به پايان مهلت قطعنامه شورای امنيت و تشکيل نشست جديد اين شورا
و تصويب قطعنامه ديگری عليه ايران نزديک می شويم. مجموعه اخبار
و گزارش های منتشر شده در امريکا نشان دهنده برتری يافتن لايه
های زيرين سياست خارجی آمريکا برای تدارک حمله به ايران است.
در حال برنامه ريزی برای آغاز حمله به ايران به گونه ايست که
حتی دموکرات های اين کشور نيز تمايل يا توان مقابله با اون را
ندارند.
با نشانه هائی که از اين وضع وجود دارد و نتيجه ای که حدس زده
می شود از مذاکرات بی نتيجه و عمدتاه بازی ديپلماتيک و
تبليغانی بدست خواهد آمد، محسن امين زاده معاون سياسی سابق
وزارت امور خارجه در دولت خاتمی طی مقاله مشروحی نقطه نظرات
خود را يکبار ديگر طرح کرد که خلاصه ای از آن را می خوانيد:
«هم چنانکه يکسال قبل در مقاله ای نوشتم دلايل زيادی حکايت از
آن دارد که مرحله حساسی در مسير روابط ايران و آمريکا در پيش
است. خوشبين ها به حل بحران و آغاز ارتباطات اوليه ميان دوکشور
می انديشند و بدبين ها اوج گرفتن بحران و مراحل حادتری از
مواجهه دو کشور را بسيار محتمل می دانند. اما هردو براين نظر
اتفاق دارند که با توجه به همه عواملی که برروابط تاثير می
گذارند، ادامه وضع فعلی در روابط دوکشور ممکن نخواهد بود .
از آغاز کار دولت جديد درايران خوش بين ها پيش بينی می کردندکه
با استقرار دولت های تندرو درايران و آمريکا و يک دست شدن
حاکميت درايران، زمينه يافتن راه حلی برای مهمترين مسئله سياست
خارجی ايران فراهم خواهد شد. استنباطشان اين بود که دولت جديد
با رابطه تنگاتنگی که با گروه های فشار مخالف رابطه با آمريکا
دارد ، خواهد توانست آنان را برای تلطيف روابط با آمريکا باخود
همراه کند. پيش بينی آن بود که ادبيات دولت جديد به اندازه
کافی تند و راديکال خواهد ماند اما همزمان دولت به سمت گفتگو
با آمريکا خواهد رفت .
خوشبين ها معتقدبودند که هرچند دردوکشور طبل جنگ به صدا درآمده
اما درپس اين سروصدا طرفين کارخودشان را انجام می دهند و بدبين
ها هم معتقدبودند که شرايط داخلی آمريکا و ايران به شکلی است
که طرفين به راه حل های سياسی بسنده نخواهند کرد و اين تغيير
وضعيت نيازمند يک شوک واقعی است . آنان احتمال درگيری محدود و
تحميل فشاری سنگين به ايران از سوی آمريکا را جدی می دانستند و
فکر می کردند که طبل جنگی که در دوکشور به صدا درآمده درشرايط
عادی مانع تغيير موضع راديکال هريک از دوطرف خواهد بود.
در يک سال گذشته پيش بينی خوش بين ها تحقق نيافت و عملا سالی
بحرانی تر در روابط دو کشور دنبال شد. نگرانی ها تشديد شد و
ترديد های نسبت به بهبود شرايط افزون گرديد. پرونده هسته ای
ايران به دنبال تحقق يک اجماع جهانی عليه ايران به رهبری
آمريکا، به شورای امنيت سازمان ملل متحد ارجاع شد و ايران طی
دو قطعنامه برای اولين بار به تحريم جهانی محکوم گرديد.
تهديدات نظامی تشديد گرديد و آرايش نظامی نيروهای آمريکايی
درخليج فارس احتمال برخورد نظامی ميان ايران و آمريکا را جدی
ترنمود. در تمامی اين ايام بارها اين سوال مطرح گرديد که هدف
آمريکا چيست ومی خواهد با ايران چه کند؟ اما درعمل نيز روشن شد
که پاسخ به اين سوال برای يافتن چشم انداز آينده کافی نيست .
کليد بسياری از مسائل دردست ايران است و برای يافتن اين چشم
انداز بايد به اين سوال نيز پاسخ گفت که ايران می خواهد چه
کند؟ دولت ايران همچون دولت آمريکا، می تواند بحران ها را
تشديد کند ، همچنانکه گاه در ماه های گذشته چنين کرده و يا
بحران را کنترل کند همچنان که که درسال های گذشته چنين کرده
است.
يک سال پس از پيش بينی های خوشبينانه چشم انداز مذاکره ميان
ايران و آمريکا روشن تر و مثبت تر است. آمريکا تمايل خود را
برای مذاکره با ايران برسر صرفا بحث عراق نشان داده و ايران
نيز پس از فراز و نشيب هايی در رفتارش به مذاکره با آمريکا
برسر عراق تن داده و از آن استقبال نموده است . ويژگی شرايط
کنونی برای دو کشور را می توان چنين برشمرد
1- با ارجاع پرونده ايران به شورای امنيت براساس اجماع بين
المللی و صدور قطعنامه های تحريم عليه ايران موضع ايران در
صحنه بين المللی آسيب پذيرتر از گذشته است و تندروهای آمريکا
کشاندن ايران به چنين صحنه را پيروزی بزرگی برای خودشان می
دانند. به نظر می رسد که دليل همين شرايط تندروها در واشنگتن
شرايط را مناسب تر از سه سال قبل برای مذاکره با ايران می
بينند.
2- خطر اجماع بين المللی بيش از خطر آمريکا برای ايران است.
عدم تدبيردرست سياسی اين وضع را به ايران در سطح بين المللی
تحميل کرده و موقعيت جهانی ايران را تضعيف نموده است .
3- تحرکات تهديد آميز آمريکا در خليج فارس و آرايش جديد
نيروهای نظامی آمريکا در منطقه، احتمال برخورد نظامی ميان
ايران و آمريکا را بارديگر پس از ده سال قوت بخشيده و برای
جهانيان باور کردنی نموده است
. نمايش های تهديد کننده آمريکا همزمان با دستگيری ملوانان
انگليسی اين مسئله را تشديد نيز نموده است. چنين وضعی نيز به
موقعيت بين المللی ايران آسيب رسانده است .
4- آمريکا در عراق و حتی در افغانستان دچار مشکلات جدی است .
آمريکا از زمان همکاری ضمنی ايران و آمريکا در افغانستان، به
دلايل فراوانی توافق با ايران را به برخورد نظامی با ايران
ترجيح داده است. دريک سال گذشته شرايط برای آمريکا درمنطقه نه
تنها بهتر نشده بلکه سخت ترهم شده است . از اين منظر نياز
آمريکا به گفتگو و تفاهم با ايران برسر مسائل عراق و افغانستان
بيش از گذشته است .
5- دوستان ايران که در عراق و افغانستان با کمک آمريکا و اروپا
و البته مردم کشورهايشان حکومت را بدست گرفته اند با مشکلات و
بحران های بسيار زيادی مواجه هستند . اگر ايران و آمريکا تمامی
همت خود را صرف حل بحران های اين دوکشور نموده و باهم همراهی
کنند احتمال کاهش مشکلات رهبران دوست ايران در اين دو کشور
وجود دارد اما اگر ايران در مسير ديگری حرکت کنند خطر بازگشت
افراط گرايی ارتجاعی به قدرت
در اين دو کشور بسيار جدی است. چيزی که می تواند مورد
سوءاستفاده دشمنان ايران و اسلام قرارگرفته و خطرات بسياری را
برای منافع ملی و امنيت ملی ايران به همراه دارد.
با توجه به موارد فوق، هرچند می توان با تاسف گفت که ايران
فرصت های مهمی را از دست داده و در شرايط بسيار نامناسب تراز
سه سال قبل به مذاکره با آمريکا تن داده است اما مسلما اين وضع
نيز نسبت به شرايط بحرانی تر آينده مناسب تر به نظر می رسد .
طبعا همان گونه که پيش بينی می شد تندروها هم با توجه به شرايط
بحرانی که در اثر سياست های دوستانشان شکل گرفته توجيه خواهند
شد که چاره ای جز مذاکره وجود ندارد.
شکستن تابوی مذاکره رسمی و علنی با آمريکا تحول مهمی است که
برای دولت های قبلی ممنوع بود. اين تحول را بايد به فال نيک
گرفت و اميدوار بود که ديگرهرگز راه منطقی کسب منافع ملی و
امنيت ملی جمهوری اسلامی ايران توسط هيچ تابويی از اين دست و
توسط هيچ گروه فشاری به بهانه حمايت از هيچ تابويی سد نشود.
امروز بحث هسته ای ايران مهمترين چالش ايران در صحنه بين
المللی است و بدون وجود اين بحران ايران می توانست قدرتمندترين
شرايط خود در دو قرن اخير را تجربه کند . آمريکا اين بحران را
عليه ايران مديريت کرده و بزرگترين و بی سابقه ترين اجماع
جهانی را عليه يک دولت يعنی ايران در صحنه بين المللی سامان
داده است . طبعا آمريکا بنا ندارد که از اين رويه دست بردارد و
اجماع جهانی عليه ايران را رها نمايد بلکه درصدد است با حفظ آن
روند عليه ايران، برسرمسائل بحرانی درعراق با ايران به گفتگو
بنشيند. چنين سياستی اگر با درک درست ايران همراه نباشد،
خطرناک است و ممکن است منجر به شرايط حادتری برای ايران شود.
ضرورت دارد که ايران از موقعيت منعطف ايجاد شده بهره گرفته و
برای شکستن اجماع جهانی عليه
کشور تدبير مناسبی اتخاذ نمايد.
زمان به نفع ايران نيست و دموکرات ها هم به رغم همه موضعگيری
های ضد جنگشان، ازتعيين تکليف ايران حتی به قيمت برخورد با
ايران، قبل از پايان دولت
جمهوريخواه و پيروزی احتمالی خودشان استقبال می کنند.
7- هرچند ظاهرا هدف جموريخواهان از مذاکره با ايران کاهش
مشکلات درعراق است که امر مثبتی است، اما ممکن است اين تنها
هدف امريکا از مذاکره نباشد و اهداف موازی ديگری نيز دنبال
شود. ممکن است قصد دولت تندرو آمريکا نشان دادن همه تلاشها
برای يافتن راه های مسالمت آميز و نوعی اتمام حجت برای توجيه
افکار عمومی آمريکا و افکار عمومی بين المللی باشد. مفهوم اين
احتمال اين است که اگر ايران از شرايط پيش آمده برای حل بحران
بين المللی خود بهره برداری نکند و اين مذاکرات بی سرانجام
باشد، ايران به سرعت پس از اين مذاکرات با بحران تشديد شده تری
مواجه خواهدشد. آمريکا در سال 1383 معامله مشابهی را با
اروپائيان دنبال کرد. مدعی شد که ايران بهيچوجه به دنبال تفاهم
نيست بلکه به دنبال وقت خريدن است. نهايتا توافق نمود که
اروپائيان مدت بيشتری به مذاکره با ايران ادامه دهند مشروط
براينکه اگر اين دوره بی نتيجه پايان پذيرد، آنان بپذيرند که
حق با آمريکاست، سياست مماشات را رها کرده و
با آمريکا عليه ايران همراه
شوند. متاسفانه ايران به اين ترفند آمريکا و اصرار مکرر
اروپائيان برای جلوگيری از موفقيت آمريکا در اين ترفند توجه
نکرد و درنتيجه به دنبال طی دوره مورد نظر آمريکا، نهايتا
اروپائيان ناخواسته در کنار آمريکا برعليه ايران قرار گرفتند.
|