آمريكا از ابتدای طرح پروندههستهای ايران سه سناريو را
طراحی كرده بود كه با تصويب قطعنامههای 1737 و 1747 شورای
امنيت به مرحله اجرا درآمد.
سناريوی اول تعليق كامل و دائمی غنیسازی اورانيوم از سوی
ايران بود كه با صدور قطعنامه سال 2006 شورای حكام آژانس
بينالمللی انرژی اتمی از جنبه اعتمادسازی موقت به توقف دايم
تغيير يافت. شورای حكام در اولين قطعنامه خود در سال 2003
درخواست تعليق غنیسازی اورانيوم تا مسجل شدن مقاصد صلحجويانه
فعاليتهای هستهای ايران را مطرح كرده بود.
متعاقب آن 3 كشور اروپايی (انگليس، آلمان و فرانسه) طی بيانيهای
از ايران خواستند روند غنیسازی را
متوقف نمايد و برای آغاز مذاكرات با تهران اعلام آمادگی كردند
كه نهايتا
به پيمان سعدآباد منتهی شد. در پيمان پاريس هم اروپا كمكهايی
به ايران
پيشنهاد داد و تهران هم تعليق غنیسازی را حفظ كرد و ادامه داد.
پيشنهاد
جامع اروپاييان با تحولات سياسی در ايران و تغيير دولتها
مواجه شد.
آمريكا كه از آغاز مذاكرات ايران و تروئيكای اروپايی موضع خود
را بر پايه
استقبال از فرايند و ترديد در نتيجه استوار كرده بود، با اعلام
مواضع
راديكال از سوی دولت نهم توانست با همراهی اروپا قطعنامه سال
2006 آژانس
بينالمللی انرژی اتمی را به تصويب رساند كه در آن تصريح شده
بود ايران
بايد پروسه غنیسازی را بهطور كامل و در تمام جنبههای آن
تعليق نمايد.
آمريكا در اين سناريو توانست تعليق را از اقدامی اعتمادساز به
الزامی دائمی تبديل نمايد و در گام دوم در جهت افزايش فشار بر
ايران طرح پروتكل
22 )
را به پيش برد كه طی آن اعضای
NPT
مجاز به غنیسازی اورانيوم
نخواهند بود، مجاز نيستند از
NPT
خارج شوند و برنامه هستهای در پيوند با
وسايل انتقال بالاخص توليد و كاربرد شركتهای بالستيك قرار
میگيرد. اين
قطعنامه با استقبال روبهرو نشده و برهمين اساس در اجلاس
شورای حكام به
رای گذاشته نشد. تلاش آمريكا در شورای امنيت به ثمر رسيد؛ آن
هم زمانی كه
قطعنامه 1737 به تصويب رسيد كه برمبنای آن فعاليتهای هستهای
ايران با
ساخت موشكهای بالستيك و تعاملات مرتبط با آن پيوند داده شد و
در قطعنامه
1747
بعد جديدتری يافت و آن اينكه نه تنها امور مرتبط با تكنولوژی
هستهای بلكه تعاملات دفاعی، نظامی و مالی نيز مشمول تحريمها
قرار گرفت.
سناريوی دوم آمريكا القای برنامه هستهای ايران بهعنوان تهديد
صلح و امنيت بينالملل بود؛ تلاشی كه در ابتدا با نظر موافق و
همراهی اروپا مواجه نشد اما تحولات رخ داده
پس از استقرار دولت نهم، تصويب قطعنامهها ذيل همين نظر ممكن
شد. بهواقع
هنگامیكه شورای حكام پروندهای را به شورای امنيت گزارش داده
و واگذار
میكند به منزله آن است كه مساله با صلح و امنيت بينالملل در
ارتباط است
و قطعنامه سال 2006 آژانس واجد اين ويژگی بود.
سناريوی سوم آمريكا بهرهگيری از مشروعيت حاصل از تصويب
قطعنامههای شورای امنيت به اتفاق آرا جهت اعمال
فشارهای تدريجی عليه ايران است. آمريكا با ارجاع پرونده هستهای
ايران به
شورای امنيت به اين مساله سرشتی سياسی بخشيد و به موازات آن
توانست آرايش
نظامی خود در خليج فارس و آرايش سياسی متحدين عرب خود در
منطقه را عليه
ايران تغيير دهد. بسيج كشورهای منطقه عليه آنچه تهديد هستهای
ايران
خوانده میشود، تبليغات گسترده و بیپايه در خصوص تشكيل هلال
شيعی و
تقويت نيروهای نظامی آمريكا در خليج فارس مقدمات سناريوی
تدريجی و فشارهای پلكانیای است كه درصدد همسويی افكار عمومی
بينالمللی و داخلی آمريكا در
جهت اقدامات آتی عليه تهران است.
|