جهان

        www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
  شانس صلح در خاورمیانه
کمتر از هر زمان دیگری است
ام سِگِو (نویسنده و تاریخ نگار اسرائیلی)
برگردان تدین نژاد
 
 
 
 

 

بخش بزرگی از اسرائیلی های یهودی جنگ در غزه را تائید می کنند و با هزاران قربانی آن احساس همدری چندانی ندارند. به دنبال شکست روند اسلو و قدرت گرفتن حماس آنها دیگر اعتقادی به صلح ندارند.

گُلدا مایر نخست وزیر سابق اسراییل همیشه می گفت نفرت او از اعراب به این خاطر است که آنها اسراییلی ها را مجبور می کنند این بلاها را بسرشان بیاورد! بنظر می رسد که حمله‌ی اخیر اسراییل به نوار غزه، از خود راضی بودن و بدبینی انزجار آلوده‌ی مایر را بار دیگر به خاطر می آورد. گُلدا مایر هیچگاه به صلح میان اعراب و اسراییل اعتقاد نداشت و امروز بیشتر اسراییلی ها به همین عقیده گرایش پیدا کرده اند.

عملیات غزه هم قابل پیش بینی بود و هم گریز ناپذیر و در بهترین فرصت زمانی صورت گرفت که موشک های حماس شهرهای جنوب اسراییل را می کوبید و افکار عمومی،‌ خصوصاً در آستانه ی انتخابات آخر فوریه، بر دولت فشار وارد می آورد. اسراییل آخرین روزهای دولت بوش را غنیمت شمرد، تعطیلات کریسمس جامعه جهانی را برای چند روزی دور نگاه داشته بود، و آسمان صاف غزه حملات بیوقفه ی هوایی را ممکن می ساخت.

هرچند اهداف واقعی عملیات هنوز معلوم نیست ولی در هر حال قرار بود به مانند دفعات گذشته به فلسطینی ها «درسی داده شود.» از دیرباز، صهیونیسم خود را تبلور عدالت، پیشرفت و اندیشه های عقلانی عمیق و اعراب را گله های وحشی و ابتدایی تلقی می کند. به همین جهت صهیونیست ها لازم می دانستند که ماهیت واقعی رویای خود را به عربها «بفهمانند» و خصوصاً تصمیم خلل ناپذیر و توان شان در عملی کردن این اهداف را به آنان نشان دهند. اسطوره ی قهرمانی و مقاومت فلسطین

«عرب شناسان» وابسته به سازمان های صهیونیستی، و بعدها خود دولت اسراییل بار ها و بار ها تلاش در متقاعد ساختن نیرو های «میانه رو»ی دنیای عرب و خصوصاً فلسطینی ها، در دست شستن از آمال ملی خود داشته اند. در این راستا «سیاست چماق و هویج»، و ترفند های فراوان، از وعده و وعید گرفته تا تهدید و رشوه و حق سکوت بکار گرفته شده است.

اسراییل بار ها و بارها به روی مردم غیر نظامی فلسطین تیغ کشید، به امید آنکه مردم علیه رهبران خود بشورند و «میانه رو ها» را جایگزین آنان سازند. این سیاست همانطور که امروز نیز در نوار غزه ثابت شده است هیچگاه موثر واقع نیافتاد .

وقتی که در سال ۲۰۰۷، حماس به دنبال یک نبرد کوتاه و موثر، کنترل غزه را از دست الفتح رقیب خود بیرون آورد، اسراییل به محاصره ی همه جانبه ی نوار غزه دست زد و با راندن ۱.۵ میلیون فلسطینی به پرتگاه یک فاجعه انسانی، شانس زندگی شرافتمندانه‌ی یک نسل را از آنها گرفت. این امر تنها باعث تقویت پایگاه حماس شد. حمله موشکی به شهر های اسراییل بی تردید همانقدر وحشیانه است که حمله به غزه، و اسراییل مانند هر کشوری وظیفه دارد از مردم خود دفاع کند. اما گناه اتفاقات کنونی در درجه اول به دوش مصر است. فسادهای درونی و ندانم کاری های دولت مصر حماس را قادر می ساخت که موشک وارد نوار غزه سازد.

با اینحال حماس نه یک سازمان « تروریستی» ساده بلکه یک حرکت ریشه دار ملی- مذهبی است که از سوی اکثر مردم غزه پشتیبانی می شود. این سازمان علیرغم دادن قربانی های پرشمار و از جمله از میان رفتن کودکان و خانواده های کامل، از تسلیم شدن خودداری کرد. امتناع حماس هرچند که بی تردید شمار قربانیان را افزون تر ساخت اما شاید اسطوره ی قهرمانی و مقاومت فلسطین از بطن آن زاده شده باشد. در واقع حماس امروز قائل است ادعا کند که بیشتر اجزای اسطوره های تاریخی اسراییل، از جمله ایستادگی یک اقلیت در مقابل یک جمع بیشمار، ضعیف در برابر قوی، و مقابله ی داوود با جولیات در مورد آن صدق می کند. این روزها داوود در غزه است و به زبان عربی سخن می گوید.

تهاجم اخیر اسراییل بار دیگر خبرنگاران را از سراسر جهان به این منطقه کشاند. بسیاری از آنان سئوال می کنند که چرا اسراییلی ها و فلسطینی ها بسادگی حاضر نمی شوند این سرزمین را میان خود قسمت کنند. در واقع رهبران اسراییل نیز به راه حل «دو کشوری»، که در گذشته شعار جناح چپ تندرو محسوب می شد، تمایل نشان می دهند. رهبران فلسطینی به استثنای حماسی ها نیز این راه حل را می پذیرند و تنها خواهان روشن شدن جزئیات آن هستند. متاسفانه مسئله بکلی پیچیده تر از اینهاست.

مسئله تنها به معضل زمین و آب و شناسایی رسمی یکدیگر ختم نمی شود. در اینجا مشکل هویت ملی در میان است. اسراییلی ها و فلسطینی ها هردو خود را در چارچوب تمامی سرزمین های مقدس تعریف می کنند. بنابرین هر گونه عقب نشینی ارضی، به مفهوم تسلیم اجباری بخشی از هویت آنهاست.

درگیری های اخیر به احتمال قوی گام دیگری است در مسیر همان راه طولانی بی منطقی که از سال ۱۹۶۷ آغاز شده است. دولت اسراییل در پایان جنگ شش روزه در نظر داشت صد ها هزار فلسطینی را از نوار غزه بیرون کرده و در فاصله سه ساعتی آنجا، در ساحل غربی رود اردن، اسکان دهد. اگر این برنامه عملی می شد وضعیت امروز کمتر حالت انفجاری داشت. این طرح به دلیل مخالفت های جمعی از قویترین اعضای دولت، از جمله مناخم بگین و موشه دایان، در حد نوشته باقی ماند. این افراد معتقد بودند که ساحل غربی باید برای اسکان انحصاری یهودیان کنار گذاشته شود. این شاید از بزرگترین اشتباهات تاریخی دولت اسراییل باشد. امروز با توجه به ۳۰۰ هزار اسراییلی ساکن ساحل غربی و ۲۰۰ هزار نفر دیگر در بخش عربی اورشلیم، محال است بتوان روی خطوط مرزی منطقی به توافق رسید و در نتیجه به صلح از طریق آن دست یافت. چرا که صرفنظر از مشکل بزرگ عقب نشینی اسراییل از ساحل غربی، و کنترل مشترک بر اورشلیم، «حق بازگشت» فلسطینی ها نیز در میان است. بسیاری از فلسطینی هایی که در سالهای ۱۹۴۸-۱۹۴۹ یا از خانه هایشان رانده شده و یا مجبور به فرار شده اند امروز با فرزندان و نوه هایشان در نوار غزه سکونت دارند.

مواضع طرفین بی اندازه دور از هم است

در سالهای اخیر و با بالا رفتن پایگاه حماس از یکسو و تشدید منازعه طلبی یهودیان ساکن سرزمین های اشغالی از سوی دیگر، این نزاع خطرناک و بی منطق قدیمی، خصلت مذهبی نیز پیدا کرده و به همین دلیل حل آن مشکل تر شده است. بنیادگرایان مسلمان و یهودی هر دو، کنترل سرزمین را جزوی از عقاید مذهبی خود دانسته و حفظ ایمان را مهمتر از حفظ جان انسان ها تلقی می کنند.

در نتیجه، همزمان که بسیاری در اسراییل و برخی ها در اروپا و سایر کشور های جهان روی اینکه حق با کدام طرف است بحث می کنند، بیشماری از اسراییلی ها اعتقاد به صلح را از دست داده اند. آنها هرچند بخوبی می دانند که بقای وجود اسراییل در غیاب یک صلح پایدار ناممکن است اما رفتن از جنگی به جنگی دیگر، خوشبینی را از همه، و از جمله خود من، زدوده است.

من به نسلی تعلق دارم که با امید به صلح بزرگ می شد. در سال ۱۹۶۷ و در پایان جنگ شش روزه، من ۲۳ ساله بودم و تردید نداشتم که ۴۰ سال دیگر جنگ های عرب-اسراییلی پایان خواهد گرفت. من اما دیگر به حل این نزاع امیدی ندارم و مواضع طرفین را بی اندازه دور از هم می بینم.

به عقیده ی من بهتر آنست که مدیریت و کنترل مناسب تری بر این نزاع ها اعمال شود و از جمله مذاکره با حماس صورت گیرد. بیشتر دولت ها اول خودداری خود را از مذاکره با تروریست ها با صدای بلند اعلام می کنند اما در آخر پای میز مذاکره می نشینند. خود ما هم چنین تجربه یی داریم. سالها پیش اسراییل حاضر نبود با سازمان الفتح و یاسر عرفات مذاکره کند و در واقع یک مبارز صلح طلب اسراییلی به همین جرم به زندان می افتاد. اما در آخر عرفات و اسحاق رابین و شیمون پرز در سال ۱۹۹۳ در مقابل کاخ سفید با هم دست دادند.

عهدنامه ی معروف اسلو در درجه ی اول از آنجا به بن بست رسید که بجای حل مداوم مشکلات مشخص، اصرار نمودند که آنرا بعنوان زیر بنای یک صلح پایدار جا بزنند. در دوران جورج بوش یک توهم تازه ی دیپلوماتیک زاده شد که آنرا «پروسه ی صلح» نامیدند. بر مبنای «مسیر راه» و مفاد طرح صلح بوش، قرار بود جنگ اسراییل فلسطین تا آخر دسامبر به پایان برسد. ولی در واقع چنین «روندی» وجود خارجی نداشت و برعکس سرکوب مردم فلسطین، نه تنها پس از خروج از غزه در سال ۲۰۰۵ و خالی کردن شهرک های اشغالی آن ادامه و حتی شدت بیشتری پیدا کرد بلکه مجتمع های مسکونی بیشتری نیز در ساحل غربی پا گرفت.

بسیاری از اسراییلی ها به دولت باراک اوباما (که وفاداری خود به اسراییل را علناً اعلام کرده است) امید فراوان بسته اند. دولت او تنها در صورتی مفید تر و موفق تر از دولت گذشته خواهد بود که بر این نزاع کنترل بهتری اعمال نماید و هدف کوتاه مدت خود را به بهبودی و قابل تحمل ساختن زندگی اسراییلی ها و فلسطینی ها محدود سازد.

* جالوت نام پادشاه جبار و سرکش فلسطینی است که بسیار قوی هیکل و شجاع بود. پس از آنکه بنی اسرائیل ضعیف گشتند از پیامبرشان داود خواستند تا از خداوند بخواهد حاکمی برای آنها تعیین کند و خداوند طالوت را معین فرمود. طالوت به همراه آنها در مقابل سپاه جالوت قرار گرفت.