شايعات پيرامون بازداشت صاحب پرشين بلاک حکايت از مقابله
سازمان يافته مثلث اژه ای وزير اطلاعات، ذوالقدر قائم مقام
وزير کشور و روح الله حسينيان مشاور جديد در کابينه احمدی نژاد
با وبلاگ نويسی و وبلاگ ها دارد. برای مقابله های جديد با جنبش
زنان، دانشجويان، معلمان، وبلاگ ها و حتی مخالفان سياست های
نظامی و اتمی فعلا سوژه روز جاسوسی و براندازی نرم و يا سفت
است! به همين دليل بوترابی هم فعلا با اتهام جاسوسی بازداشت
شده است! اين درحالی است که بموجب شواهد بسيار، سرائيل و
امريکا از پنهان ترين اخبار نظامی و اتمی جمهوری اسلامی اطلاع
دارند و براساس آنها سياست های خود را در برابر ايران تنظيم
می کنند. اين نفوذ و کسب اطلاعات محرمانه چنان است که به بهانه
توقف غنی سازی و تحميل راست آزمانی اطمينان دارند و می دانند
چه چيزهائی را می توانند از زير زمين های اتمی دراختيار سپاه
بيرون بکشند. ماجرای دستگيری فرماندهان سپاه و اعضای شورای
عالی امنيت ملی در اربيل عراق نيز نشان داد که از محرمانه ترين
و مهم ترين سفرهای پنهانی نيز با اطلاع اند. همچنان که ماجرای
ربودن و يا نجات سردار عسگری معاون وزارت دفاع در زمان شمخانی
از خطر لو رفتن و دستگير شدن در ايران نشان داد تا مغز کدام
نهادها نفوذ دارند. چنان که بعيد نيست همان ها که اين روزها
اين و آن را باتهام جاسوسی دستگير می کنند، خود دزد باشند که
می دوند و فرياد می زنند "دزد را بگير دزد را بگير!" و اين
تازه سرکوه يخی است که از آب بيرون آمده و فاش شده و مطبوعات و
خبرگزاری ها نوشته اند، بدنه اين کوه هنوز زير آب است و از دل
آن طرح ها و ماجراهائی در کشور بصورت ناگهانی بروز می کنند که
دشوار می توان تصور کرد کار آن دست ها نيست. دست هائی که
درکنار تصميم گيرندگان اصلی زانو به زانو می نشينند و نقش
مشاور و رايزن و همدم و محرم دارند! و ناگهان مثلا مبتکر تئوری
يورش فرهنگی می شوند و يا طرفدار خوش حجابی! در بحرانی ترين
اوضاع و يا ابتدا اين و آن شهر را به آن و اين منطقه وصل می
کنند و سپس که شورش شد، فرمان باز کردن آتش به روی مردم می
دهند! خواست صنفی معلمان را با يورش و چماق و زندان پاسخ می
دهند و... نفوذ و جاسوسی و خط دهی را در هفت توی آن نهادهائی
بايد جستجو کرد که از درون آنها اين پديده ها می تراود نه در
پرشين بلاک که در زير و از قلم محمد علی ابطحی در باره دستگير
صاحب آن می خوانيد:
ابطحی ـ آقای
دکتر بوترابی، رئيس پرشين بلاگ سال ها از فعالان حوزه های
دانشجوئی بود. در ايام جنگ با دشمن جنگيد و يار آشنای جبهه ها
بود. چند سال پيش که وبلاگ نويسی در ايران رواج يافت، با اين
که شرکت شناخته شده ی کارهای کامپيوتری داشت، برای رشد و تقويت
وبلاگ نويسی، پرشين بلاگ را خريد. به تقويت فرهنگی وبلاگها
ايمان داشت. به خاطر همين وسواس فرهنگی، مخالفان صنفی اش بارها
از او به عنوان مأمور حکومت و وزارت اطلاعات ياد می کردند. او
را دستگير کردند اما تا امروز دليل آن را نفهميده ام. بوترابی
با علاقه شخصی مديريت سايتی را بر عهده گرفت که در آن حدود ۷۸۰
هزار وبلاگ فارسی
وجود دارد که ۱۷۰ هزار تای آن
فعالند. اين يک سرمايه بزرگی است که ۱۷۰ هزار ايرانی مشغول
توليد نوشته فارسی هستند. کمترين کار وبلاگ نويسی گسترش زبان
فارسی است. با اين فشارها، اگر آقای بوترابی پس از آزادی از
زندان عطای وبلاگ را به لقای آن بخشيد و در اثر نگرانی از اين
نوع رفتارها، به همراه آن چهار پنج تا حوزه ديگری که آن ها هم
از سر سوز و عشق به وبلاگ سرمايه شخصی را در اختيار وبلاگ
نويسان قرار داده اند، تصميم بگيرند آن را تعطيل کنند، چه به
سر اين همه توليدات فرهنگی کشور خواهد آمد؟ هم برای دستگيری
بوترابی نگرانم و هم برای سرنوشت وبلاگ ها. بوترابی از نظر
شخصی و اخلاقی از صادق ترين و متدين ترين و حتی پراحتياط ترين
افراد و مديران بخش خصوصی بود. اميدوارم آزاد شود و پرشين بلاگ
را هم ادامه دهد. وبلاگ نويسی جوان ايران راه طولانی و زيادی
در پيش دارد. |