ايران

www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
 

تقسيم "نان و قلم"
ميان آنکه نان به نرخ روز خورد
و آن که چوب قلم را خورد!
عيسی سحرخيز

 
 
 
 

 

نمايشگاه بيستم بين المللی کتاب با تمام فراز و فرودهايش به خوبی و خوشی و شادمانی دولتيان و نارضايتی ملت پايان يافت، تا مشخص شود در جمهوری اسلامی اگر نمی توان مساجد و مصلاها را با وجود و حضور مسلمانان و مومنان پر کرد، اما برای چند روزی می توان به برکت "ن و القلم" و " قرائت و کتابت"، شبستان ها را با خيل وجود دوستداران کتاب انباشت و رواق ها را از حضور حاميان فکر و انديشه و علم و فرهنگ آکند.

اگرچه "کتاب" همواره برايم ارزش والا داشته و انيس روز و شبم بوده، اما دغدغه ی اصلی من در چند دهه ی اخير عمدتا "خبر" بوده است و "مطبوعات"، "آزادی قلم و بيان" و "روزنامه نگاری و روزنامه و نشريات". اگر گريزی به نمايشگاه بيستم زده ام قصد و نيتم نه ايستادن در آن که هدفم گذر و عبور به نمايشگاه مطبوعات و جشنواره روزنامه نگاران ايران است که در سال 1386 سال "اتحاد ملی" نه جايی در فضای خالی و متروک "محل دائمی نمايشگاه های تهران" پيدا کردند و نه مکانی در زيرپله های مصلی يافتند، تا "عدالت" به معنای واقعی آن بين همه تقسيم شده باشد.

در دهه اخير اين دومين باری ست که "نمايشگاه مطبوعات" مورد غضب و بی عدالتی قرار می گيرد. بار اول در سال 1379، اوج حاکميت اصلاح طلبان و تکثر خواهان، که در پی توقيف فله ای 18 روزنامه و نشريه در کمتر از 40 ساعت و بيکار شدن مستقيم و غيرمستقيم حدود دو هزار روزنامه نگار و اهالی مطبوعات، بهاری زيبا خزان شد و "شته" به جان رزهای سرخ و سفيد و گل های بهاری افتاد و مردم از ديدن مطبوعات به ويژه روزنامه ها محروم شدند و جلوی تماس و گفت و گويشان با روزنامه نگاران مستقل و اصلاح طلب گرفته شد، و دومين بار سال 86 ، اوج حاکميت اقتدارگرايان و انحصارطلبان، که "بيد" بر جامه ی روزنامه نگاران و اهالی مطبوعات زد و حتی آنان را به "خانه ی خدا" هم راه ندادند تا خدای نکرده نسيم مهرورزی بر جانشان بوزد و سهمی از بن عدالت ببرند. هرچند که اگر راهی به اين مکان ها می يافتند، حتما چون گروهی از ساکنان نمايشگاه کتاب "شهروندی" دست چندم به حساب می آمدند و شاهدی بر اين ماجرا بودند که می توان "عدالت" را به گونه ای تقسيم کرد که يک ناشر با 4 عنوان کتاب اما با نويسندگانی چون زن سخنگوی دولت و مبلغ رئيس او و همسران دخترانش، از فضايی "برابر" ناشری با بيش از يکصد عنوان کتاب بهره ببرد. می توان "عدالت" را چنان در ميان "ملت" مساوی و برابر تقسيم کرد که فضاهای مناسب و چندبر "رانت" از ما بهتران باشد و بن کتاب برای گروهی وسيله ای باشد برای جبران گرانش شدن باشد و به نوعی پرداخت غيرمستقيم يارانه به ناشران نورچشمی. حتی می توان "عدالت" را به گونه ای تقسيم کرد که با تحکم جلوی فروش نوار و سی دی يا پوستر و کتيبه ها و خط نوشته های "شريعتی" معلم انقلاب و يا "چگوارا" مبارزی انقلابی در آمريکای لاتين، در مهد آرزوهای رئيس دولت را گرفت، اما دست "خودی ها" را بازگذاشت تا هرچه می توانند پوسترهای جهت دار و حتی خنثی به طالبان کتاب و محصولات فرهنگی عرضه دارند و يا سروش شادی را در نوار و لوح فشرده به طالبان محصولات هنری ارائه کنند.

اکنون که آفتاب عمر نمايشگاه کتاب غروب کرده و رفته است تا سال آينده باز بر روی گل دسته های مصلی طلوع کند، ديگر می توان خبر از غروب خورشيد مطبوعات و دامن گسترداندن تاريکی و شب سخن گفت. چون از يک سو "روز جهانی آزادی مطبوعات" در سکوتی دولتی گذشته است و مردم ايران هم البته به ظاهر فراموش کارند و نمی پرسند "راستی نمايشگاه مطبوعات امسال چرا برگزار نشد؟". لذا به راحتی می توان اعلام کرد که از برگزاری نمايشگاه مطبوعات حتی در شهری دور از پايتخت – اصفهان- هم خبری نيست. البته آنان که بايد درک کنند، درمی يابند که ملخ بدجوری به دانه های گندم زار و برگ ها و ساقه های سبزه زار مطبوعات زده است. بهانه عدم برگزاری نمايشگاه مطبوعات هم چندان مهم نيست، می تواند بهانه نبود معاون مطبوعاتی باشد، چه فرق می کند به دليل بيماری و يا اختلافش با وزير ارشاد. مسلما کسی هم نخواهد پرسيد که امور مطبوعاتی کشور مگر به دوش يک نفر است، آن هم معاونی غيرمطبوعاتی در حضور وزيری مطبوعاتی- آن هم از نوع روزنامه نگاری کيهانی و....

صلاح کار کجا و من خراب کجا

ببين تفاوت ره از کجاست تا به کجا

دلم ز صومعه بگرفت و خرقه ی سالوس

 کجاست دير مغان و شراب ناب کجا