ايران

www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
 

کارنامه سياست خارجی
يک دولت ماجراجو!
"محسن امين زاده" معاون وزارت خارجه در دولت خاتمی

 
 
 
 
 

 

1. در سال 1385 تقريباً همة پيش‌بينی‌های کارشناسان و متخصصان با تجربة سياست خارجی ايران در رابطه با بحران هسته‌ای ايران جامة عمل پوشيد و ايران در معرض بدترين شکست‌های سياست خارجی پس از انقلاب اسلامی ايران قرار گرفت. پروندة هسته‌ای ايران با يک اجماع جهانی يا به تعبير اندکی متفاوت، با اجماع تمامی کشورهای تأثيرگذار در صحنة بين‌المللی به شورای امنيت سازمان ملل متحد ارجاع شد و برای اولين بار به عنوان متهم نقض صلح و امنيت جهانی مورد رسيدگی اين نهاد قرارگرفت. در ادامه، برای اولين بار با اجماع جهانی تصميم به تحريم ايران گرفته شد و اولين مراحل اقدامات تنبيهی بين‌المللی عليه ايران با ايجاد نهاد تحريم‌کننده، يعنی کميتة تحريم ايران درکنار شورای امنيت سازمان ملل متحد شکل گرفت و نهادينه شد و متأسفانه نام ايران در کنار کشورهايی مانند کرة شمالی و ليبی قرارگرفت که همة فرصت‌های ملی خود را در آرزوی دستيابی به توان هسته‌ای نظامی و با توهم به دست آوردن عزت و منزلت ناشی از برخورداری از اين توان کم نظير نظامی، به نابودی کشانده‌اند.

آنچه اين شرايط را برای متخصصان و کارشناسان سياست خارجی رنج‌آورتر می‌کند، آن است که طی 4 سال گذشته به طور دائم شرايط خطرناک کنونی توسط آنان پيش‌بينی شده بود و راهکارهای جلوگيری از اين شرايط بحرانی هم پيشنهاد شده بود. در تمامی اين سال‌ها:

• ما معتقد بوديم که آمريکا در پی ايجاد اجماع جهانی عليه ايران است و عملی شدن اين اجماع به مراتب خطرناک‌تر از تهديدات آمريکاست و ما بايد با همة توان ، حتی به قيمت کندکردن روند پيشرفت صنايع هسته‌ای وبه تأخير انداختن بعضی از اهداف و برنامه‌های آن، مانع تحقق چنين اجماع جهانی عليه ايران شويم.

• ما معتقد بوديم ارجاع پرونده ايران به شورای امنيت به عنوان محصول اين اجماع بين‌المللی، بزرگ‌ترين فرصت سياسی برای آمريکا و خطرناک‌ترين موقعيت سياسی برای ايران است، زيرا آمريکا در شورای امنيت فرصت می‌يابد جامعة جهانی را برای برخورد با ايران با خود همراه کند و به اقداماتش عليه ايران مشروعيت ببخشد. آمريکا در شورای امنيت در موضع قاضی و داور اصلی حضور دارد و ايران در جايگاه متهم قرار می‌گيرد. در هيچ نهاد بين‌المللی، موقعيت ايران نسبت به آمريکا تا اين حد تحقير کننده و نامتعادل نيست.

• ما معتقد بوديم شورای امنيت سازمان ملل متحد صحنه بازی آمريکاست و ما نمی‌توانيم در اين صحنه به موفقيتی دست يابيم. وضعيت ايران در پروندة هسته‌ای هيچ شباهتی با وضعيت پرونده‌های مرتبط با ايران در شورای امنيت در دوران جنگ تحميلی يا حتی اشغال لانة جاسوسی ندارد. پيش از اين هرگز به پروندة ايران به عنوان متهم اخلال درصلح و امنيت جهانی دراين شورا رسيدگی نشده است.

• ما معتقد بوديم آمريکا برای ايجاد اين اجماع می‌كوشد کشورهای مؤثر جهان را متقاعد سازدکه ايران درصدد ساخت سلاح هسته‌ای است. اين ترفند آمريکا بسيار کارساز است و درصورت توجيه اين ادعا، ايجاد اجماع عليه ايران ساده خواهد بود. بايد از هر اقدامی که تقويت‌کنندة اين باور است، پرهيز شود و برای خنثی کردن اين ادعا و دورکردن کشورهای ميانه‌رو از آمريکا با درايت تلاش شود.

• ما معتقد بوديم شکل‌گيری اجماع بين‌المللی عليه ايران تنها بر سر پرونده هسته‌ای ممکن است و آمريکا قادر نيست در هيچ زمينه ديگری عليه ايران اجماع جهانی ايجاد کند و ايران را به کارزار شورای امنيت بکشاند. بعضی ادعا می‌کردند که آمريکا اگر بر سر اين مسأله پرونده ايران را به شورای امنيت نکشاند، ايران را به بهانه‌های ديگری مانند حقوق بشر، فلسطين و تروريسم به شورای امنيت خواهد کشاند. ما به دلايل بسيار روشن خاطر نشان می‌كرديم که امکان ندارد آنان بر سرمسئله ديگری عليه ما با آمريکا به نظر واحد برسند.

• ما معتقد بوديم موقعيت بی‌نظير ايران در منطقه، آمريکا را به انفعال در برابر ايران می‌کشاند و اين امر باعث کاهش فشارهای آمريکا عليه ايران می‌شود. به عقيده ما تنها آلترناتيو جانشين آمريکا برای کاهش تنش، برخورد با ايران در شرايط اجماع بين‌المللی است. اگر ما اين آلترناتيو را خنثی کنيم و راه اجماع بين‌المللی عليه ايران را با درايت ببنديم، آمريکا به اجبار امتيازات زيادی به خاطر موقعيت برجسته ايران در منطقه قائل خواهد شد. البته ما معتقد بوديم اين شرايط اصولاً مطلوب تندروهای آمريکا نيست و آنان از اين‌که راهی جز امتياز دادن به ايران پيدا شود، شديداً خشنود خواهند شد.

• ما معتقد بوديم هيچ کشوری در شورای امنيت، قطعنامه‌های شورای امنيت عليه ايران را وتو نخواهد کرد. البته تنها ما نگفتيم. همه اعضای شورای امنيت به جز آمريکا مکرراً به ايران توصيه کردند که ايران با انعطاف بيشتر، از ارجاع پرونده‌اش به شورای امنيت جلوگيری كند زيرا آنها هيچ علاقه‌ای به بحرانی‌تر شدن پرونده ايران ندارند، اما درشورای امنيت کار با آمريکا بسيارمشکل خواهد شد. هر چند در ابراز اين توصيه‌ها تفاوت زيادی ميان فرانسه و انگليس و روسيه و چين نبود و ومنافع همه آنان با ارجاع پرونده ايران به شورای امنيت و بحرانی تر شدن وضع ناسازگار بود، اما حتی به اخطارهای روسيه و چين هم توجهی نشد.

• ما معتقد بوديم هرچند آمريکا جز با بحث هسته‌ای به هيچ دليل ديگری نمی‌تواند ايران را به عنوان متهم به شورای امنيت بکشاند، اما بازشدن پای ايران به شورای امنيت به اتهام نقض صلح و امنيت جهانی، متأسفانه اين امکان را به آمريکا می‌دهد که در آينده همة مشکلاتش با ايران را يک به يک و به بهانه‌های مختلف به شورای امنيت بكشاند و ايران را تحت فشار قرار دهد.

• ما معتقد بوديم اگر پرونده ايران به شورای امنيت برود، با توجه به تأثير شديد آمريکا در اين شورا، به راحتی از آن خارج نخواهد شد. ورود پرونده ايران به شورای امنيت نيازمند اجماع حداقل همة اعضای دائم شورای امنيت است، ولی آمريکا به تنهايی و حتی با مخالفت همه اعضای ديگر می‌تواند با استفاده از حق وتو از بسته شدن پروندة ايران در شورای امنيت جلوگيری کند.

متأسفانه در سال 1385 تمامی پيش‌بينی‌های مربوط به تحولات هسته‌ای که زمان تحقق آن فرا رسيده بود، به وقوع پيوست. بعضی از مديرانی که در ممانعت از حل بحران هسته‌ای در دوران اصلاحات نقش اساسی داشتند، در بحث هسته‌ای به شخصيت‌های محوری بدل شدند و بعضی، نسبت به سايرين روش‌های سنجيده‌ تری اتخاذ كردند، اما اين بهبود روش‌های مختصر هم نتوانست مشکل کلان بحران هسته‌ای ايران را حل کند و در نتيجه کارنامه دست‌اندرکاران سياست خارجی و محصول استراتژی جديد هسته‌ای کشور درسال 1385، «به اوج رساندن بحران هسته‌ای ايران» و کشاندن پرونده ايران به شورای امنيت سازمان ملل متحد، يعنی «بزرگ‌ترين شکست سياست خارجی ايران پس از انقلاب اسلامی" بود.

درسال 1385 ايران برای اولين بار پس از انقلاب اسلامی، تدريجاً در معرض يک تحريم فراگيرو رسمی بين‌المللی قرار گرفت. گاه گفته می‌شود ايران همواره پس از انقلاب اسلامی تحريم بوده و اين اولين بار نيست که در معرض تحريم جهانی قرار می‌گيرد؛ هرچند بخشی از اين سخن درست است، اما در بيان آن يک تحريف اساسی وجود دارد. ايران در معاملات بين‌المللی همواره با مشکلات زيادی از جمله تحريم‌های آمريکا مواجه بوده، اما هرگز در معرض تحريم جهانی قرار نگرفته است. درسال 1385 بيش از هر زمان ديگری، کشورها نسبت به حساسيت‌های ملی ايران کم‌توجهی کردند. مقامات آمريکايی برای اولين بار در تاريخ روابط دوکشور از به کاربردن نام خليج فارس خودداری نمودند و در اظهارات رسمی خود به کلمة خليج بسنده کردند. نام خليج عربی در بسياری محافل بيش از هر زمانی به رسميت شناخته شد و رسانه‌های بين‌المللی به خود اجازه دادند نه تنها از نام تاريخی خليج‌ فارس استفاده نکنند، بلکه به قيمت پاداش گرفتن از کشورهای عربی خليج فارس، در برنامه‌های تبليغاتی از نام پيشنهادی آنان استفاده نمايند. در اين سال کشورهای عربی خليج فارس موفق شدند به کارگيری نام خليج‌ عربی را در اسناد مالی بين‌المللی خود رسميت بيشتری ببخشند و درج آن را در اسناد مالی برای خارجيان نيز اجباری كنند. اين مسئله به بحث نام خليج فارس نيز محدود نشد. تدابير جديد کشورهای خليج فارس در ادعاهای مربوط به جزاير ايرانی، مصداق ديگری از اين تحول است.
 در اواخر سال 1385 برای اولين بار در تاريخ تحولات خاورميانه، کشورهای اسلامی غير عرب تصميم گرفتند کنفرانسی را با اکثريت کشورهای غير عرب، بدون حضور ايران، درباره خاورميانه برگزار كنند. اين کنفرانس به ابتکار پاکستان و با حضور ترکيه، مالزی، اندونزی، عربستان سعودی، اردن و مصر برگزارشد. طبعاً انتظار نمی‌رفت اين کنفرانس تأثيری تحولات خاورميانه داشته باشد، اما می‌توان حذف ايران را، آن هم توسط پاکستان و با موافقت همه اعضا، مهم‌ترين حادثه اين کنفرانس تلقی نمود.

درسال 1385 رفتار متهم‌گونه با ايرانيان به دستورالعمل‌های الزام‌آور قطعنامه سازمان ملل متحد برای کنترل سفرهای بعضی از مسئولان ايرانی نيز مستند شد. تحولی که احتمالا در ماه های آينده مشکلات خيلی بيشتری برای ايرانيان ايجادکند.

درسال 1385، ايران که پيش از آن در حال تبديل شدن به شاخص دموکراسی در منطقه و الگوی دموکراسی سازگار با دين در سطح جهان بود، نه تنها از اين جايگاه کنار نهاده شد، بلکه بار ديگر در فهرست جدی‌ترين ناقضان آزادی‌های مدنی و انسانی در سطح جهان قرارگرفت. درسال 1385، ايران بارديگربه عنوان يکی از کشورهای شاخص نقض حقوق بشر در سطح جهان معرفی شد. درسال 1385 کشورمان بار ديگر با ادعاهای ريز و درشت ، به متهم اول فعاليت‌های تروريستی منطقه بدل شد .

تحولات سياسی سال 1385 باعث شد که ايران بار ديگر متهم اول تروريسم در منطقه باشد و آمريکا در صدد تنظيم پرونده‌های جديدی عليه ايران از جمله در عراق برآيد. پرونده‌های از دستورخارج شده‌ای مانند انفجار آرژانتين، بار ديگر به بحث گذاشته شد و اتهام کهنه عليه ايران در رابطه با انفجار خبر در عربستان سعودی که با شروع کار دولت اصلاحات در سال 1376 بايگانی گرديد، بعد از يک دهه بار ديگر مطرح شد. آن‌گونه که رسانه‌های اسراييلی نوشته‌اند، آمريکا در پی آن است که در قطعنامه جديد با طرح ادعای تحويل سلاح از سوی ايران به تروريست‌ها، تحريم سلاح‌های مورد استفادة تروريست‌ها را مطرح کند و به اين ترتيب به طور ضمنی بحث تروريسم را نيزوارد پروندة ايران نمايد.

درسال 1385 نام ايران درجهان بيشتر با بحث هولوکاست همراه شد و بخشی از شهرت ايران در جهان اسلام هم ناشی از شيوة طرح اين مسأله در ايران بود. هر چند در مورد ابعاد جنايات نازی‌ها عليه يهوديان بحث‌های مختلفی مطرح شده است، اما به هر حال افکار عمومی اروپا بيش از هر چيز از شکل‌گيری مجدد تفکر فاشيستی و نازيسم در درون جامعه خود نگران هستند و نسبت به هرگونه حرکت مؤيد فاشيسم و نازيسم واکنش‌های شديدی نشان می‌دهند. نفی هولوکاست به شيوه‌ای که در ايران مطرح شد، در جهان غرب قبل از آن‌که هرگونه نسبتی به درجه صحت يک پديده تاريخی داشته باشد، نوعی حمايت ضمنی از فاشيسم و نازيسم و رهبر آلمانی آن هيتلر تلقی می‌شود. به همين دليل اظهارات مقامات ايران هر چند شهرتی انفجاری برای آنان در افکار عمومی جهان اسلام به ارمغان آورد، اما در افکار عمومی، در ميان دولتمردان و حتی در ميان روشنفکران و متفکران اروپايی به واکنش‌های تندی انجاميد. اين اظهارات باعث سوء استفادة شديد يهوديان شد تا بيشتر از گذشته مظلوم‌نمايی کنند و نسبتی نامربوط ميان مظلوميت‌های تاريخی خود و تفکر تندروانه در جهان اسلام ترسيم نمايند. هرچند حاميان طرح بحث هولوکاست در ايران، مدعی بودند طرح اين مسأله توسط رييس جمهور درست بوده و باعث شده بحث هسته‌ای ايران تحت‌الشعاع اين موضع راديکال قرارگيرد، اما عملاً بحث هولوکاست باعث شد دست مخالفان ايران برای تسريع در ايجاد اجماع جهانی عليه ايران بازتر شود و اين تفکر افراطی و به ظاهر يهودی ستيز ايران به عنوان دليلی برای ضرورت جلوگيری از دسترسی ايران به توان هسته‌ای تلقی گردد. ابتدا تصور می‌شد حاميان نفی هولوکاست در ايران به رابطة ميان اين بحث و نازيسم و فاشيسم در اروپا توجهی ندارند، اما حمايت ضمنی يک روزنامة افراطی راست کشورمان از نازی‌های آلمان، نشان داد که آنان نه تنها از نسبت ميان اين بحث و تفکر فاشيسم در اروپا بی‌اطلاع نبوده‌اند، بلکه شايد به اين جنبه نيز عنايت داشته‌اند. درسال 1385 مجمع عمومی سازمان ملل متحد قطعنامه‌ای را تنها با رأی مخالف ايران بر عليه ابتکار سياسی رئيس جمهورايران درنفی هولوکاست صادر کرد. اين قطعنامه بزرگ‌ترين پيروزی برای اسراييل و يهوديان افراطی جهان است. می‌توان استنباط كرد که ابتکار سياسی دولت ايران چه کمک سياسی بزرگی به جنايتکاران صهيونيست نموده و با فلسطينيان چه کرده است.
در سال 1385 احتمال حمله آمريکا به ايران بار ديگر در افکار عمومی جهان و بيش از هر زمان در دهه گذشته، جدی تلقی شد. ترفند اخير تندروهای آمريکا، مرتبط کردن مرگ سربازان آمريکايی در عراق با اقدامات نظاميان ايران است، با توجه به روانشناسی افکار عمومی آمريکا، چنين ترفندی متأسفانه بسيار تأثيرگذار است و امکان توجيه عمليات احتمالی عليه ايران در افکار عمومی آمريکا را بسيار افزايش می‌دهد و باعث انفعال مخالفان برخورد با ايران می شود.
مرور نسبتاً سريع تحولات سياست خارجی در سال 1385 نشان می‌دهد که همه جنبه‌های آن واقعاً تکان‌دهنده است. تحولاتی که به لحاظ ارزشی، معنوی و اسلامی قابل دفاع نيست، به لحاظ تخصصی و علمی مطلقاً قابل درک نيست وخسارات آن، بخش کوچکی از خساراتی است که نهايتاً به کشور تحميل خواهد کرد. در يک عبارت: سياست خارجی جمهوری اسلامی ايران در سال 1385 را می‌توان يک سياست خارجی ماجراجو يانه ناميد.

اميد است که سال 1385 برای هميشه مقام ناشايست بدترين سال سياست خارجی جمهوری اسلامی ايران را برای خود حفظ کند، اما نشانه‌های بسيار حکايت از آن دارند که ممکن است سياست خارجی جمهوری اسلامی ايران سال بدتری نيز در پيش داشته باشد. (اين نوشته، خلاصه ايست نسبتا مشروح از مقاله ای مشروح تر از نويسنده که قبلا در رسانه های داخلی منتشر شده است)