تهران تنها شهری است
که در آن می توان وسط خیابان های آن نماز
خواند، وسط
پارک شام خورد، در رستوران به دیدن مانکن های لباس های مدل
جدید رفت، در تاکسی نظرات سیاسی گوش کرد، در کوه رقصید، اما
برای ملاقات با
نامزد خود باید به یک خانه خلوت رفت والا کار به همانجا ختم می
شود که پس از دیدار دکتر زهرا بنی یعقوب با نامزدش در همدان
ختم شد!
تهران
تنها شهری است
که در آن دو نفر روی دوچرخه می نشینند، چهار نفر روی
موتورسیکلت می
نشینند، شش نفر
توی اتومبیل 4 نفره مینشینند،
۲۵
نفر توی مینی
بوس 12 نفره می نشینند و
۶۰
نفر سوار
اتوبوس 30 نفره می شوند.
تهران
تنها شهری است
در دنیا که پیاده ها حتما از وسط خیابان رد می شوند، اتومبیل
ها
حتما روی خط
عابر پیاده توقف می کنند و موتورسیکلت ها حتما از پیاده رو
عبور می
کنند.
تهران
تنها شهر
دنیاست که در آن همیشه همه چراغ ها قرمز است، اما اگر کس دوست
داشت می تواند از آن
عبور می کند.
در
تهران از همه
جای ماشین ها صدا در می آید، جز از ضبط صوت
آن.
در
تهران هیچ جای
زنها معلوم نیست، با این وجود مردها به همه جاهایی که دیده
نمی شود
نگاه می کنند.
همه
در خیابان ها و
پارک ها با صدای بلند با هم حرف می زنند، جز سخنرانان که حق
حرف
زدن ندارند.
تهران
تنها شهری است
در دنیا که همه صحنه های فیلم های بزن بزن را در خیابان های
شهر می
توانید ببینید،
اما تماشای این فیلمها در سینما ممنوع است.
مردم
وقتی سوار
تاکسی می شوند طرفدار براندازی هستند، وقتی به مهمانی می روند
اصلاح طلب
می شوند و وقتی
راه پیمایی می کنند محافظه کارند و وقتی سوار موتورسیکلت می
شوند
راست افراطی می
شوند.
رانندگی
در تهران مثل
سیاست ایران
است، هرکسی هر کاری دلش بخواهد می
کند،
اما همه چیز به
کندی پیش می رود.
ماشین
ها در کوچه های
تنگ با سرعت
۷۰
کیلومتر حرکت
می کنند، در خیابانها با سرعت
۲۰
کیلومتر
حرکت می کنند و
در بزرگراهها پارک می کنند تا راه باز شود.
در
شمال شهر تهران
مردم در سال
۲۰۰۸
میلادی زندگی
می کنند و در جنوب شهر در سال
۷۰
هجری قمری. |