امروز هر چهار رکنِ استقلال، آزادی، جمهوری و اسلامی با
فعالیت مستمرِ دولت پنهان به سخره گرفته شده است. دولت پنهان و
حامیانش هم چندان پنهان و رازگونه و عجیب و غریب نیستند که
نتوان آنها را شناخت. دولت پنهان معرف کلیه کسانی است که با
امکانات و اختیارات حکومت در ظاهر از جمهوری اسلامی،
مردمسالاری دینی و نظام سخن میگویند ولی در عمل در برابر
انتخابات منصفانه، آزاد و سالم میایستند؛ از کنار نقض حقوق
شهروندان ایرانی خصوصاً در میان اقشاری که عملاً شهروندان درجه
دوماند میگذرند؛ از رشد مطبوعات، رسانهها، تشکلها،
اجتماعات و احزاب غیردولتی جلوگیری میکنند. به بیان دیگر
حامیان دولت پنهان همان انحصارگرایانی هستند که با سوء استفاده
از نام اسلام، شهدا و جمهوری اسلامی در عمل از یک حکمرانیِ
مقتدر بسته (با روکش دموکراسی) دفاع میکنند و چیزی که وحشت به
اندامشان میافکند انتخاباتی است که نتایجش از قبل معلوم
نباشد- همچون دوم خرداد 76. نیروهای صادقی که همچنان به
ارزشهای محوری انقلاب (مثل آزادی، برابری، استقلال و
دینخواهی) معتقدند نباید نسبت به عملکرد دولت پنهان سکوت
کنند. انتقاد، مخالفت مدنی، مشارکت مسئولانه در انتخابات و
ایجاد اجماع در میان اکثریت طرفداران اصلاح جامعه کمترین کاری
است که میتوان انجام داد.
توسعه سیاسی دوره اصلاحات به سبک خاتمی پروژه تغییر حکومت
نبود، بلکه آموزههایی بود (مانند پاسخگو کردن حکومت، رونق
مطبوعات، رسانهها، تشکلها و احزاب غیردولتی، بیطرفی
ایدئولوژیکی دولت، حکومت قانون و رعایت حقوق شهروندان و
مخالفان حکومت) که به گشایش سیاسی منجر شد. به نظر میرسد این
گشایش سیاسی در جامعه سیاسی ایران در عمل رخ داد و از این نظر
بر خلاف ارزیابی اولترا منتقدان هشت سال مذکور بهترین دوره
تاریخ صد ساله ایران است. اگرچه قبول دارم خاتمی و اصلاحطلبان
نتوانستند (یا دولت پنهان نگذاشت) این گشایش سیاسی را از طریق
قانونگذاری در مجلس نهادینه کنند. به بیان دیگر هدف
اصلاحطلبی تحقق آرمانها و ارزشهای تحققنیافته انقلاب
اسلامی بود که در دوره اصلاحات مجدداً
جان گرفت و البته با مانع دولت پنهان روبرو شد. ولی
مطالبات و آرمانهای انقلاب و اصلاحات مطالباتی نیست که در
جامعه ایران تعطیل شود، بلکه این مطالبات تا وصول نشود، همچنان
در فرصتهایِ گوناگون به حامیان دولت پنهان فشار میآورد. با
توجه به دو نکته فوق، اینجانب به عنوان یک عضو معمولی از جریان
انقلاب و اصلاحات از اینکه محمد خاتمی، بهعنوان محبوبترین
شخصیت سیاسی و فرهیخته ایران (در عرصه داخلی و خارجی) دچار
جنتمکانی نشد (خصیصهای که بسیاری از نخبگان مذهبی و غیرمذهبی
ایران از آن رنج میبرند) و مجدداً صادقانه وارد صحنه انتخابات
شد، عمیقاً تشکر میکنم. و پنهان نمیکنم که برای اکثر
ایرانیان اصلاحطلب، اعلام نامزدی خاتمی درست مثل روز پیروزی
خاتمی در دوم خرداد 76، رخدادی مسرت بخش بود. زیرا حضور خاتمی
تنها حضور یک فرد نیست. حضور او به معنای حضور اکثر نیروهای
صادق انقلاب و اصلاحات در جامعه سیاسی ایران است. او چه در
انتخابات پیروز شود و چه شکست بخورد، به ارتقای جامعه سیاسی
ایران در این شرایط که دروغ پراکنی و
عظمت طلبی قلابی به صورت رسمی الغاء میشود و با
اقتدارگرایی از آن حمایت میشود، غنیمتی استثنایی برای تقویت
ارزشهای آزادی، برابری و برادری است.
ظهور مجدد اصلاحطلبی به سبک خاتمی کابوسی برای حامیان دولتِ
پنهان است. طبیعی است که با این کابوس به مخالفت برخیزند.
حامیان دولت پنهان در ارزیابی توهمآمیز خود فکر میکردند که
با کارنامه دوازده ساله خود
تواستهاند جریان اصلاحطلبی را دفن کنند. به عبارت دیگر آنها
فکر میکردند با انجام کارهایی چون: ایجاد موانع و بحرانهای
مستمر در دوره خاتمی؛ کنترل مراجع تقلید غیرحکومتی؛ جلوگیری از
انجام انتخابات آزاد و منصفانه؛ برخورد و کنترل رسانهها،
تشکلها و پویشهای مستقل اجتماعی؛ عظمتطلبی قلابی در سطح
تبلیغاتی؛ هزینه دویست و پنجاه میلیارد دلار درآمدهای نفتی
کشور برای کارهایی که اکثر اقتصاددانان کشور با آن مخالف بودند
و بسیج امکانات عمومی علیه طرفداران مدنیت کشور بهعنوان
مبارزه با براندازی نرم، حداقل
توانستهاند طومار اصلاحطلبی را ببندند. ولی حالا میبینند که
انتخاباتی در پیش است و دوباره خاتمی و اصلاحطلبی فعال شده
است.
بنابراین هیچ یک از طرفداران ارزشهای انقلاب و آرمانهای
اصلاحات نباید انتظار داشته باشند که دولت پنهان در جهت ایجاد
شکاف در میان اصلاحطلبان از هیچ کوششی فروگذار نکنند. روندی
که از قبل از نامزد شدن خاتمی شروع شده بود و ادامه خواهد یافت
و بعید است تا تحقق ارزشهای انقلاب و اصلاحات تعطیل شود.
حامیان دولت پنهان علاقه دارند که اصولگرایان جز از نامزد
آنها دفاع نکنند و به شدت معقدند که تا میتوانند از کثرت
نامزدهای اصلاحطلب دفاع کنند. خوشبختانه کاندیداهای
اصلاحطلبان (خاتمی، موسوی،
کروبی) و هواداران آنها
آنقدر پختگی سیاسی دارند و عاقل هستند که هم احساس مسؤلیت
کاندیداها را برای حضور در صحنه انتخابات محترم بشمرند و هم تا
روز انتخابات به طرف تمرکز بر روی یک کاندیدا حرکت کنند.
اولترا اصلاحطلبان نیز به نقد بیرحمانه و غیرمنصفانه عملکرد
خاتمی میپردازند و بدینسان در انتخابات اخیر یک «آوان گاردی»
با دنده عقب را به نمایش گذاشتهاند. به باور نگارنده، عدم
حمایت آنها از خاتمی و تخریب او در این انتخابات یکی دیگر از
اشتباهات سیاسی بزرگ این اولترااصلاحطلبان است. اشتباهاتی که
بسیار بیش از ضعفهای دولت خاتمی به اصلاحات ضربه زده است.
اصلاحطلبان پیرو سبک خاتمی چه در انتخابات آتی شکست بخورند چه
پیروز شوند، تاکنون توانستهاند رؤیاهای دولت پنهان را به
کابوس تبدیل کنند و نباید نگران رقیبتراشی برای خاتمی باشند،
بلکه با حفظ انسجام خود در ماههای پیشرو فعالیت خود را بر دو
موضوع کلیدی زیر معطوف کنند.
اول اینکه همه اصلاحطلبان این تأکید هاشمی رفسنجانی بر اهمیت
«سلامت انتخابات» در نمازهای جمعه گذشته را جدی بگیرند تا دولت
پنهان نتواند برای ناسالم برگزار کردن انتخابات با دست باز عمل
کند.
دوم؛ شرط پیروزی
خاتمی در انتخابات آتی مشارکت حداکثری مردم در پای صندوقهای
رأی است.
(این مقاله خلاصه شده است) |