دلار هزينه نظامی می كنند.

سازمان امنيت آلمان بدستور خانم مركل در 9 ماه مه با شركت بيش از 900 پليس 42 مراكز فعاليت نيروهای ‌سياسی را در شهرهای برلين، بوخوم، برمن، دويسبورگ، گيسن، گوتينگن، هامبورگ، هانفر، ينا، كلن، لايبزيك، ماربورگ، روستوك، زيگن، مانهايم  و ولفزبورگ مورد حمله قرار داده تا جلو تدارك تظاهرات مردم آلمان را برای ‌روزهای 6 تا   8 ماه مه بر عليه كنفرانس گروه هشت بگيرند.

جلوگيری از تظاهرات در شرايطی صورت ميگيرد كه دولت آلمان برای ‌بر گزاری ‌اين كنفرانس بيش از 100 ميليون يورو هزينه ميكند و از اوايل ماه ژانويه دوازده كيلومتر از اطراف محل كنفرانس را با سيم خاردار به ارتفاع 2.5 متر  محاصره كرده و در اطراف محل قدم بقدم با نصب دوربين های ‌متعدد منطقه را در كنترل دارد كه هزينه آن بيش 12ميليون يورو شده است.

اين اقدامات تنها بخش تبليغاتی را شامل می شود. در تمام منطقه عملا حكومت نظامی بر قرار شده است. منطقه اوست زه (Ostsee ) و منطقه های ليگن دام  در ‌مناطق ساحلی شنا و عبور و مرور ممنوع بوده و ‌حفاظت از منطقه  به نيروی دريايی واگذار شده است. علاوه بر تمامی اين اقدامات پرواز هواپيماها تا اطلاع ثانوی در منطقه مجاز نيست.

 

تدارك برای مخالفت با برگزاری‌اين كنفرانس :

 

مثل سالهای گذشته گروه های ‌مترقی ، صلح طلب ، مخالف جنگ وتجاوز، مخالف بلوكهای ‌نظامی و حتی ‌گروه های‌هومانيستی تدارك وسيعی ‌برای مطرح كردن نظرات خود در عرصه جهانی ديده اند.

گروه اتاك (Attac ) هرساله عليرغم مخالفت بر گزار كنندگان كنفرانس G8 ده ها و حتی ‌صدها هزار نفر را بر عليه كنفرانس بسيج ميكند و با شعار ًرفاه برای ‌همه ً  ، ًهمكاری ‌اقتصادی جهانی ، ً بخشودگی ‌بده كاری كشورهای ‌جهان سوم ً  ،  ًحقوق بشر اجتماعی  و دفاع از حفظ محيط زيست وارد صحنه ميشود .

اتاك گروه صنعتی G8  را بعنوان سازمان دمكراتيك برسميت نمی شناسد و انتظار دارد در اعتراض به اين كنفرانس بيش از 100.000نفر در شهر روستوك  (Rostock) در شمال آلمان گرد هم آيند.

گروه های مذهبی ‌و  هومانيست  هم در اين تظاهرات فعالند و بيشتر مسئله آنها فشار به دولتهای ‌خود برای ‌بخشودگی ‌بدهكاری ‌كشورهای ‌جهان سوم است. اين گروه ها مخالفتی ‌با جهانی شدن اقتصاد ندارند و كوشش دارند نشان دهند كه با سياست كاری نداشته  و در امور دولتها دخالت نميكنند.

گروه های چپ گرا طی سالهای‌اخير و بخصوص با شروع تهاجم نظامی آمريكا  و شركاء به منطقه خاورميانه بسيار فعال عمل كرده و عملا با تمامی ‌سياست های ‌گروه صنعتی‌غرب و ژاپن مخالفت كرده و سياستهای اين گروه صنعتی را نابودی ‌بافت جوامع كشورهای ‌جهان سوم می بينند و معتقدند كه گروه صنعتی G8  در تدارك حاكميت نظامی ‌و اقتصادی بر جهان است و درصدد تدارك نظامی ‌و كشاندن جهان برقابت نظامی است.

درمخالفت با اين سياست نظامی در كشورهای ‌آمريكای لاتين جنبش توده ای ‌عظيمی بوجود آمده است كه تاثيربسيار مثبت خود را در ديگر نقاط جهان بجا گذاشته است. حمله پليس آلمان به نيروهای ‌چپ طی ‌روزهای ‌اخير نشان ميدهد كه اين طيف از پتانسيل بزرگی بر خوردار است.

در شب حمله پليس به مراكز فعاليت اين نيروها در برلين در نهم ماه مه بيش از 5000 نفر در شهر وارد خيابانها شده و به اين حركت دولت اعتراض كردند. سيستم امنيتی ‌پليسی آلمان يد طولايی در نفوذ و مقابله با نيروهای ‌چپ دارد. از نظر تاريخی‌اين كشور مركز مبارزه با نيروهای ‌چپ بوده است. در سالهای‌1980 تا 1990 سازمان امنيت آلمان با فرستادن يوشكا فيشر وزير سابق خارجه آلمان  به همراه چهارنفر ديگر در تشكيلات سبزهای ‌آلمان اين حزب كه يك تشكيلات ضد جنگ و ضد ميليتاريسم و پيمانهای ‌نظامی بود و برای حفظ محيط زيست فعاليت ميكرد را به آنچنان تشكيلاتی ‌تبديل كرد كه نه تنها تمامی ‌شعارهای ‌اين حزب را از بر نامه آن حذف كرد بلكه مدافع سرسخت جنگ و تهاجم به كشورهای ‌خارج شد تا جايی ‌كه خانم البرايت وزير خارجه آمريكا بعد از جنگ يوگسلاوی رسما از آقای ‌فيشرقدردانی كرد و رسما اعلام كرد بدون حزب سبزهای برهبری يوشكا فيشر آلمان  كه همه چپ ها را اخته كرده بود جنگ در بالكان ناممكن بود.

يوشكا فيشر بعنوان كتابفروش در جلو دانشگاه فرانكفورت و بعدا راننده تاكسی كار خود را شروع كرد.  ماموريت وی از طرف  سازمان امنيت شناسايی و نفوذ در سازمانهای چپ و راديكال بود.  فيشر با شناسايی و با لودادن اعضاء بادر ماينهوف تا رهبری حزب سبزها ارتقاء يافت و بعدا  وزير امور خارجه آلمان شد . در جامعه آلمان هنوز هم تمركز اصلی بر عليه نيروهای ‌چپ است.

 

ايران و كنفرانس گروه هشت :

 

يكی از مباحث مورد بحث چگونگی ‌بر خورد با مسئله هسته ای ايران است كه كشورهای‌غربی است. خاورميانه دوران گذار را طی ميكند و تمامی ‌نيروها در منطقه و جهان در اين زمينه فعالند. آلمان بعنوان بزرگترين كشورصنعتی اروپا بيشترين واردات نفت از خاورميانه را از آن خود كرده است.

آلمان در تاريخ صد ساله اخير در بر خورد به كشورهای منطقه خاورميانه هميشه دست بالا را داشته و از موضع قدرت عمل كرده بود و اميدوار بود كه آمريكا و شركاء منطقه را كنترل كنند تا مسئله واردات نفت حل شود. آنچه خواست آلمان بود بوقوع نپيوست و هشت آمريكا در منطقه گرو نه آن است آلمانيها با اطلاعاتی ‌كه از جاسوسان خود در عراق كسب كرده بودند تا آنجا پيش رفته بودند كه معتقد بودند آمريكا بدون كمك كشورهای ‌ديگر تنها طی ‌چند روز قال قضيه جنگ عراق را خواهند كند.

هرچقدر جنگ طولانی تر شد دخالت آلمان و ماموران آن در عراق شدت بيشتری ‌گرفت تا جايی ‌كه بنا بر اطلاعات سازمان جاسوسی آلمان آمريكا از بمب های ‌ده تنی در مناطقی از عراق برای مبارزه با نيروهای مقاومت استفاده كرد. امروزه دولت آلمان بيشتر از هر كشور ديگر اروپايی حتی ‌بيشتر از ژاپن خواهان ماندن نيروهای ‌نظامی آمريكا در عراق و خاورميانه است و شديدا هم اصرار دارد تا رژيم ايران را زير فشار نظامی ‌قرار دهد. از آنجا كه  ‌قدرت نظامی لازم را ندارد در تلاش است  سياست های خود را از طريق تروئيكای‌اروپا پيش ببرد .

اشتباهات و شكست كشورهای ‌غربی باعث شد كه موقعيت اقتصادی و نظامی‌آنها در منطقه به خطر بيافتد. همه حكومت های منطقه و مردم ميدانند كه اروپا و آمريكا خواهان كشورهای  مستقل و قدرتمند در منطقه نيستند واز طرفی ‌مجبورند رقبای تازه را هم تحمل كنند اين ديگر واقعا برايشان مرگ آور است نميشود كه انسان بيش از صد سال هرچه گفته بدون مخالفت پذيرفته شود و يكدفعه ورق بر گردد و پاكستان و ايران و تركيه و حتی‌عربستان بعنوان قدرت منطقه ای قد علم كنندو خواهان شركت در قدرت و سهم بشوند.

آلمان يكی از كشورهای ‌اروپايی است كه در تمام مدت با ايران بر عليه كشورهای ‌منطقه از جمله عراق و افغانستان در تماس و همكاری بود حالا متوجه شده است كه چه كلاهی ‌سرش رفته است ولی‌عجيب است اين كشور كه در تمام طول تاريخ اين كار را كرده است چرا اينقدر دمغ شده است و در بدر دنبال نيرو وكشورها ميگردد تا آب از جوی رفته را دوباره به آن باز گرداند

آلمانيها تا همين آخرين موضع گيری ‌پوتين رئيس جمهور روسيه مدام با اين كشور موش و گربه بازی ‌در می آوردند.

انگولك كردن تمامی ‌كشورهای ‌اروپای ‌شرقی از رومانی ‌تا ليتوانی  با ابزار مذهبی و حتی ‌در خود روسيه بر عليه روسيه از سياست های ‌روز مره اين كشور بوده است. چه شده است كه آلمان به وحشت افتاده است ؟

بسيار ساده روسيه خواهان شركت در منافع خاورميانه است. روسيه ميتواند تمامی ‌كشورهای منطقه را با ابزار مدرن نظامی مسلح كند. حالا كه خود اين كشورها داوطلبانه بروسيه روی آورده اند حالا كه بزرگترين قدرت نظامی ‌جهان آمريكا در منطقه فلج شده است چرا كشور های منطقه  و روسيه از اين فرصت استفاده نكنند؟

آلمان  و كشورهای ‌غربی ‌و ژاپن نمی خواهند و حاضر نيستند منافع منطقه  را تقسيم كنند. اصولا شركا ء كشورهای ‌جنوب را قبول ندارند تنها راه باقی مانده توافق با روسيه بهر قيمت است بايد روسيه را به اروپا بر گرداند و در كارش فضولی ‌نكرد و در مجموع خفقان گرفت تا روسيه از يك طرف با چين اتحاد ااستراتژيكی ‌نبندد و از طرف ديگر ايران و ساير كشورهای منطقه خاورميانه تحت كنترل در آيند .

در كنفرانس گروه هشت يكی از اهداف اصلی آن توافق برسر كنترل ايران است. همين چند روز پيش آقای ‌چينی ‌دوباره به خاورميانه بر گشت. اين دومين بار است كه چينی طی ‌دوماه اخير به منطقه مسافرت ميكند. آمريكا و اروپا و ژاپن به نفت منطقه نياز مبرم دارند. آنها بدون همكاری ‌كشورهای ‌منطقه قادر به پيشبرد سياست های ‌خود در منطقه نيستند. آنها در درجه اول به كشورهای حول و حوش خليج فارس نياز دارند كه ايران شامل آن ميشود ولی ‌بدون همكاری ‌روسيه و ايران امكان هيچ توافقی در منطقه ميسر نيست .

 

فعاليت های ‌ديپلماتيك كنونی در سطح اروپا و خاورميانه با وجودی كه تنها كمتر از دوهفته به آغاز كنفرانس مانده است، نشان ميدهد هنوز هيچ توافقی بدست نيامده است. اروپا دچار چند دستگی است و هنوز سياست مدونی در بر خورد به مسائل جهانی و آمريكا  ‌ندارد  و نميتواند بدون آمريكا مستقلانه وارد عمل شود. اروپای غربی  هنوز مشكلات اروپای شرقی را پشت سر نگذاشته است.

 نياز كشورهای اروپايی به جريان  نفت خاورميانه و بازار آن همانطور كه تجربه آمريكا نشان ميدهد نميتواند با زور و نيروی نظامی ويا با تحريم اقتصادی عملی ‌شود. تازه‌ كشورهای ‌منطقه هم ديگر حاضر به دنباله روی از سياست استفاده از قدرت نظامی نيستند.

مقاومت آمريكا در برابر آلترناتيو شكننده اروپا كه هركشوری ساز خودش را ميزند ودرگيری داخلی ‌بين جناح بنديهای ‌درون سيستم آمريكا ونياز مبرم كشورهای‌اروپايی ‌به آمريكا بدليل قدرت نظامی‌آن اين نگرانی را در بين كشورهای‌اروپايی ايجاد كرده است. رشد تضاد بين اين دوقطب ممكن است موجب پاره شدن شيرازه امور كشورها ی اروپايی شود. آمريكا هنوز معتقد است كه ميتواند اوضاع خاورميانه را سروسامان بدهد و حاضر نيست منافع و قدرت را تقسيم كند.

روسيه از فرصت بدست آمده نهايت استفاده را خواهد كرد، چه طی ‌سالهای ‌گذشته كشورهای‌اروپايی و آمريكا با تمام توان در متلاشی كردن جامعه روسيه از هيچ كوششی فروگزار نكردند داده ها نشان ميدهد با شرايط موجود نه اروپا و نه آمريكا قادر نيستند جلو اين روند را بگيرند.

مليت ها و توده های مردم كشورهای  خاورميانه فشار مداوم خود را بر حكومت ها ادامه ميدهند و خواهان كنترل كامل منابع و امكانات خود و بر خورد برابر با قدرتهای ‌جهانی‌هستند. بيداری ملی در اين كشور ها بزرگتر از آن است كه حكومتها بتوانند آنرا درنظر نگيرند و مقاومت كنند و مثل گذشته افسار خود را بدست كشورهای ‌قدرتمند خارجی ‌بسپارند .

آنچه طی ‌ماه های‌اخير كاملا قابل مشاهده است هم قدرت های بزرگ هم مليتهای ‌مختلف كاملا همديگر را زير نظر گرفته اند و متقابلا در تلاشند تا يكديگر را كنترل و مهار كنند. يك چنين حالتی ‌تنها در دوران گزار اتفاق می افتد در اين شرايط هيچ كشوری قادر نيست وارد جنگ بشود چون قادر نيست  جبهه تازه ای ‌ايجاد كند وهمه در انتظارند تا قطب بنديهای تازه شكل بگيرد. در منطقه خاورميانه تنها امكانی ‌كه برای كشورهای ‌منطقه باقی ميماند همكاری ‌اقتصادی مشترك، توافق برای ‌دستيابی به امنيت جمعی، قراردادهای‌عدم تجاوز دوجانبه و چند جانبه و بلاخره باز گذاشتن فضای سياسی برای نيروهای ‌سياسی با ديدگاه های مختلف است تا از پتانسيل موجود حداكثر استفاده بعمل آيد. با اين شرايط كنفرانس های ليگن دا م همانند كنفرانس سال گذشته پيترزبورگ روسيه دست آوردی ‌نخواهد داشت .