از
چند وقت پيش، اصطلاحی که بسيار زياد در جامعه شنيده می شود
"حکومت نظامی" است. مردم از ورود اين حجم از پليس درسطح شهر
بسيار ناراحت و نگران هستند . در هرکجا می رويد حرف از اين
بگير و ببندهاست که البته حرف های ديگری را هم به دنبال خود
دارد. حرف مردم با رد و بدل کردن اخبار بگير و ببندها آغاز می
شود و با شکايت از حکومت بسيجی ها و سپاه بر مملکت و اوضاع
بسيار وخيم اقتصادی تمام می شود . ديروز هم يکی از سردارها آب
پاکی را ريخت روی دست مردم و گفت اين طرح ادامه خواهد داشت و
مقطعی نخواهد بود و اگر اين طرح مقطعی شد بايد ما را بيآوريد
در صدا و سيما و توبيخ کنيد. اين حرف به اين معنی است که مردم
بايد به شهری که پليس در آن موج می زند عادت کنند. البته اوضاع
در شهرستان ها از تهران وخيم تر است. برای اين که جوانها دور
هم جمع نشوند و حرف های گنده گنده نزنند تمام قهوه خانه ها
تعطيل شده است. نه تنها قهوه خانه ها، بلکه اماکن تفريحی ديگر
مثل گيم نت ها . در واقع حکومت عملا به طور غير مستقيم در کل
کشور جار می زند که شرايط جنگی است و مردم هم زيرکانه اين پيام
را دريافت کرده اند. هيچ کس از مردم سئوال نمی کند که آيا راضی
هستيد برای دستيابی به انرژِی هسته ای که از راه های ديگر هم
می توان به آن دسترسی پيدا کرد اوضاع اقتصادی و همين ازادی های
محدودی هم که داشتيد را از دست بدهيد؟ و اين حجم وسيع از پليس
را در سطح شهر ها تحمل کنيد. هيچکس از مردم سوال نمی کند که
شما ايرانی اتمی می خواهيد يا ويرانه ای اتمی؟ تمام شواهد در
اين چند وقت نشان می دهد که مردم پتانسيل يک انفجار را دارند.
جامعه فعلی ايران نشان می دهد که حکومت حتی اگر به خيری و خوشی
مسئله هسته ای را حل کند بعد از آن بايد خود را برای مبارزه با
مردم آماده کند و ظاهرا فکر کرده اولی حل شده و در تدارک دومی
است! |