نمايشگاه بيستم بين المللی کتاب با تمام فراز و فرودهايش به
خوبی و خوشی و شادمانی دولتيان و نارضايتی ملت پايان يافت، تا
مشخص شود در جمهوری اسلامی اگر نمی توان مساجد و مصلاها را با
وجود و حضور مسلمانان و مومنان پر کرد، اما برای چند روزی می
توان به برکت "ن و القلم" و " قرائت و کتابت"، شبستان ها را با
خيل وجود دوستداران کتاب انباشت و رواق ها را از حضور حاميان
فکر و انديشه و علم و فرهنگ آکند.
اگرچه "کتاب" همواره برايم ارزش والا داشته و انيس روز و شبم
بوده، اما دغدغه ی اصلی من در چند دهه ی اخير عمدتا "خبر" بوده
است و "مطبوعات"، "آزادی قلم و بيان" و "روزنامه نگاری و
روزنامه و نشريات". اگر گريزی به نمايشگاه بيستم زده ام قصد و
نيتم نه ايستادن در آن که هدفم گذر و عبور به نمايشگاه مطبوعات
و جشنواره روزنامه نگاران ايران است که در سال 1386 سال "اتحاد
ملی" نه جايی در فضای خالی و متروک "محل دائمی نمايشگاه های
تهران" پيدا کردند و نه مکانی در زيرپله های مصلی يافتند، تا
"عدالت" به معنای واقعی آن بين همه تقسيم شده باشد.
در دهه اخير اين دومين باری ست که "نمايشگاه مطبوعات" مورد غضب
و بی عدالتی قرار می گيرد. بار اول در سال 1379، اوج حاکميت
اصلاح طلبان و تکثر خواهان، که در پی توقيف فله ای 18 روزنامه
و نشريه در کمتر از 40 ساعت و بيکار شدن مستقيم و غيرمستقيم
حدود دو هزار روزنامه نگار و اهالی مطبوعات، بهاری زيبا خزان
شد و "شته" به جان رزهای سرخ و سفيد و گل های بهاری افتاد و
مردم از ديدن مطبوعات به ويژه روزنامه ها محروم شدند و جلوی
تماس و گفت و گويشان با روزنامه نگاران مستقل و اصلاح طلب
گرفته شد، و دومين بار سال 86 ، اوج حاکميت اقتدارگرايان و
انحصارطلبان، که "بيد" بر جامه ی روزنامه نگاران و اهالی
مطبوعات زد و حتی آنان را به "خانه ی خدا" هم راه ندادند تا
خدای نکرده نسيم مهرورزی بر جانشان بوزد و سهمی از بن عدالت
ببرند. هرچند که اگر راهی به اين مکان ها می يافتند، حتما چون
گروهی از ساکنان نمايشگاه کتاب "شهروندی" دست چندم به حساب می
آمدند و شاهدی بر اين ماجرا بودند که می توان "عدالت" را به
گونه ای تقسيم کرد که يک ناشر با 4 عنوان کتاب اما با
نويسندگانی چون زن سخنگوی دولت و مبلغ رئيس او و همسران
دخترانش، از فضايی "برابر" ناشری با بيش از يکصد عنوان کتاب
بهره ببرد. می توان "عدالت" را چنان در ميان "ملت" مساوی و
برابر تقسيم کرد که فضاهای مناسب و چندبر "رانت" از ما بهتران
باشد و بن کتاب برای گروهی وسيله ای باشد برای جبران گرانش شدن
باشد و به نوعی پرداخت غيرمستقيم يارانه به ناشران نورچشمی.
حتی می توان "عدالت" را به گونه ای تقسيم کرد که با تحکم جلوی
فروش نوار و سی دی يا پوستر و کتيبه ها و خط نوشته های
"شريعتی" معلم انقلاب و يا "چگوارا" مبارزی انقلابی در آمريکای
لاتين، در مهد آرزوهای رئيس دولت را گرفت، اما دست "خودی ها"
را بازگذاشت تا هرچه می توانند پوسترهای جهت دار و حتی خنثی به
طالبان کتاب و محصولات فرهنگی عرضه دارند و يا سروش شادی را در
نوار و لوح فشرده به طالبان محصولات هنری ارائه کنند.
اکنون که آفتاب عمر نمايشگاه کتاب غروب کرده و رفته است تا سال
آينده باز بر روی گل دسته های مصلی طلوع کند، ديگر می توان خبر
از غروب خورشيد مطبوعات و دامن گسترداندن تاريکی و شب سخن گفت.
چون از يک سو "روز جهانی آزادی مطبوعات" در سکوتی دولتی گذشته
است و مردم ايران هم البته به ظاهر فراموش کارند و نمی پرسند
"راستی نمايشگاه مطبوعات امسال چرا برگزار نشد؟". لذا به راحتی
می توان اعلام کرد که از برگزاری نمايشگاه مطبوعات حتی در شهری
دور از پايتخت – اصفهان- هم خبری نيست. البته آنان که بايد درک
کنند، درمی يابند که ملخ بدجوری به دانه های گندم زار و برگ ها
و ساقه های سبزه زار مطبوعات زده است. بهانه عدم برگزاری
نمايشگاه مطبوعات هم چندان مهم نيست، می تواند بهانه نبود
معاون مطبوعاتی باشد، چه فرق می کند به دليل بيماری و يا
اختلافش با وزير ارشاد. مسلما کسی هم نخواهد پرسيد که امور
مطبوعاتی کشور مگر به دوش يک نفر است، آن هم معاونی
غيرمطبوعاتی در حضور وزيری مطبوعاتی- آن هم از نوع روزنامه
نگاری کيهانی و....
صلاح کار کجا و من خراب کجا
ببين تفاوت ره از کجاست تا به کجا
دلم ز صومعه بگرفت و خرقه ی سالوس
کجاست دير مغان و شراب ناب کجا |