روزنامه دوباره اجازه انتشار گرفته "شرق" در سر مقاله خود
پيشنهادی را به قلم اقای عباس عبدی چاپ کرده است. آقای عبدی
در اين سرمقاله مدعی ارائه راهکاری برای برطرف کردن ويا کاهش
فشارهای سياسی اجتماعی است که از طرف دولت نهم و حاميان
قدرتمند آن در ساختار حکومت به تمام مردم کشور و از جمله به
تشکل های سياسی منتقد دولت اعمال می شود. آنطور که آقای عبدی
در وبلاگ شخصی خود متذکر شده اين نگرش مختص ايشان نيست و
مدتهاست کسانی هم که وی فرهيختگان سياسی می نامدشان، معتقدند
که "در اين شرائط کاری از دستمان بر نميايد". عبدی در سرمقاله
شرق می نويسد:
«
به نظر میرسد كه مجموعه انتقادات نيروهای كارشناسی و
طرفداران اصلاحات در دولت كنونی به دلايل زير تاثيری بر دولت
ندارد كه هيچ تاثير منفی هم دارد، مبنای ذهنی و فكری
دولت كنونی از جنس مبانی منتقدين نيست و لذا پايه مشتركی برای
گفت و گو ميان آنها وجود ندارد... انتقادها از سياستهای
خارجی به وسيله اصلاح طلبان و كارشناسان سياسی و اقتصادی
از يك حيث هم اثر منفی دارد زيرا دولت فعلی ايجابيات
خود را از سلب پيشينيان تعريف كرده وهرچه را كه آنها موافق
باشند، با آن مخالف است... پس مخالفت با سياستهای موجود از
جانب كارشناسان و اصلاح طلبان قرينهای قوی برای صحت اين
سياستها نزد دولت موجود است.... يكی از آثار منفی انتقادات
كارشناسان و اصلاح طلبان سياستهای جاری حكومت، متحد كردن
بيشتر جناح حاكم است. به دلايل فكری و منفعتی دارای تعارضات
درونی زيادی است و تنها عاملی كه موجب انسجام آنان میشود، ترس
از عنصر ثالث است كه انتقادات موجود چنين ترسی را تشديد و
اتحاد و انسجام آنان را بيشتر میكند. به اين دلايل اين
پيشنهاد كه فتيله انتقادات را پايين بكشيد، ارزش بررسی دارد...
اين سياست در سال 84 و پس از روی كار آمدن دولت جديد اجرا شد و
به نظر من نتايج مثبتی هم داشت»
ظاهرا آقای عبدی شايد بدليل عدم اعتقاد به تحزب و يا تکروی
سياسی و يا هر دليل شخصی ديگری در شرايط تشديد فشارهای سياسی،
مبلغ انفعال شده است. راه سومی که ايشان بعنوان فردی تحزب گريز
در دعوای ميان مخالفان اصلاح طلبی واصلاح طلبان ارائه داده،
انفعال طلبی است. دراوج در گيری ميان دو نيروی اصلاح طلب
ومخالفان اصلاحات در زمان دولت خاتمی نيز، ايشان طرح "خروج از
حاکميت" را مطرح کرد که در عمل باعث ايجاد شکاف بيشتر ميان
اصلاح طلبان و بويژه جنبش دانشجوئی شد.
البته، اکنون نتيجه اين طرح با روی کار آمدن دولت نهم و خارج
کردن اصلاح طلبان از حاکميت از سوی دانشجو و غير دانشجو لمس
شده است. کافی است به نظرات نمايندگان دفتر تحکيم وحدت توجه
شودتا نيازی به ارائه دلائل ديگری برای اثبات اين نظر نباشد.
امروز نيز باز اقای عبدی همين انفعال را بعنوان راهکار تبليغ
می کند. ايشان معتقد است که دولت نهم در حال لجبازی کودکانه با
اصلاح طلبان است و اگر اصلاح طلبان دهان ببندند و چيزی از
سياست خارجی و اتمی حکومت که هستی کشور را تهديد می کند
نگويند، دولت و حکومت از راه رفته باز خواهد گشت و يا حداقل
زيان های چنين سياستی را کاهش خواهد داد. و يا در عرصه داخلی
معلمان و کارگران خواهان تشکل مستقل و زنان برابری طلب و
دانشجويان را سرکوب خشن نخواهد کرد.
اين درحالی است که آنچه سياست های دولت نهم را تعيين می کند نه
لجبازی کودکانه با اصلاح طلبان بلکه برنامه و طرحی است که بخشی
از حکومت همواره داشته و با به روی کار آوردن دولت نهم دقيقا
برنامه خود را تعقيب می کند. حتی اگر از عملکرد دقيقا تدارک
ديده شده حزب پادگانی در انتخابات رياست جمهوری دور نهم نيز
بگذريم، گفتار اعضای شورای نگهبان واستغفار آنها از خطايی که
منجر به "فتنه دو خرداد" شد و اظهارات نيروهايی که از همان
نخست سر سازگاری با جمهوريت وانتخابات و مجلس و قوه قضائيه
مستقل را نداشتند و می خواستند آب رفته دوم خرداد را به جوی
باز گردانند و با شعار "الرعب و من النصر" اقتدار خود را تداوم
بخشيده و شب ها سر راحت از فتنه اصلاحات بر بالين بگذارند،
مويد اين نظر است.
درست برعکس نظر اقای عبدی اصلاح طلبان می کوشند و بايد بکوشند
که همانطور که محمدرضا خاتمی و يا رمضان زاده عنوان می کنند،
فعال تر از پيش برای ايجاد يک ائتلاف ملی هرچه گستره تر تلاش
کنند و از اين راه مردم را نيز که حکومت سعی کرده آنها را در
بی خبری نگهدار برای رفع اين خطر ملی بسيج کنند. اگر ديروز زود
بود، فردا حتما دير است! |