ايران

www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
 

سميرا مرادی- وبلاک نوبت ما
درويشيان
جمعه وقت رفتن و ديدن او بود

 
 
 
 
 

يک جمعه ديگر. از همان جمعه ها که خون جای بارون می باره. هنوز غروب نشده. رفته ايم برای ديدن علی‌اشرف درويشيان که در بيمارستان ايرانمهر بستری شده است. زود رسيده‌ايم. چند نفر از دوستان هستند، اما هنوز همه نيامده‌اند. از حال او می پرسم. می گويند تغيير چندانی در وضعش بوجود نيامده و همچنان در اغما بسر می‌برد. اضافه می کنند که پزشكان اميد را از کف نداده اند. حوالی ساعت 4 كم‌كم چهره‌های آشنا می رسند. خانم درويشيان بود و خانم مهين قهرمانيان رسيد. دختر صفرخان، زندانی جاودانه ايران. از روزهايی می گويد كه درويشيان برای جمع‌آوری خاطرات صفرخان تلاش می‌كرد و از روزهای تلخ مرگ پدر در همين بيمارستان. اشك در چشمان او و ما حلقه می‌زند. شاعر "نامه‌ها" و "محبوبه‌های شب" می رسد "سيدعلی صالحی" و سرانجام محمدعلی عمويی که کوله بار 37 سال زندان را بر شانه های استخوانی خود دارد. برخی اعضای كانون نويسندگان ايران نيز می رسند و نيز جمعی از اعضای تحريريه‌ ماهنامه نقدنو. همه منتظرند ملاقات اند و آن که برای ديدارش آمده اند در بخش مراقبت‌های وي‍ژه در اغماست. همراه بقيه، از پشت شيشه با چشم‌های نم‌گرفته به دست‌های او زل زده‌ام. گوئی همگی خطوط داستان‌های او را در ذهن مرور می‌كنيم. وداع گفته و باز می‌گرديم، در هوايی ابری و گرفته جمعه 14 ارديبهشت. جمعه وقت رفتنه؟ وقت دل کندنه؟ از صدا افتاده تار و کمونچه...