اعضای رهبری دوره جديد دفتر تحکيم وحدت با هاشم آغاجری عضو
شورای مركزی سازمان مجاهدين انقلاب ديدار کردند. دراين ديدار
آغاجری گفت: معتقدم حتی حل مسأله نان مردم هم در گرو حل مسأله
اصلاح ساختار سياسی و دموكراتيك كردن آن است. البته اين به آن
معنا نيست كه توده مردم هم آگاهانه دنبال دموكراسی هستند. ضمنا
جنبش دانشجويی بدون بدنه نيز معنا ندارد، همانطور كه سر بدون
تن جان ندارد، مثل گروههای اصلاحطلب كه سری هستند كه از تن
جدا هستند. فكر كردن به تحكيم اين روابط بين سر و تن و فعال
كردن و معنادار كردن جنبش دانشجويی پايه هرگونه برنامهای
است. شما اگر نتوانيد بين تحكيم و دانشگاهها و دانشجويان
همدلی و همزبانی و ارتباط و همكاری برقرار كنيد، در نهايت كاری
از پيش نمیبريد. تحكيم بايد مشخص كند كه به عنوان تشكيلاتی
با تاريخ و هويتی مشخص و خاص كه البته پويا و سيال بوده كجا
میخواهد بايستد.
هويت دفتر تحيكم وحدت بر سه ضلع مثلث دموكراسی، نوگرايی دينی و
عدالتخواهی بنا شده است. تحكيم بايد در تقويت اين سه ضلع
بكوشد تا بتواند هم با جنبشهايی مانند جنبش زنان ارتباط
داشته باشد و هم با جنبشهای فرودستان و كارگران گفتوگو
كند.
تاكنون نافرمانی مدنی و
رفراندومخواهی نتوانسته
منشأ تحولی باشد. بالاتر از اينها بحث
دگرگونی سريع و ناگهانی
ساختار سياسی است كه اين از همه بعيدتر و نامطلوب است. امكان
تحولات ناگهانی در ايران با واقعيتهای موجود ناسازگار است.
اگر رژيم شاه با آمريكا يك مجموعه يكدست را ساخته و در
ماههای اول، سركوب جدی كرده بود، به طور قطع در سای 57 و با
آن سرعت رژيم سرنگون نمیشد. استفادهای كه هماكنون برخی
جناحهای امنيتی و نظامی موجود از آن تجربه میكنند، همين
است و اين برخورد سخت و واكنشهای خيلی شديدتر از كنش، مبتنی
بر چنين تحليلی است وگرنه خود آنها هم میدانند كه اين
اعتراضات دانشجويی، معلمان و زنان نمیتواند رژيم را سرنگون
كنند. اما سياست آنها برخورد سخت است. زمانی كه چنگيزخان به
ايران حمله كرد، در خراسان و شهرهای ابتدای مسيرش كشتاری به
راه انداخت و وحشتی توليد كرد كه پس از آنكه جلو آمد، همه
دستهايشان را به نشان تسليم بالا بردند. اين استراتژی
چنگيزخانی و رعب است. اگر رژيمی در شرايطی قرار گيرد كه نتواند
چنين عمل كند، اين به نفع جريان تحولخواهی است كه
تحولخواهی را با منطق مدنی دنبال میكند نه با منطق چريكی.
نارضايتی وجود دارد. اين نارضايتیها انباشت میشود تا در يك
نقطه بحرانی منفجر شود. معلمی كه واقعاً كارد به استخوانش
رسيده، معلمی كه ماهی 200 هزار تومان حقوق میگيرد و 500 هزار
تومان خرجش است، اينها به اجبار به اعتراض كشيده میشوند.
بسياری از ما در دوم خرداد دچار اين توهم شده بوديم كه گويا
قاطبه مردم دموكراسی میخواهند. درست است كه دموكراسیخواهی
در ايران يك ضرورت است و ما معتقديم كه حل حتی مسأله نان مردم
هم در گرو حل مسأله اصلاح ساختار سياسی و دموكراتيك كردن آن
است. از مشروطيت تاكنون اين مشكل را داريم. انقلابی بنام
مشروطيت در صد سال پيش اتفاق افتاد اما توده مردم نمیدانستند
مشروطيت چيست. در دوم خرداد هم بعداً معلوم شد كه اصولا مفهوم
جامعه مدنی هنوز جا نيفتاده است و مردم به دليل اينكه به رقيب
خاتمی اعتماد نداشتند كه بتواند تغيير ايجاد كند به او رأی
ندادند. مردم خاتمی را يك عنصر حاشيهای میدانستند كه
میتواند با قرار گرفتن در متن تغيير ايجاد كند. لذا شعارهای
دموكراسی و جامعه مدنی آقای خاتمی حداقل شش ميليون رأی آورد.
جدای از حرف و حديثهايی كه درباره دوم خرداد وجود دارد، آنها
يك چيز ديگر میشنيدند. يعنی اينكه آقای خاتمی چه میگفت يك
بحث است و اينكه مردم در مناطق مختلف كشور و در طبقات و
لايههای گوناگون اجتماعی چه میشنيدند، بحث ديگری است. لذا
در اين قسمت خلأيی وجود داشت. آقای احمدینژاد هم آمد و از
همين خلاء اصلاحطلبان استفاده كرد.
اگر نخواهيم دچار بیعملی شويم يا دچار عمليات ناگهانی و
استشهادی شويم يا از سر استيصال به راهكارها و امكانات
غيرمنطقی متوسل شويم، نبايد كاری بكنيم كه آخرين كار باشد.
چنين كاری چقدر تأثير دارد؟ فرد در نهايت مجبور میشود مهاجرت
كند و در عمل نقش و تأثير خود را از دست خواهد داد و اين همان
چيزی است كه جريان اقتدارگرا میخواهد و برای آن زمينهسازی
میكند. بايد به گونهای عمل كرد كه نه دست خود را ببنديم كه
ديگر نتوانيم حرف بزنيم و نه اينكه اصلاً حرفی نزنيم.
شرايط امروز ايران بسيار پيچيده و دشوار است و انتخاب عمل درست
و منطقی و استمرار آن كار سختی است.
نبايد برخورد ما صرفاً خودمان را راضی كند چون بالاخره بايد
تأثير گذاشت و تغيير داد.
در دوره خاتمی تلاش كردند هزينههای طرفداران اصلاحات و
مخالفان خودشان را بسيار بالا ببرند. واقعيت اين است كه آن حدی
كه آن روز خشونت به خرج میدادند، امروز نشان نمیدهند چون
واقعيت اين بود كه بخشی از قدرت از دستشان خارج شده بود پس كوی
دانشگاه را به وجود آوردند و بحرانهای متعدد آفريدند.
من نگران تشديد خشونتها در آستانه انتخابات هستم. اگر تحليل
ما برای چهار سال آينده اين باشد كه ادامه اين وضعيت بهتر است
كه با توجه به موقعيت از تداوم آن نگران نخواهيم بود. اما اگر
فكر كنيم كه ادامه اين وضعيت بدتر و زيانبارتر است و بايد بخشی
از نيروهای غيراقتدارگرا و جريانهای مقابل هم وارد سيستم
شوند، بايد در مورد راهكارهای آن و اينكه چه كنيم كه اين گزينه
مرجح شانس بيشتری پيدا كند بينديشيم.
در پايان اين جلسه اعضای شورای مركزی دفتر تحكيم وحدت با توجه
به انتخابات پيشرو و با اشاره به تجربيات گذشته و وضعيت كنونی
كشور به انتقاد از عدم نقد شفاف و روشنبينانه مجموعه نيروهای
تحولخواه از خود و فرافكنی مشكلات پرداختند و افزودند که
دسترسی دوباره به امكانات و تريبون مجلس تنها با تكيه بر
اشتباهات دولت احمدینژاد و نداشتن برنامهای روشن و شفاف
هيچ چشمانداز روشنی جز آنچه در ابعاد وسيعتر در مجلس ششم
اتفاق افتاد مانند بلوكه شدن طرحها در شورای نگهبان و عدم
پايداری و مقاومت برای مطرح شدن طرحهايی مانند قانون مطبوعات
نخواهد داشت. گروههايی كه میخواهند در انتخابات آينده شركت
كنند بايد برنامههای خود را با راهكارهای عملی جهت تحقق آن
همراه كنند. |