من با توجه به تجربيات سياسی ام نتوانسته ام برای اين سؤال
پاسخی پيدا کنم که چرا در شرايط فعلی اين قدر فشارهای داخلی بر
مردم که به طور مستقيم آنها را درگير می کند افزايش يافته است.
يادم هست که معمولاً وقتی قرار بود در دولت تصميم مهمی گرفته
شود بيشتر از هر چيز به تأثير آن بر جامعه فکر ميکردند و مواظب
بودند حتی اگر تصميمی کاملاً لازم هم باشد، اگر دولت را
روياروی حتی بخش کوچکی از مردم هم قرار ميدهد، آن تصميم را
نگيرند و يا تدريجی بگيرند. اين قاعده همه ی دولتها برای حفظ و
بقای هر نظامی در جهان است. اما می بينيم که: در آستانه ی روز
کارگر و معلم، هر دو قشر با دولت مشکل دارند و مسائلشان با
دولت حل نشده؛ حمله ی گسترده به نام مبارزه با بد حجابی، فضای
نگرانی فراگيری در خانواده ها ايجاد کرده؛ دانشگاهها ملتهب شده
است؛ مسائل مختلف و تصميمات گوناگون در مسئله ی بنزين و کارتی
شدن فروش آن و به طبع شايعه کوپنی شدن و يا افزايش قيمت، بخش
زيادی از مردم را مخاطب و درگير کرده است. مجموعه اينها باهم و
هم زمان، در کنار اضطراب های ناشی از مسائل هسته ای و تحريم،
به نحو بی سابقه ای فشار ايجاد کرده و ميتواند جامعه را بيش از
پيش آسيب پذير کند. يا دولت به افکار عمومی خيلی بی اعتنا شده
و يا خود به دلايلی تصور ميکند که ذهن جامعه بايد با مسائلی
درگير باشد يا خوشبينانه ترش اينکه چون هر يک از اين تصميمات
در حوزه های جداگانه ای اتخاذ ميشود، به صورت کلان به حجم
فشارهايی که به جامعه در حال انتقال است، کسی توجه نکرده است.
در هر صورت بايد مسئولان ارشد دستگاههای نظام خطر را احساس
کنند. |