درميان اخبار رسمی و بی ارتباط با شادی نوروزی مردم ايران، سفر
و سخنرانی رهبر جمهوری اسلامی در شهر مشهد، همچنان مهم ترين
خبر سال 1386 است. اهميت اين خبر و اين سخنرانی در نکاتی است
که در ميان انواع جمله پردازی ها و حاشيه گوئی های رهبر،
آنگونه که بايد برجسته نشده و شايد بدان توجه نشده است. به
همين دليل اين نکات را با دقت از آن سخنرانی بيرون کشيده و
بعنوان سندی که سياست های داخلی و خارجی را درحاکميت کنونی رقم
می زند منتشر می کنيم تا در سينه تاريخ اين مرحله از اخبار و
رويدادهای ايران ثبت بماند.
علی خامنه ای در مشهد با آنکه دعوت به اتحاد ملی کرد، اما
محتوای سخن خود نه اتحاد و وحدت ملی، بلکه اتحاد اسلامی برای
برداشتن خيزهای بلند رهبری جهان اسلام و يا به گفته بارها
تکرار شده فرمانده کل سپاه پاسداران "رحيم صفوی" رهبری جهان
سوم بود. او گفت:
«اول سال فرصت خوبى است براى
شناختن موقعيت خود و وضع خود، جايگاه خود در شرايط كنونى عالم
و چالش هايى كه پيش
روى ملت قرار دارد، و شناختن خطوط اساسى براى
مواجهه
با چالشها. من از اين فرصت استفاده مى و در اين بارهها قدرى
صحبت مىكنم.
هرچه نگاه مىكنيم، احساس مىكنيم كه ما براى رسيدن به هدف،
توانايىهاى لازم را داريم. اين هدف بزرگ عبارت است از سربلندى
ايران اسلامى،
الگوشدن در ميان
ملت هاى مسلمان،
هم از لحاظ مادى و هم از لحاظ معنوى. معناى اين حرف
اين است كه ملت ما، از رفاه عمومى برخوردار باشد و عدالت عمومى
و
اجتماعى بر زندگى او حاكم باشد. بتوانيم
پرچم ايمان اسلامى
را در پيشاپيش همه ملت هاى مسلمان به دوش
بگيريم.
»
(بدين ترتيب، بحث نه بر سراتحاد ملی، بلکه بر سر پرچم رهبری
اسلامی است. بقيه ادعاهای طرح شده درباره رفاه عمومی و عدالت
اجتماعی نيز، در واقعيت همان است که همگان در سراسر ايران شاهد
آن هستند و نياز به توصيف فقر و فلاکت و نابرابری اجتماعی و
غارت مردم نيست.)
رهبر جمهوری اسلامی در ادامه گفت:
«ملت ما، هم در زمينههاى علمى، هم در زمينههاى سياسى، امروز
در
جهان يك ملتِ داراى نشان و شناخته شده است؛ يك چهره است در
ميان ملت ها. امروز شما نگاه
كنيد، جوانان ما در زمينهى انرژى هستهاى، در زمينه سلولهاى
بنيادى، در زمينهى
ضايعات نخاعى و در دهها زمينهى ديگر پيشرفت داشتهاند. »
(اين سلول های بنيادين همان نابودی صنايع ملی و تقويب همه
جانبه واردات به کشور است و پيشرفت های نخاعی نيز درعمل حاصل
جنگ 8 ساله عراق است.)
علی خامنه ای در ادامه گفت:
«در ميدان رقابت هاى سياسى هم همينطور. امروز دولت
جمهورى اسلامى ايران در زمينههاى سياسى - چه در سطح منطقه، چه
در سطح بينالمللى
-
سخن او جزو سخنهاى پُرطرفدار است، سخن او يك سخن شنيدنى است.
مسوولان كشور ما، هم
در مجامع جهانى، هم در مسافرت هايى كه به كشورهاى ديگر
مىكنند، هم در
موضعگيرىهايى كه مىكنند، برجسته و شاخصند. »
(اين اشاره رهبر، در حقيقت اشاره به همان جنجال های تبليغاتی
است که احمدی نژاد در باره هولوکاست و ديگر مسائل برپا می کند
و از اين واضح تر ممکن نبود اعتراف به نقش رهبر در به ميدان
فرستادن احمدی نژاد! 8 سال مقاومت خونين و پرحادثه با جنبش
اصلاحات در دل همين نقطه نظر نهفته است. همچنان که جلب افکار
عمومی اعراب منطقه با توهم حمايت آنها از برنامه های اتمی
جمهوری اسلامی در دل همين جملات نهفته است.)
رهبر گفت:
«ما در اين راه چالش هم داريم. ما دو دشمن بزرگ داريم.
يك
دشمن، دشمن درونى
است، يك دشمن، دشمن بيرونى است. دشمن درونى خطرناكتر است.
دشمن درونى چيست؟ دشمن
درونى خصلت هاى بدى است كه ممكن است ما در خودمان داشته باشيم.
اگر ملتى مردمش
تنبل باشند، نااميد باشند، اعتماد به نفس نداشته باشند، با
همديگر پيوند نداشته
باشند، به همديگر بدبين باشند، از آينده نااميد باشند، چنين
ملتى پيش نخواهد رفت.
و اما دشمن بيرونى. دشمن بيرونىِ اين هدف ما عبارت
است از نظام سلطه بينالمللى؛ يعنى همان چيزى كه به او
مىگوييم استكبار جهانى.
امروز مظهر اين دشمنى عبارت است از شبكهى
صهيونيسم جهانى و دولت كنونى ايالات متحدهى امريكا. دشمن در
دشمنى با ملت ايران و نظام جمهورى اسلامى ناكام مانده است.
امروز در دنيا تناقضى وجود دارد. ملت ايران از نظر
ملتهاى مسلمان و ملتهاى منطقه - ملتهاى آسيا، ملتهاى آفريقا،
ملتهاى امريكاى لاتين،
ملتهاى منطقهى خاورميانه - يك ملت شجاع، مدافع حق و عدالت، و
ايستادهى در مقابل
زورگويىهاست. شما نگاه كنيد،
رئيسجمهور
ملت ايران به كشورهاى
آسيا، به كشورهاى آفريقا، به كشورهاى امريكاى جنوبى مسافرت
مىكند، ملتها براى او
شعار مىدهند، به نفع او تظاهرات مىكنند، اظهار حمايت
مىكنند؛ رئيسجمهور امريكا
هم به كشورهاى امريكاى جنوبى - يعنى حياط خلوت امريكا - مسافرت
مىكند، ملتها پرچم
امريكا را به مناسبت آمدن او آتش مىزنند؛ اين معنايش تزلزل
پايههاى ليبرال
دموكراسى است كه امروز غرب و جلوتر از همه امريكا، مدعى
پرچمدارى آن هستند
.
دم از
دموكراسى مىزنند، دم از حقوق بشر مىزنند، دم از امنيت جهانى
مىزنند، دم از
مبارزهى با تروريسم مىزنند، اما باطن شرير آنها حكايت از
جنگطلبى آنها مىكند؛
حكايت از پايمال كردن حقوق ملتها مىكند.
(بيان خصلت های نظام حاکم بر امريکا و دست دراز آن در منطقه
خاورميانه "اسرائيل" نه هنر است و نه کشف بديع، مهم درک دقيق
از اين دو نظام و رژيم و پرهيز از دام های آنهاست. آيا در
جمهوری اسلامی ما شاهد چنين رويکردی هستيم؟ همه مسئله ای که
جهان با امريکا دارد،؛ همان درد بی درمان جمهوری اسلامی، يعنی
مراعات حقوق بشر و آزادی هاست؟ که چشم اسفنديار حاکميت ماجراجو
و خرافات پرست و تاريک انديش است.)
به بخش مربوط به تفسير رهبر از نحوه مقابله با دشمن داخلی و
خارجی توجه کنيد که پايه های خطرناک محدود شدن بازهم بيشتر
آزادی ها و زمينه ساز بگير و ببندهای نوين در سال 1386 می
خواهد باشد. يعنی همان نکاتی که بلافاصله محسنی اژه ای وزير
اطلاعات و از صادر کنندگان فتاوی قتل های زنجيره ای در
تلويزيون حاضر شدن و آن را باصطلاح "تبيين" کرد. رهبر گفت:
«من برنامههاى استكبار جهانى عليه ملت ايران را در
سه جمله خلاصه مىكنم:
اول، جنگ روانى،
دوم، جنگ اقتصادى
و سوم، مقابله با پيشرفت و
اقتدار علمى.
اينها را بايد دستگاههاى تبليغاتى و رسانهها و شخصيتهاى
سياسى بيشتر براى مردم
توضيح بدهند.
جنگ روانى يعنى چه؟ هدف جنگ روانى، مرعوب كردن
است. كى را مىخواهند مرعوب كنند؟ ملت كه مرعوب نمىشود،
تودهى عظيم مردم كه
مرعوب نمىشوند. چه كسى را مىخواهند مرعوب كنند؟ مسئولان را،
شخصيت هاى سياسى را،
به قول معروف خود ما نخبگان را، اينها را مىخواهند مرعوب
كنند. كسانى كه قابل
تطميعند، آنها را مىخواهند تطميع كنند، ارادهى عمومى را
مىخواهند تضعيف كنند،
درك مردم از واقعيت هاى جامعهى خودشان را مىخواهند تغيير
دهند، هدف جنگ روانى اين
است.
يك بخش از جنگ روانى دشمن، دامن زدن به اختلافات
است. در داخل كشور ما اختلافات قومى، اختلافات مذهبى - شيعه و
سنى - اختلافات
جناحى، اختلافات
صنفى
و رقابت هاى صنفى را ترويج و تبليغ مىكنند. در داخل، مزدوران
و ايادىاى هم دارند كه مقاصد آنها را در اينجا به شكلهاى
گوناگون عمل مىكنند
.
اينها شايعهپراكنى مىكنند. در مسئلهى عراق، ايران را متهم
مىكنند. كسانى كه
آمدهاند عراق را اشغال كردهاند، ايران را متهم
مىكنند كه در امور عراق دخالت مىكند. آن روزى كه دولت امريكا
و خيلى از دولتهاى
غربى از صدام بعثىِ معدوم حمايت مىكردند، ملت ايران آغوشش را
بر روى آزادگان عراقى
باز كرد، آزادمردان عراقى به اينجا آمدند و ما آنها را از شر
صدام حفظ كرديم، امروز
همانها در
عراق به قدرت و حكومت
رسيدهاند.
(اشاره رهبر به اختلافات جناحی و صنفی که لابد سرکوب اعتراضات
معلمان و دانشجويان و تصفيه روحانيون و غير روحانيون ناموافق
با ايده ها و سياست های وی از آن جمله اند، پايه های برخوردهای
امنيتی در سال جديد را فراهم کرد. اگر کسانی متهم به ايجاد
اختلافات مذهبی و شيعه – سنی کردن ايرانی ها باشند، در درجه
اول همان کسانی اند که هنوز مراسم "عمرکشان" را از طريق بسيج و
سپاه در سراسر ايران سازمان می دهند.)
رهبر آن نصيحت دوستانه ای را می کند که معنايش پيروی از اوست و
می گويد:
«در مورد نفوذ شيعه و ترويج تشيع از سوى ايران و
هلال شيعى و از اين حرفها، شايعهپراكنى مىكنند.
من به
عناصر سياسى داخلى
هم
دوستانه نصيحت مىكنم، مراقب باشند، طورى حرف نزنند، طورى
موضعگيرى نكنند كه به
مقاصد دشمن در اين جنگ روانى كمك شود،
به دشمن كمك نكنند.
امروز هر كس كه مردم را
نااميد كند و به خود، به مسئولين و به آينده بىاعتماد كند، به
دشمن كمك كرده.
امروز هر كس كه به اختلافات دامن بزند - هر نوع اختلافاتى - به
دشمن ملت ايران كمك
كرده. كسانى كه
قلم دارند،
بيان دارند، تريبون دارند، جايگاهى دارند، بايد مراقب
باشند، نبايد بگذارند دشمن از آنها استفاده كند. جنگ روانى
دشمن، مهمترين بخش
مبارزهى دشمن با ملت ايران است.
»
سپس به مسائل اقتصادی پرداخته و نفی و نقض اصل 44 قانون اساسی
را اينگونه توجيه می کند:
«جنگ اقتصادى هم يكى ديگر است. مىخواهند ملت ايران
را از لحاظ مسائل اقتصادى در تنگنا قرار دهند. با سياست هاى
اصل 44 كه ابلاغ شد و دولت هم مجدانه دنبال
اين است كه اينها را تحقق ببخشد و بايد هم دنبال كند،
ميدان كار اقتصادى باز است؛
نه فقط براى افرادى كه ثروتمندند، حتّى براى آحاد مردم. تهديد
مىكنند كه تحريم مىكنيم. ما در حال تحريم به اين
سازندگىهاى وسيع در كشور رسيدهايم. تحريم در شرايطى حتى ممكن
است به نفع ما تمام
شود، از اين جهت كه همت ما را براى تلاش و فعاليت بيشتر كند.
علاوه بر سهام عدالتى كه تقريباً ده ميليون نفر را شامل
مىشود - كه مال دو دهك پائين جامعه است - بقيهى آحاد مردم هم
مىتوانند از اين
سياستها استفاده كنند، راه دارد. توليد ثروت از نظر اسلامى
بىمانع است. »
(اين همان تزی است که شاه نيز تحت عنوان سهيم شدن کارگران در
کارخانه ها مطرح می کرد و بارها در مصاحبه هايش با خبرنگاران
خارجی آن را بيان داشته بود.)
رهبر جان کلام را که همه مقدمه چينی های بالا برای بيان آن
بود، در ادامه سياست اتمی بيان داشته و حالت جنگی در کشور را
مورد تاکيد قرار داده و گفت:
در مورد مقابله با پيشرفت علمى هم يك نمونهى
مهمش همين مسئلهى انرژى هستهاى است. مگر ما براى به دست
آوردن قدرت هستهاى از كسى اجازه خواستيم؟ مگر ملت
ايران با اجازهى ديگران وارد اين ميدان شده است كه بگويند ما
موافق نيستيم؟ خب
موافق نباشيد. ملت ايران موافق است و مايل است اين انرژى را
داشته باشد. من سال
گذشته هم در اجتماع روز اول فروردين در اينجا گفتم كه انرژى
هستهاى براى كشور ما
يك ضرورت است، يك نياز بلندمدت است. امروز اگر مسئولين كشور در
به دست آوردن انرژى
هستهاى كوتاهى كنند، نسل هاى بعد آنها را مؤاخذه خواهند كرد.
ملت ايران و كشور
ايران به انرژى هستهاى و اين توانايى براى زندگى - نه براى
سلاح - احتياج دارد.
عدهاى مىنشينند همان حرف دشمن را تكرار مىكنند كه: آقا! چه
لزومى دارد؟
آيندهى كشور را به خطر انداختن، نياز فرداهاى كشور را به كلى
نديده گرفتن،
اين اشكالى ندارد؟ آيا مسئولين كشور حق دارند به نسل هاى آينده
خيانت كنند؟ امروز
نفت را برداريم مصرف كنيم، يك روزى اين نفت تمام خواهد شد. اين
براى
مسئولينِ امروز كشور جايز است؟ عدهاى
حرف دشمن
را تكرار مىكنند. همانهايى كه ملى
شدن نفت را كه به وسيلهى دكتر مصدق و مرحوم آيتالله كاشانى
انجام گرفت، امروز
تمجيد مىكنند - كه آن كار، نسبت به اين كار كوچك بود؛ اين از
او بزرگتر است
-
همانها امروز نسبت به انرژى هستهاى همان حرفى را مىزنند كه
مخالفين مصدق و كاشانى
آن روز مىگفتند. اينها قابل قبول نيست. ما در اين راه پيش
رفتيم، با ابتكار خودمان
پيش رفتيم. مسئولين كشور ما هيچ بىقانونى هم نكردند. همهى
فعاليت هاى ما در مقابل
چشم آژانس هستهاى است، ايرادى هم ندارد؛ ما حرفى نداريم كه
زير نظر آنها باشد.
جنجال
كردن و فشار وارد آوردن روى ملت ايران براى اين مسئله،
استفادهى ابزارى
از شوراى امنيت سازمان ملل، براى قدرتهاى مقابل ملت ايران زيان
به بار خواهد آورد.
اين
را من بگويم، اگر قرار باشد بخواهند از شوراى امنيت استفادهى
ابزارى كنند، و
بخواهند اين حق مسلّم را از اين راه نديده بگيرند، ما تا امروز
آنچه را كه انجام
داديم، برطبق قوانين بينالمللى انجام داديم، اگر آنها بخواهند
بىقانونى كنند،
ما
هم مىتوانيم بىقانونى كنيم
و خواهيم كرد. اگر بخواهند با تهديد و اعمال زور و
خشونت رفتار كنند، بدون ترديد بدانند ملت ايران و مسئولين
ايران در مقابل دشمنانى
كه به آنها
تعرض
كنند، از همهى ظرفيت خود براى ضربه زدن استفاده خواهند كرد.
(ظاهرا و بنابر نظرات او، هر کشوری که نفت نداشته باشد فلاکت
زده است و کاسه "چه کنم؟" در دست دارد و به همين دليل بايد
زودتر اتمی شد. آيا حقيقت اينگونه است؟ برای مثلا ترکيه که
بازار تربار و ميوه اروپا را قبضه کرده و از صنعت توريسم بودجه
کشوری می سازد متکی به نفت است؟)
من عرايضم را مىخواهم تمام كنم. اين توصيههاى
خادم ملت ايران است به ملت ايران. توصيهى من اين است: اين
شعارى كه ما امسال مطرح
كرديم - يعنى اتحاد ملى و انسجام اسلامى - اين را رعايت كنيد.
اتحاد ملى، يعنى
يكپارچگى ملت ايران. انسجام اسلامى، يعنى
ملتهاى مسلمان
با هم همراه باشند.
من
از دولت حمايت مىكنم. از همهى دولتهاى بر سر كار و منتخب
مردم
حمايت كردم، بعد از اين هم همين خواهد بود؛ از اين دولت هم
به طور خاص
حمايت
مىكنم. اين حمايت، بىدليل و بىحساب و كتاب نيست. اولاً جايگاه
دولت در نظام
جمهورى اسلامى و در نظام سياسى كشور ما جايگاه بسيار مهمى است،
ثانياً بيشترين
مسئوليت ها را دولت بر دوش دارد؛ بعد هم اين جهت گيرىهاى دينى
و اين ارزشگرايى
انقلابى و اسلامى خيلى ارزش دارد. سختكوشى، تلاش فراوان،
ارتباط با مردم، سفرهاى
استانى، جهت گيرى عدالت و رزی مردمى؛ اينها خيلى قيمت دارد و
من قدر اين كارها را
مىدانم. من به خاطر اين چيزها از دولت حمايت مىكنم. البته
اين حمايت، حمايت
بىحساب و كتاب نيست؛
توقعاتى
هم در مقابلش از
دولت دارم.
اولين توقع من اين است كه
به مسئولين دولتى مىگويم خسته نشوند، اعتماد به خدا را از دست
ندهند، به خدا
اعتماد كنند و به اين مردم اعتماد كنند، در مخاصمات
جناحى وارد نشوند، وقتشان را با دعواهاى سياسى تلف نكنند.
(حمايت خاص وی از دولتی که بر جنجال سازی استوار است و پيشکار
بيت رهبری و مجری فرامين فرماندهان سپاه جز آنست که دراين دولت
نيز، مانند دولت خاتمی بايد شخص او را بعنوان دارنده بيشترين
قدرت اجرائی در کشور خطاب قرار داد و نه احمدی نژاد را؟) |