ازاوايل دهه هفتاد شمسی که فعاليت های هسته ای ايران بصورتی
جدی شروع شد
و سيگنالهای آن به واشنگتن رسيد اعتراضات کاخ سفيد آغاز شد
وعبارت"ايران
به دنبال سلاحهای کشتار جمعی است"به ترجيع بند مواضع خاورميانه
ای ايالات
متحده مبدل گرديد و تکذيب آن نيزدرليست فعاليتهای عادی و
روزمره حکومت
ايران قرارگرفت. به تناسب گسترش فعاليتهای هسته ای ايران،
واکنشهای دولت
آمريکا نيز گسترش بيشتری يافت وجنبه های عملی تری به خودگرفت
وتدريجاًبه
اتحاديه اروپا نيز تسری پيداکرد.تا زمانی که فعاليتهای هسته ای
ايران به
نتايج ملموسی نرسيده بود اين واکنشها به اعلام مخالفت وکاهش
سطح روابط
سياسی پراکنده از سوی اتحاديه اروپا و اعمال برخی تحريمهای
اقتصادی وهمچنين فشار بر کشورهايی که با ايران همکاری می کردند
ازسوی ايالات متحده
محدود بود ضمن آنکه در دوران بعداز دوم خرداد76، آمريکا و
بخصوص اتحاديه
اروپا با مشاهده بهبود پايگاه اجتماعی دولت ايران و به منظور
کمک به تقويت
جايگاه اصلاح طلبان درحاکميت، درفعاليتهای خود عليه ايران دچار
ترديد
شدندوتا حدودی ميان آنان اختلاف نظرايجاد شد.
اما همزمان با به نتيجه رسيدن نسبی سرمايه گذاريهای هسته ای
ايران به لحاظ
فنی در اوايل دهه هشتاد شمسی و همچنين تضعيف جايگاه اصلاح
طلبان در ايران،
مواضع آمريکا و اتحاديه اروپا مجدداً به هم نزديک شده و ضمن
همراه کردن
نسبی روسيه و چين(نه در زبان بلکه در عمل) با خود، اقدامات جدی
تر و
عملياتی تری را برای مقابله با گسترش فعاليتهای هسته ای ايران
در قالب
آژانس بين المللی انرژی اتمی آغاز کردند و تا آستانه ارسال
پرونده هسته ای ايران به شورای امنيت پيش رفتند.
در درون حکومت ايران نيز برای مواجهه با اين روند، صرفنظر از
مواضع
پراکنده و غيرهدفمند مختلفی که وجود داشت، دو رويکرد مشخص
"تقابل" و
"تعامل"
در رقابت با همديگر فعال بودندکه در نهايت رويکرد تعامل در
قالب
توافق پاريس - تهران ميان سه کشور اروپايی آلمان، فرانسه و
انگليس از يک
طرف و ايران از طرف ديگر انتخاب گرديد و بالنتيجه، فعاليتهای
غنی سازی اورانيوم ايران به تعليق درآمد و در مقابل، آمريکا با
لغو محدود برخی از
تحريمهای ايران و شروع مذاکرات الحاق ايران به سازمان تجارت
جهانی موافقت
کرد و گروههای کاری برای انجام مذاکرات تجاری، سياسی و امنيتی
ميان ايران
و اروپا تشکيل و به صورتی محدود آغاز به کار کردند. اين روند
بصورتی بطئی ادامه داشت تا اينکه در مقطع نهمين دوره انتخابات
رياست جمهوری ايران،
انجام تعهدات طرفهای غربی عملاً به حالت تعليق درآمد و منتظر
شروع به کار
دولت جديد ماند.مهمترين تحول تا قبل از شروع به کار دولت نهم
در اين
زمينه، ازتعليق خارج شدن فعاليت
UCF
اصفهان با اعلام رسمی آقای خاتمی در
آخرين روزهای فعاليت دولت ايشان بود که به نظر ميرسد تا حدودی
با مواضع
امروز طرفداران رويکرد تعامل مغايرت دارد.
با شروع به کار دولت نهم و جايگزينی سياست "تقابل" بجای
"تعامل" و تحويل
سکان فعاليتهای هسته ای ايران به آقای لاريجانی، ايشان آب نبات
را از دهان
بيرون انداخته وبا زدن ماسک اکسيژن برآن عازم اقيانوس هند شد
تا در غلطان
بستاند! طرفهای غربی نيز به منظور جلوگيری از دستيابی ايشان به
در
غلطان، به سياستهای قبل از توافق پاريس- تهران برگشته و
تلاشهای خود را
برای کشاندن پرونده هسته ای ايران به شورای امنيت آغاز کرده و
در نهايت
موفق به اين کار شدند و توانستند يک بيانيه و سه قطعنامه از
شورای امنيت
سازمان ملل عليه ايران بگيرند که آخرين مورد آن روز شنبه همين
هفته(4/1/86)صادر شد و آنگونه که پيداست قطعنامه های بعدی
نيزبا لحنی تندتر از قبل در راه است.
در مقابل اين اقدامات، از حکومت ايران اقدام کارآمدی بجز تعليق
کامل"تعليق
غنی سازی اورانيوم"مشاهده نشد همچنين بيش از پيش شاهد اظهارات
قاطع و
راديکال بوديم که آخرين موارد آنرا ميتوان در عباراتی چون"اگر
بی قانونی کنند ما نيز بی قانونی ميکنيم"و يا "اگر قطعنامه ای
عليه ما صادر کنند از
تمام ظرفيت خود برای ضربه زدن استفاده ميکنيم"ملاحظه کرد، ضمن
آنکه به نظر
ميرسد همزمان برخی از برگهای برنده ايران در عراق و لبنان و
همچنين روسيه
و چين نيز در حال تضعيف است.
از زمانی که فعاليتهای هسته ای ايران در صحنه بين المللی مطرح
شده است،
چند سؤال عمده در مورد اين چالش در محافل گوناگون مطرح بوده
است:
1-
چرا موضوع فعاليتهای هسته ای ايران به چالشی بين المللی تبديل
شد و افت
و خيزهای آن، کشور را به مرحله ای بحرانی همانند وضعيت کنونی
رساند؟
2-
سرانجام وضعيت پرونده هسته ای کشور چه خواهد شد؟
3-
برای مواجهه با بحران هسته ای کشور چه بايد کرد؟
جوابگويی به اين سؤال که "چه عاملی باعث می شود که آمريکا و
اروپا و حتی روسيه و چين، تا اين حد برای جلوگيری از دستيابی
ايران به چرخه سوخت هسته
ای هزينه کنند؟و چرا حکومت ايران حاضر است ظاهراً به هر قيمتی
به چرخه
سوخت هسته ای دست يابد؟"و درواقع پاسخگويی به اين سؤال عاميانه
که"دعوا سر
چيست؟"، ميتواند تا حد زيادی برای جوابگويی و يا حداقل گمانه
زنی در مورد
سه سؤال فوق الذکر، کمک کند.
الف- چه عاملی باعث می شود که آمريکا و اروپا و حتی روسيه و
چين، تا
اين حد برای جلوگيری از دستيابی ايران به چرخه سوخت هسته ای
هزينه
کنند؟(دعوای آمريکا و اروپا و روسيه و چين با ايران در پرونده
هسته ای سر
چيست؟)
ايران کشوريست با 1.6 ميليون کيلومتر مربع مساحت، 70ميليون نفر
جمعيت(حدود
50
درصدآن در سنين 15 تا 39 سالگی قرار دارد)، سرمايه های عظيم
انسانی و
فيزيکی معدنی وانسان ساخت، پتانسيلهای طبيعی و غيرطبيعی بالقوه
قابل توجه
برای توليد انواع محصولات صنعتی و کشاورزی، موقعيت جغرافيايی
منحصر به فرد
از بعد ارتباطی و نزديکی به بازارهای عمده مصرف جهان(شامل
کشورهای نفتی حوزه خليج فارس، روسيه، هند و پاکستان، چين و
حوزه آسيای جنوب شرقی)و نفوذ
فرهنگی قابل توجه در کشورهای منطقه خاورميانه و آسيای ميانه،
که نزديک
نيمی از سواحل خليج فارس را در کنترل خود دارد.
خليج
فارس محل توليد و صدور عمده ترين مقادير نفت خام مصرفی جهان در
گذشته
و حال است که با توجه به چشم اندازهای نااميد کننده در مورد
انرژيهای جايگزين نفت و کاهش دخاير نفتی جهان در خارج ازحوزه
خليج فارس، انتظار
ميرود اين نقش در آينده گسترش بيشتری نيز پيدا کند.
عمده ترين کشورهای مصرف کننده نفت خام صادراتی جهان آمريکا،
اتحاديه اروپا،ژاپن و چين هستند.
کشورهای حوزه نفوذ ايران(کشورهای حاشيه خليج فارس، کشورهای
همسايه ايران،
کشورهای آسيای ميانه)، بازارهای عمده مصرف کالاهای توليدی
آمريکا، اروپا،
ژاپن و چين هستند و غالب دلارهای نفتی که نصيب ايران و ساير
کشورهای صادر
کننده نفت خام که درحوزه نفوذايران واقع اند ميشود دوباره به
کشورهای توليدکننده کالاهای وارداتی آنان برميگردد و يااينکه
در بانکهای آن کشورها
به جريان می افتد.
اينها واقعياتی است که قاعدتاً دولتهای آمريکا، اتحاديه اروپا،
ژاپن، چين
و روسيه باابعاد بسيارکاملتر و با پيش بينی های دقيقتری از آن
آگاهند لذا
طبيعی است که به ويژه آمريکاواروپا نگران امنيت خودوکشورهايی
باشندکه اسم
آنها برده شد(کشورهای حوزه خليج فارس، کشورهای همسايه ايران و
ساير
کشورهای حوزه نفوذ آن، کشورهای اتحاديه اروپا، روسيه، چين و
حتی خود
ايران) و احتمالات گوناگون درمورد وضعيت آن کشورها و خودشان را
درصورت
دستيابی ايران به تسليحات هسته ای مدنظر قرار دهند که اگر چنين
نکنند بايد
در عقلانيت آنها شک نمود. طبعاً عوامل فرعی ديگری نير در اين
زمينه بخصوص
در مورد روسيه و چين ميتواند مطرح باشد که به جهت جلوگيری از
طولانی شدن
بحث از ذکر آنها خودداری ميشود.
ذکراين نکته ضروريست که مباحثی چون حق بودن يا نبودن اينکه
کشور يا
کشورهايی از قدرتمندشدن کشوری ديگر به جهت احساس خطر احتمالی
برای منافع
خود(چه ملتهای خود، چه دولتهای خود و چه حتی افراد قدرتمند و
زورگويی که
در آن کشورها وجود دارند) جلوگيری کنند تغييری در چرايی و
واقعيت دعوای کشورهای 5+1 برسرفعاليت های هسته ای ايران ايجاد
نميکند هرچند که ممکن است
نوع واکنشها به آنرا تحت تأثير قرار دهد.
ب- چرا حکومت ايران حاضر است يا حداقل وانمود ميکند که حاضر
است به هر
قيمتی به چرخه سوخت هسته ای دست يابد؟(دعوای ايران با آمريکا و
اروپا و
روسيه و چين در پرونده هسته ای سر چيست؟)
با شروع به کار روسها برای تکميل نيروگاه اتمی بوشهر، تدريجاً
فعاليتهای درونی سازی فناوريهای هسته ای در داخل توسط ايران به
جريان افتادوبا
سرمايه گذاريهای گسترده سالهای بعدی با انگيزه تأمين انرژی برق
و توليد
ساير محصولات غيرنظامی مشتقه از فناوريهای هسته ای و بانيم
نگاهی به تبديل
شدن به قدرت هسته اي(نه لزوماً نظامی)، ادامه پيدا کرد. همزمان
با ثمردهی ملموس اين سرمايه گذاريها به لحاظ فنی، بطور طبيعی
انگيزه های ايران برای تبديل شدن به قدرت هسته ای تقويت گرديد
و درواکنش به تحرکات آمريکا و
اتحاديه اروپا دراين زمينه، انگيزه های مخالفت با زورگويی غرب
و به ويژه
آمريکا در ايران که مدتی بودنسبت به گذشته محدودترشده بود
دوباره فعال شد.
همزمان با اين اتفاقات، موضوع چالش هسته ای کشور در رقابتهای
سياسی داخلی نيز مورد بهره برداری قرار گرفت و با طرح بعضی از
ادعاها توسط برخی از
افراد و جناحهای حاکميت، بخشی از ابعاد اين چالش به موضوعی
حيثيتی برای آنان تبديل شدکه اين موضوع باتصاحب قوای مقننه
ومجريه توسط بخشی از آنان،
تدريجاً به ساير مدعاهای حکومت ايران در مناقشه هسته ای با غرب
اضافه
گرديد.
بنابراين به نظر ميرسد دعوای حکومت ايران با غرب در مسأله هسته
ای به ترتيب اهميت بر سر موارد عمده زير است:
-1
تبديل شدن به قدرت هسته اي(نه لزوماً نظامی) وبالنتيجه قدر ت
برتر منطقه اي
2-
پافشاری بر ادعاهايی که به هردليلی درروندتحولات پرونده ای
هسته ای و
ساير تحولات سياسی بين المللی مرتبط با حکومت ايران درسالهای
گذشته، به
موضوعاتی حيثيتی برای حکومت ايران بخصوص در ارتباط با داخل
تبديل شده اند
3-
مخالفت با زورگويی آمريکا و اروپا در اعمال قدرت عليه ايران
4-
خودکفايی در فناوری هسته ای و توليد انرژی برق.
ج- نتيجه گيري
1-
کشورهای مقابل ايران در مناقشه هسته ای، بخصوص آمريکا و اروپا
با توجه
به انگيزهای اصلی آنها از ورود به اين مناقشه که در بند الف
بيان گرديد به
نظر نميرسد حاضر به قبول ايرانی قادر به توليد مستقل سوخت هسته
ای به معنی واقعی کلمه باشند وبه هرطريقی سعی خواهند کرد مانع
اين امر شوند که کيفيت
اين اقدامات بازدارنده، نسبتی مستقيم با پشتوانه اجتماعی
فعال(و نه
اسمی)حکومت ايران دارد.هرقدر اين پشتوانه قوی تر باشد آنها به
معامله با
ايران آنهم در ابعاد کلان تر و مهمتر روی خواهند آورد و به
هرميزان اين
پشتوانه ضعيف ترباشد آن کشورها به اقدامات قهرآميزتری گرايش
پيدا خواهند
کرد بدون اينکه بخواهند امتيازی بدهند.آنچه امروزه شاهد آن
هستيم بيشتر به
حالت دوم نزديک است تا حالت اول. در هرصورت بعيد است حداقل در
کوتاه مدت و
ميان مدت آنها حاضر به کنار آمدن با ايرانی هسته ای باشند.
-2
با توجه به اينکه چهار موضوعی که به عنوان مدعاهای حکومت ايران
در دعوای هسته ای با کشورهای 5+1 مطرح شد کاملاً به هم وابسته
اند لذا برای دست
اندرکاران طرف ايرانی اين مناقشه، گزينه ای جز ادامه روند
موجود و دعوا بر
سر هر چهار مقوله و نهايتاً تقابل قهر آميز متصور نيست چرا که
به نظر
ميرسد هزينه های صرفنظر کردن از اين مدعاها برای حاکميت ايران
بيشتر از
منافع اين چشم پوشی است مگر آنکه عاملی تصادفی اين روند را معکوس
کرده يا
متوقف کند و يا اينکه ايران غنی سازی را مشروط بر آنکه علنی
نشود متوقف
کند که امکان پذيری وقوع چنين حالتی بعيد به نظر ميرسد. البته
حاکميت
ايران ميتواند شايد هم در نهايت مجبور شود يا وادار شود سياستی
که هزينه
اش برای او بيشتر از منافع آن است برگزيند و احيای اصلاحات
سياسی، اجتماعی و حتی اقتصادی را در دستور کار خود قرار دهد که
در اينصورت حتی ميتوان با
امتيازاتی مهم و تعيين کننده برای وضعيت اقتصادی و اجتماعی
ايران از اين
مناقشه عبور کرد.
3-
دستاوردهای موفقيت و پيروزی در اين دعوا با مختصات جاری آن
برای ملت
ايران، در مقايسه با هزينه های فرصت آن و حتی هزينه های نقد
آن، بر خلاف
حکومت ايران چندان قابل توجه به نظر نميرسد، چه آنکه کم نيستند
کشورهايی که فناوری هسته ای ندارند ولی مردمی بسيار موفق و
مرفه دارند و هچنين
زيادند کشورهايی که به سلاح اتمی هم مسلح اند ولی مردمان آنها
در نهايت
فقر و فلاکت روزگار می گذرانند. بنابراين، کسانی که در اين
مناقشه طرف ملت
ايران هستند بهتر است اولاً، براين وسوسه خودکه"بگذار آمريکا و
اروپا
حکومت ايران را تضعيف کنند تا کنار رود" فائق آمده و تمامی
تلاش خود را
برای جلوگيری از جنگ بکار گيرند چرا که وقوع جنگ، هزينه های
مترتب بر
مناقشه هسته ای را برای مردم ايران بسيار افزونتر و منافع آنرا
نيز به
همان نسبت نازلتر خواهد کرد ضمن آنکه لزوماً به استقرار دموکراسی
وايجاد
آرامش و رفاه برای ملت ايران نيز نخواهد انجاميد و ثانياً، در
جهت وادار
کردن حاکميت به اصلاح در سياست داخلی همت گمارند و از کسانی که
خواستار
اصلاح در سياستهای داخلی کشور هستند بخواهند که برنامه کارآمدی
برای اصلاح
در امور کشور تهيه و ارائه نمايند. |