مردم همه برای ديدن معركه به دور مردی كه لاف
از اجرای برنامه خارق العاده خود می زد جمع شده
بودند ، مرد معركه گير با آب و تاب زياد از
برنامه محير العقول خود دم می زد و می گفت ، در
نزاع بين يك گربه و جوجه ، آنكه فرار را بر قرار
ترجيح خواهد داد گربه است، نه جوجه و حاضران با
ناباوری به دور مرد معركه گير حلقه زده بودند
ومنتظر نمايش آنچه معركه گير ادعا می كرد
بودند. عاقبت مرد معركه گير بعد از چند دور زدن
در حلقه مردم مشتاق تماشاچی و جمع كردن چندين
سكه و اسكناس بالاخره به وسط ميدان رفت و از
ميان كيسه ای كه در بساط معركه گيری خود داشت
جوجه ی زرد و نحيفی را بيرون كشيد و در حاليكه آن
را در ميان دستان خود گرفته بود و به مردم نشان
می داد با صدای بلند گفت "اين همان جوجه ی
پهلوان است كه هيچ گربه ای جرات گرفتن او را
ندارد ، باور نمی كنيد ؟ حال نشانتان می دهم "و
بعد با صدای بلندخطاب كرد : آها..ی پس چه شد آن
گربه ای را كه گفتم ، بگيريد و بياريدش ؟
لحظه ای بعد از ميان مردم تماشاچی، جوانكی در
حاليكه كيسه ای در دست داشت ، نفس نفس زنان به وسط
ميدان آمد و گفت : بفرمائيد ، مرشد همين الان اين
گربه را گرفتم .... بعد كيسه را به دست معركه گير
داد و خود به سرعت به ميان جمعيت رفت.
معركه گير كيسه را گرفت و در حاليكه همچنان از
وصف جوجه اش دم می زد، ابتدا جوجه را به زمين
گذاشت و بعد آرام آرام درب كيسه ای كه گربه در
آن بود را باز كرد ، كه ناگهان گربه ای وحشت زده
از ميان كيسه بيرون جهيد و هراسناك به دور حلقه ای
كه مردم برای ديدن آن ، معركه ايجاد كرده بودند ،
بنای دويدن گذاشت ، گربه بيچاره گويی از ديدن
جوجه ای به آن نحيفی كه بدون هراس ناظر ماجرای
فرار گربه و هيجان مردم بود ، وحشت كرده بود و به
دنبال روزنه ای برای فرار می گشت ازهمين رو بی
مهابا خود را به پاهای مردم می كوبيد تا راهی
برای گريز بيابد تا اينكه عاقبت از ميان پاهای
مردم راه گريزی يافت و از آن معركه جان سالم بدر
برد .
بعد از پايان معركه و متفرق شدن تماشاچيان ، مرد
معركه گير در حاليكه با دستيار ش در حال جمع كردن
بساط معركه خود بودند، رندی به كنارشان آمد و با
لبخندی گفت : خدا قوت پهلوان ، يك خواهشی داشتم؛
مرد معركه گير گفت : بگو ، رند گفت : اگر بگويی
چگونه گربه ای با آن هيبت را از اين جوجه ترساندی
كه آنچنان پا به فرار گذاشته است؟ به همان اندازه
كه از اين معركه پول جمع آوری كردی ، ميدهم ..
مرد معركه گير بعد از شمارش پول های جمع شده گفت
:اول پول را بده تا بگويم .رند هم به سرعت دست در
جيب كرد و پولی را كه معركه گير می خواست
پرداخت كرد و بی صبرانه منتظر شنيدن رمز و راز
ان معركه شد .
مرد معركه گير گفت : اول آنكه برای اينكار ابتدا
مضنه زدم
رند گفت : يعنی چه ؟
معركه گير گفت : اول با حرف ذهن مردم را نسبت به
كاری كه می خواستم انجام بدم آماده كردم و آنقدر
گفتم و گفتم كه برای ديدن معركه مشتاق شدند تا
جائيكه ديدی حتی حاضر به پرداخت پول هم شدند .
دوم اينكه قبل از نمايش گربه ای را در كيسه ای
انداختم و به دستيارم سپردم وقتی من در حال رجز
خوانی برای جلب تماشاچيان هستم ، او كمی پائين تر
از محل معركه كيسه ای كه گربه در آن بود را به
دور سر خود آنقدر بچرخاند كه وقتی درب كيسه را
باز كردم گربه از شدت دوران آنقدر گيج باشد كه
قادر به تشخيص هيچ كس نبوده ، چه رسد به جوجه
نحيف و لاغر من ، تنها به فكر فرار باشد كه ديديد
بالاخره هم فرار كرد و رفت .
اين حكايت را از آن رو آوردم تا حال روز ما و
دنيا ی امروز را توصيف كرده باشم كه دولتمردان
امروز ما آن معركه گير و دول دنيا ، گربه ی در
كيسه و مردم جهان، تماشا چی و ما هم آن جوجه
پهلوان مسخ شده ی معركه هستيم .
در طول 27 سالی كه از انقلاب می گذرد آنچه تا كنون
ما ومردم جهان را مسخ ساخته است شيوه حكومت
كردن دولتمردان بعد از انقلاب اين آب و خاك بوده
است كه همواره معركه ای ديدنی داشته اند. از
ماجرای تسخير لانه جاسوسی گرفته تا همين آخرين
معركه ای كه نه تنها ما ايرانيان را بلكه جهانی را
مبهوت معركه خود ساختند. طرفه آنكه ابزار كار هم
درست مانند ابزار كار معركه گير ها است. يعنی،
ابتدا مزنه ميزنند تا ميزان قبول ادعا ها را
بسنجند بعد اگر موفق بودند بولدزر وار انجام می
دهند و گرنه منكر همه ادعا های اعلام شده خود
هستند و به طرفه العينی جام زهر هم می نوشند.
مثال : چند سالی است كه موضوع گران شدن قيمت
بنزين و يا كوپنی كردن آن مطرح است كه ابتدا با
شايع كردن آن در بين مردم ( بقول معركه گير ها
مضنه زدن ) اذهان عمومی را آماده كردند و بعد
از چند سال جنگ زرگری و چه و چه بالاخره با
سلام و صلوات فعلا قيمت بنزين دولتی را با ليتری
صد تومان تصويب كرده اند تا بعد كه قيمت آزاد آن
را اعلام كنند اما جالب اينجاست كه با اين شيوه
معركه گيری آنچنان ملت صبور را آماده ساختند كه
همگان از هم اكنون قبول ليتری 500 تومان برای نرخ
آزاد بنزين را چشم بسته قبول می كنند حال پيدا
كنيد پرتقال فروشی را كه در زمان قبل از انقلاب
برای يك ريال گران شدن بليط اتوبوس چه ولوله ای
در شهر انداخته بود.
از معركه گيری های داخلی دولت كه بگذريم با يك
نوع معركه گيری ديگر آن هم در سطح جهانی روبرو
هستيم كه بعد از تسخير لانه جاسوسی و چند سال
تاخير در اين عمل ، عاقبت بعد از معركه هولوكاست
در پی حكايت شيرين انرژی هسته ای به اين امر
فراموش شده هم باز رسيدند كه همين ماجرای اخير
بازداشت بی نتيجه 15 انگليسی و سپس آزاد كردن
آنها آن هم با سلام و صلوات بود كه به همت رئيس
دولت وقت ،بی آنكه متجاوز شناخته شود و يا تعهدی
مبنی بر عدم تجاوز بعدی گرفته شود ، معركه فيصله
يافت و در اين ميان دول جهان مانند آن گربه در
كيسه كه از شدت دوران گيج و مبهوت شيوه دولت
مردان اين كهنه ديار هستند ، در پی راه فرار از
اين معركه را می جويند مگر ايرانيان كه بدون هيچ
نگرانی همچون آن جوجه زرد و نحيف داستان ما به
تماشا ی اين معركه ايستاده اند. |