وضعيت اين روزهای
ايران شايد در يک دهه ی اخير منحصر بفرد باشد. درشرايطی که
دولت، مجلس، دستگاه قضايی و رسانه های دولتی و به عبارتی تمام
حاکميت برخواسته از يک جناح است، بحران های مختلفی کشور را فرا
گرفته است.
سال 1386 درحالی با
بحران اسارت سربازهای انگليسی آغاز شد که هنوز اعتراضات معلمان
و زنان در آخرين ماه سال گذشته فروکش نکرده بود. آزاد سازی
ملوانان انگليسی هم تقريبا مصادف با
دستگیری فعالين جنبش زنان و همچنين
نمایندگان معلمان معترض بود.
اعتراض دانشجويان دانشگاه شيراز و
تحصن آنها، دستگيری 15 دانشجوی دانشگاه
مازندران و تعطيلی دانشگاه و تجمع های اعتراضی بخاطر
آبگيری سد سيوند از ديگر مسايل فرورين ماه 86 بود.
در همين حال کشمکش در
مورد
طرح برخورد با بدحجابی -يا دگرباشان اجتماعی- ابعاد تازه
ای يافت. تا جايی که اعتراض بسياری از نمايندگان ، رييس دستگاه
قضايی و رسانه های مستقل را در پی داشت.
در حالی که بنظر می
رسيد بر اعتراضات عمومی نسبت به اين طرح افزوده شده،
ماجرای انتشار نشريات جعلی صحنه ی دانشگاهی کشور را به
ميدان جدال ميان هواداران دولت و دانشجويان تبديل کرد.همچنان
دانشگاه اميرکبير تهران کانون اين درگيرها است.
دستگيری موسويان سفير سابق ايران در آلمان و سخنگوی تيم مذاکره
کننده ی هسته ای حسن روحانی و از نزديکان هاشمی رفسنجانی نيز
از ديگر خبرهای روزهای گذشته بود.
استعفای استاندار خوزستان در کنار
اعتراض مردم اروندکنار و تحصن آنها، کشته و زخمی شدن ده ها
نفر در
نا آرامی های اقليد و فردوس،
سرکوب کارگران ومعلمان در روز جهانی کار از ديگر اتفاقات
سال جديد است.
به همه ی اينها وضعيت
بغرنج پرونده ی هسته ای ايران، تورم و بالا رفتن بی سابقه
نقدينگی، بيکاری و گرانی های کمر شکن را بايد اضافه نمود.
گرچه با دقيق تر شدن در اخبار و حوادث
50 روز
ابتدايی امسال، می توان مسايل بسياری را به اين ليست بلند بالا
اضافه نمود اما همين ميزان بحران و نا آرامی و سو مديريت بی
هيچ وجه منطقی و طبيعی بنظر نمی رسد.
احمدی نژاد و دوستانش
تا کنون بخوبی دريافته اند مديريت کلان کشور با شعار و ادعاهای
واهی امکان پذير نيست. و اگر نبود دلارهای نفتی صندوق ذخيره ی
ارزی شايد وضعيت کشور بدتر اين نيز می شد.
بايد ديد دولت نهم و
حاميانشان در حاکميت چه طرح هايی را برای حل اين مشکلات در دست
دارند. گرچه شايد بيشتر در پی پاک نمودن صورت مسئله و انحراف
افکار عمومی از اين مشکلات و بحرانها باشند.
شايد بتوان حضور
حسينيان و پر رنگ تر شدن نقش صفار هرندی و تيم کيهان و اتفاقات
شبيه دانشگاه اميرکبير و دانشگاه تهران را در همين راستا
ارزيابی کرد. |