به دعوت نشریه جهانی "دیدبان حقوق بشر" و تلویزیون "کانواس"
بلژیک با حضور بیش از
500
تن که عمدتا بلژیکی و جمعی از ایرانیان بودند، خانم شیرین
عبادی به همراه آقای عبدالکریم لاهیجی در"کای تئاتر" بروکسل
سخنرانی کردند. خانم عبادی که به قصد سخنرانی در پارلمان اروپا
راهی بروکسل شده است در این مراسم با استقبال وسیع حاضران
روبرو شد.
خانم عبادی گفتار خود را این گونه آغاز کرد :
ایران تا کنون دو کنوانسیون جهانی حقوق بشر را پذیرفته و
متعهد به اجرای آن است. هم چنین در مجامع بین المللی مدعی
اجرای مفاد قوانین حقوق بشر در ایران می شود. ایران حتی در سال
گذشته تقاضای عضویت در مجمع حقوق بشر را کرد که مورد موافقت
قرار نگرفت. این مقدمه را از این جهت گفتم که دولت ما مدعی
قبول اجرای مفاد قوانین حقوق بشر در ایران است و حالا می
خواهیم ببینیم که آیا آنچه مدعی است را انجام می دهد یا خیر؟
مهم ترین اصل در حقوق بشر نفی هرگونه تبعیض مذهب، جنسیت،
قومیت، و جایگاه های اجتماعی و اقتصادی است. ما در قوانین
کشورمان بسیار تبعیض ها بین زن و مرد داریم که من به چند مورد
آن اشاره می کنم.
طبق قوانین جاری در ایران ارزش جان زن نصف مرد است. این بدان
معنی است که اگر زنی مورد تهاجم واقع شده و یا در تصادف نقص
عضو پیدا کند و خساراتی بر وی وارد شود میزان خسارتی که به زن
می دهند همیشه نصف مرد است. در موردی دیگر شهادت دو زن در
دادگاه
همیشه برابر شهادت یک مرد است. یا این که یک مرد می تواند چهار
همسر داشته باشد.
زن های ایران با این قوانین مخالفند و مخالفت خود را به صورت
مسالمت آمیز بیان می کنند و می خواهند که برابری حقوقی حاصل
شود. در دو سال گذشته برای حدود
50
نفر از فعالین زن در ایران پرونده تشکیل شده است و آنان را به
دادگاه برده اند و بعضی از آنان به حبس های طویل المدت محکوم
شده اند . من به عنوان نمونه از خانم عالیه اقدام دوست
نام می برم . او در دادگاه به سه سال حبس محکوم شد و در ماه
گذشته به زندان برده شد تا سه سال حبس خود را تحمل کند. گناه
این زن این بود که می گفت نمی خواهم شوهرم زنی دیگر بگیرد و
قاضی دادگاه او را به اقدام علیه امنیت ملی متهم کرد! . من که
وکالت این ایشان را بر عهده داشتم در دادگاه به قاضی گفتم آیا
این که این زن گفته من نمی خواهم شوهرم زن دیگری بگیرد باعث می
شود که امنیت ملی ما خدشه دار شده و امریکا به ایران حمله کند؟
. متاسفانه ایشان اکنون در زندان است و بقیه فعالین حقوق زنان
نیز ممکن است به دادگاه برده شده و محکوم شوند و به زندان
بروند. این وضعیت نشان می دهد که حکومت ما میزان تحملش پائین
است و تحمل کمی در انتقاد از خود نشان میدهد.
به عنوان نمونه اگر کسی در مطبوعات به قانون اساسی انتقاد کند
نشریه مربوطه تعطیل شده و شخص نویسنده را بازداشت می کنند.
واقعیت این است که سطح تحمل دولت آنقدر پائین است که باعث حیرت
می شود. مثلا آقای کبودوند که یکی از موکلان من است متهم به
تاسیس سازمان حقوق بشر در کردستان است و محکوم به تحمل 10 سال
زندان شده و اکنون در زندان بسر می برند. یا اینکه در 10 روز
گذشته درگیری بین دانشجویان و پلیس پیش آمده و دولت می خواهد
چندین شهید را در دانشگاه ها دفن کند و در آنجا آرامگاه ایجاد
کند و دانشجویان با این امر مخالفت کرده و پلیس با آنان درگیر
شده و متاسفانه پلیس رسمی و لباس شخصی ها به ضرب و شتم
دانشجویان پرداخته اند و در نهایت
6
دانشجو هم دستگیر شده اند. کانون مدافعان حقوق بشر دفاع از این
دانشجویان را به عهده گرفته است و هم چنین از طرف دانشجویان
برعلیه پلیس اعلام جرم کرده ایم.
یکی دیگر از مسائلی که جامعه ایران از آن رنج می برد مجازات
هائی است که موازین حقوق بشر را نقض می کند، مانند سنگسار،
پرتاب از کوه یا به صلیب کشیدن یا قطع دست و پا است و متاسفانه
این قوانین اجرا هم می شود. در این میان باید دید کسی که دست
و پای او قطع می شود آیا توانائی زندگی دارد؟ آیا اگر می مرد
بهتر نبود؟ . مورد دیگری که باید به آن اشاره کرد افزایش اعدام
ها در ایران است. واقعیت این است که از ابتدای ماه ژانویه تا
کنون
38
نفر در ایران اعدام شده اند که دو نفر از آنان مرتکب جرم در
سن زیر
18
سال شده اند. طبق گزارش سازمان عفو بین الملل، ایران در سال
گذشته دارای بیشترین اعدام افراد زیر
18
سال بوده است. در این شرایط جالب است که یونیسف درایران
به جای اینکه دولت ایران را مجبور کند که دست از اعدام
نوجوانان بردارد به رادیوی دولتی ایران جایزه میدهد.
در ایران تبعیض مذهب وجود دارد.
موضوع بدین قرار است که در قوانین ایران مذهب رسمی شیعه و سایر
ادیان نیز مانند کلیمیان، مسیحیان و زرتشتیان به رسمیت شناخته
شده اند و این یعنی اینکه مذاهب دیگر به رسمیت شناخته نمی شوند
و حقی ندارند.
از طرفی در ایران تعدادی بهائی وجود دارند که از هیچ حقی
برخوردار نیستند و حتی از اول انقلاب نتوانسته اند به دانشگاه
بروند و اکنون
7
نفر از سران بهائی در زندان بسر می برند که من و همکارانم
هنوز اجازه نیافته ایم تا با آنها ملاقات کنیم و پرونده های
آنان را بخوانیم. این بی میلی حکومت تنها ناظر به بهائیان
نیست بلکه حتی شامل معتقدین مسلمان و شیعان هم می شود. در
20
روز گذشته به دراویش گنابادی در اصفهان حمله کرده و حسینیه
آنان را خراب کرده و حدود
40
نفر از آنان را دستگیر کردند در حالی که آن ها هم مسلمانند و
هم شیعه. این طرز تفکر حکومت ماست.
در ماه خرداد انتخابات ریاست جمهوری در ایران برگزار می شود
اما مردم ایران آزاد نیستند به کسانی که دلشان می خواهند، اعم
از انتخابات ریاست جمهوری، مجلس و شوراهای شهر رای بدهند.
واقعیت این است که صلاحیت کاندیداها ابتدا باید از طرف شورای
نگهبان تایید بشود و سپس مردم به کسانی که آن ها تایید کرده
اند رای بدهند. اما جالب توجه است که اعضای شورای نگهبان منتخب
مردم نیستند.عملکرد این شورا در سال های گذشته به این صورت
بوده است که هر کس که انتقادی مطرح کرده در انتخابات رد صلاحیت
شده است. حتی کسانی که در پارلمان انتقادی کرده اند در دوره
بعد مورد تایید این شورا قرار نگرفته و رد صلاحیت شده اند. این
نشان می دهد کسانی که حتی از کانال شورای نگهبان می گذرند
آنقدر ها هم آزاد نیستند.
آخرین مسئله ای که می خواهم با شما مطرح کنم وضعیت ناگوارحقوق
کودکان درایران است. در حقیقت سن مسئولیت کیفری در ایران خیلی
پائین است. به شکلی که برای دختر
9
سال و برای پسر
15
سال می باشد. یعنی اگر یک دختر
10
ساله مرتکب جرمی شود همانگونه مجازات می شود که یک زن
40
ساله، و قانون با او به یک صورت برخورد می کند. به این ترتیب
می بینید در کشوری که زنان نصف مردان حق دارند، تکلیف آنان
6
سال زودتر از مردان شروع می شود. سن ازدواج در ایران بسیار
پائین است. یعنی برای دختر
12
سال و برای پس
15
سال است. در کشور ما قانون کودک را مثل شیئی متعلق به مرد می
داند. بموجب قانون اگر مردی کودک خردسالی را بکشد، اگر نتواند
رضایت خانواده او را بگیرد اعدام می شود، اما اگر کودک خود را
بکشد اعدام نشده و حداکثر به
10
سال زندان محکوم می شود. یعنی درحقیقت کشتن فرزند از موارد
تخفیف مجازات می باشد
.
مردم ایران با این قوانین مخالفند و مدافعان حقوق بشر سال هاست
که برای اصلاح این قوانین مبارزه می کنند.
باید یاد آور شوم دفاع از حقوق بشر در ایران قبل از انقلاب، بر
عهده "لیگ حقوق بشر ایران" با مسئولیت آقای عبدالکریم لاهیجی
بوده است و این حرکت در ابتدا این گونه و با این مرکز شروع
شد. و در سال های اولیه انقلاب هم از حقوق بشر حرف زدن مثل راه
رفتن در خیابان با بمب بود و به همین دلیل یا تعدادی از فعالین
حقوق بشر به زندان رفتند و یا ترک وطن کردند و سال ها طول کشید
تا آرام آرام صحبت کردن از حقوق بشر در ایران به میان آمد.
حتما شما از خود سئوال می کنید این همه سال مدافعان حقوق بشر
در ایران چه کردند و آیا حرکت آنان دارای نتیجه ای هم بود؟
من باید بگویم که بله. ما توانستیم چند قانون از قوانین جاری
را اصلاح کنیم. از جمله در سال
2004
قانون حضانت را به نفع مادران اصلاح کردیم،
اما هنوز مشکلات زیاد است و با این همه مردم به فعالیت خود
برای تغییر قوانین تبعیض آمیز ادامه می دهند. مردم ایران
قدردان کسانی هستند که در این راه فعالند.
پس از خانم عبادی، عبدالکریم لاهیجی طی سخنانی گفت:
حکومت ایران به شکلی الیگارشی عمل می کند و تصمیمات عمده عموما
از طرف ولی فقیه گرفته می شود و می دانیم که مفاد جهانی حقوق
بشر در ایران اجرا نمی شود و این امربصورتی آشکار قابل ملاحظه
است.
اصولا دولت ایران به صحبت هائی که در مجامع بین المللی زده می
شود ارجی نمی گذارد و کنوانسیون هائی را هم که امضا کرده است
را محترم نمی دارد و به مفاد آن عمل نمی کند و نمونه آن
دستگیری فعالین زن و روزنامه نگاران و فعالین سیاسی است که با
کوچک ترین انتقاد به زندان های یک یا دو یا سه ماه یا بسیار
طولانی تر محکوم می شوند. این امر در شهرهای مختلف ایران قابل
مشاهده است و نوع برخورد با دانشجویان دانشگاه ها و سطح تحمل
بسیار پائین حکومت نشان دهنده عدم اعتمادی است که به قشرها
گوناگون جامعه دارد.
علیرغم همه این ها، چشم انداز آینده روشن است، البته در پناه
کوشش و پشتکار مردم ما .
در بخش پرسش و پاسخ، یکی از حاضران از شیرین عبادی پرسید: چرا
شما که حمایت بین المللی دارید یک حکومت در تبعید را اعلام نمی
کنید؟
عبادی گفت:
من مدافع حقوق بشرم، نه سیاستمدار. من فقط تلاش و آرزو می کنم
در میان مردم ایران بصورت یک انسان عادی زندگی کنم و سخنگو و
مدافع حقوق مردم خاموش باشم.
در سئوالی دیگر یکی از حاضران پرسید: درانتخابات آینده شما
پیشنهاد می کنید ما به چه کسی رای بدهیم؟
عبادی گفت: من پیشنهاد می کنم شما به آزادی رای بدهید. آنچه
مهم است، اینست که مردم آزاد باشند و به آن کسی که می خواهند
رای بدهند.
یکی دیگر از حاضران پرسید: زمانی که آقای خاتمی رئیس جمهور شد
صحبت از این بود که به قتل های سال
1367
رسیدگی می شود. آیا این کار صورت پذیرفت و نتیجه آن به کجا ختم
شد ؟
عبادی در پاسخ گفت: کشتار سال
67
را من هم به یاد دارم و من هم یکی از بستگانم را در آن کشتار
از دست دادم؛ اما بدانید که قتل های ایران تنها قتل های سال
67
نیست. از هر حادثه هم بموقع ودر جای خود یاد خواهد شد و تا
آنجائی که به یاد دارم چنین قراری در دوره آقای خاتمی نبود و
البته اقدامی هم در این مورد صورت نگرفت.
عبدالکریم لاهیجی در این جا اضافه کرد
:
رسیدگی به قتل های زنجیره ای سیاسی در زمان خودش، یعنی همان
زمانی که آقای خاتمی و دولت ایشان رسما اعلام کردند که عوامل
وزارت اطلاعات دست به این کار زده اند، دیدید که چه نتیجه ای
داد!
.
به این ترتیب فکر می کنید که این ها توانائی رسیدگی به قتل های
سال
67
را داشته و دارند؟ .
می دانید که گورستان خاوران یکی از محل های دفن کشته شدگان سال
67
را می خواستند تخریب کنند که با اعتراضات در داخل و خارج مواجه
شدند و فعلا این طرح را کنار گذاشته اند. در حالی که برای این
کارشان هیچ اطمینانی نیست.
در پایان خانم
شیرین عبادی اضافه کرد:
مشکلاتی را که در این وقت محدود و بصورت مختصر شنیدید همه
بخوبی به آن آگاهیم و می دانیم,
اما بهبود وضعیت حقوق بشر در ایران به مردم ایران مربوط می شود
نه به سربازان خارجی. به عبارت دیگر ما نه تنها با حمله نظامی
به ایران مخالفیم، بلکه با تهدید به حمله نظامی هم مخالفیم.
زیرا باعث می شود وضعیت حقوق بشر در ایران مورد تهدید بیشتری
واقع شود و حکومت به دستاویز حفظ امنیت ملی آزادی های فردی و
سیاسی را محدودتر کند. ما این را می دانیم که آزادی هدیه ای
نیست که به کشورهائی که فاقد آن هستند پیشکش شود. اصولا حقوق
بشر را با بمب خوشه ای به سر مردم کشوری نمی ریزند. باید
بدانیم که رسیدگی و حل مشکلات و مسائل ما، به مردم ما مربوط
است و بدین گونه است که ایرانیان کوشش می کنند تا ایرانی آباد
و آزاد را بسازند . |