جهان

        www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
 

فراموش نکنيم که امريکا
با چه هدفی عراق را اشغال کرد!
حميد محوي

 
 
 
 
 

 

بخش اول مقاله دکتر ولی نصر مشاور جورج بوش را خواندم. نخستين قرائتم را در مورد حمله امپرياليسم جهانی به سرکردگی آمريکا به عراق توضيح مختصری ميدهم.

آقای ولی نصر می نويسند: « در سال 2003، آنگاه که ايالات متحده صدام حسين را از مسند قدرت به زير می کشيد، تصورش اين بود که تغيير رژيم عراق به پايه ريزی دموکراسی در اين کشور به طور خاص و آنگاه خاورميانه به طور عام، کمک می کند.»

 

هدف آيالات متحده آمريکا يا امپرياليسم جهانی به هيچ عنوان نه در عراق و نه در هيچ کجای ديگر صادر کردن دموکراسی نبوده و نيست. و همه می دانيم که به چه هدفی عراق را تصرف کرده است. حدود يازده درصد نفت و گاز جهان الآن در عراق و تحت اختيار امپرياليست هاست.

بنابراين آغاز مقاله آقای ولی نصر با پيش فرضی آغاز می شود که قويا ترديد آميز است. از طرف ديگر و در بهترين شرايط آقای ولی نصر نيز ازجمله خوش باورانی ست که به «شرق شناسی" غرب سرمايه داری اعتقاد دارد.

شرق شناسی غرب به ما شرقی ها چه می گويد؟ می گويد که ما غربی ها نزد شما شرقی ها تمدن هايی را کشف کرده ايم  که با از ميان رفتن آنها شما دچار بربريت شديد. حالا ما غربی ها از آنجايی که صاحب علم  و دانش و خصوصا دانش چنين تمدن هايی هستيم، آن را به شما باز می گردانيم که شما از بربريت نجات پيدا کنيد. به اين ترتيب آرزوی وحدت در جهان تحقق می يابد و تمدنی واحد بوجود می آيد، زيرا که اين تمدنها  واجد ابعاد جهان شمول بوده اند.

البته در اين داد و ستد تمدن عليه بربريت، آدم شرقی هيچکاره است و همه کاره آنها هستند. يعنی اينکه «فاعل نفسانی" Sujet  هم آنها هستند. در حالی که همانطور که مارکس می گويد : « تمنا و آرزومندی پيشرفت» ... در حالی که بدون فاعل نفسانی، بدون سوژه، بدون مبارزه اجتماعی و دموکراسی نمی تواند وجود داشته باشد. ولی آنها انسان شرقی را حذف می کنند.

کوتاه سخت اينکه حذف فاعل نفسانی (سوژه) يا حذف فرد آرزومند پيشرفت و تعالی و والاگرايی در بنياد سياست عمومی و گسترده آمريکا و اروپا در رابطه با جهان سوم و خصوصا در رابطه با ايران است. فعاليت های مابين فرهنگی و تمام توليدات فرهنگی خارج از کشور شامل چنين سياستی است. روشن است که پيروزی چنين تروريسمی نيازمند استعداد خاص طبقه حاکم ايران است.

در مجموع، این مقاله د گوشه ای است از یک ترفند سیاسی محافل استعماری و امپریالیستی برای تسلط بر مناطقی که هدف آنان را تشکیل می دهد.

و این ترفتد را انگلیسی ها یکبار در افغانستان و هند بکار بردند و یکی از نتایج آن «نوار مرزی دوراند» بود و سپس به اختراع پاکستان انجامید. این ترفند چیزی نیست مگر آتش زدن به منازعات قومی، ایلی، ملّی و مذهبی.

پیشگامان ایرانی تنها با مشکل مذهب روبرو نیستند که امروز بیش از پیش بشکل یکی از ابزارهای تداوم نظام سرمایه داری عملکرد پیدا می کند. بلکه پیشگامان ایرانی با فجیع ترین اشکال ناسیونالیسم و افکار نژاد پرستانه که از قلب لوس آنجلس بر می خیزد (نیز) روبرو هستند.