ايران  

        www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
 

قتل سیاهان در سودان مجاز
کشتار مردم در غزه ممنوع!
عباس عبدی- اعتماد

 
 
 
 

 

سفر غیر منتظره رئیس مجلس ایران به سودان را چگونه می‌توان تحلیل کرد؟ هر چند دلایلی را در توجیه این سفر می‌توان ارایه نمود، اما اساس آن پرسش‌برانگیر بوده و ناظران را در برابر این سیاست عجولانه میخکوب می‌کند. ابتدا اجازه دهید که دلایل موافق این سیاست را مرور کنیم. در شرایط کنونی دولت ایران؛ سودان و عمرالبشیر یکی از معدود دولت‌های متحد با ایران است، و طبعاً منطق سیاسی و حتی اخلاقی حکم می‌کند که دولت ایران در مواقع نیاز به یاری آن بشتابد، همچنان که هر دولتی چنین انتظار متقابلی را هم دارد. از سوی دیگر بحران بوجود آمده در روابط میان ایران و کشورهای عربی که آخرین مورد آن به قطع روابط سیاسی مراکش با ایران منجر شد، دولت را در شرایطی قرار داده که می خواهد با سیاست‌های اینچنینی به ترمیم نگرش‌های منفی جامعه اعراب نسبت به ایران اقدام کند.

اگر بنده یا هر شهروند دیگری حتی نسبت به اصل و جهت‌گیری سیاست خارجی کشور اعتراض داشته باشد، چاره‌ای ندارد جز این که اقدام اخیر دولت ایران را در قالب مفروضات فوق قابل فهم و منطقی بداند، و اگر اعتراضی هم باشد، باید به سیاست‌های مقدم بر این اقدام انجام داد. اما از یک جهت دیگر سفر رییس مجلس به خارطوم، قابل فهم نیست و متناقض با سیاست‌هایی است که هنوز جوهر دستورات اجرای آنها خشک نشده است.
اقدام علیه عمرالبشیر و درخواست بازداشت وی از سوی دادگاه لاهه به اتهام جنایات متعدد علیه مردم کشور خودش در منطقه دارفور انجام شده است. گرچه تردیدی وجود ندارد که اقدامات قضایی بین‌المللی هم تا حدی متأثر از سیاست است، و چه بسا مجامع مذکور برای دو جنایت مشابه رفتار یکسانی از خود بروز ندهند، اما چنین نیست که برای جنایات انجام نشده علیه کسی اقدام کرده و او را بازداشت و محاکمه کنند. بنابراین می‌پذیریم که ممکن است نهادهای بین‌المللی در موارد متعددی از موضع سیاسی مرتکب قصور و حتی تقصیر در رسیدگی به جنایات رخ داده شوند، اما عکس قضیه تاکنون مشاهده نشده است که این سازمان‌ها برحسب موضع سیاسی، کسی را به ناحق متهم کنند و با او برخورد کنند.
با این توضیح حمایت سریع و صریح ایران از عمرالبشیر و مخالفت با حکم دادگاه لاهه چه معنایی دارد؟ یک معنای آن این است که اتهامات دروغ است، در این صورت ایران باید در رد مدارک و مستندات دیوان دلایل و شواهد کافی ارایه کند. کاری که تاکنون انجام نشده است. معنای دیگرش می‌تواند این باشد که جنایات علیه مردم دارفور که غیر مسلمان هستند از نظر ما واجد اهمیت نیست و این حرف تبعیض آمیزانه و بسیار خطرناکی است که فکر نمی‌کنم کسی جرأت بیان آن را داشته باشد حتی اگر در دل به آن معتقد باشد. و بالاخره اینکه حکم سیاسی است و مثلاً گفته شود که چرا نسبت به جنایات اسراییلی‌ها در غزه اقدام مشابهی صورت نمی‌گیرد. در این صورت دیگران خواهند پرسید، این همان کاری است که دولت ایران انجام داده است، در حالی که علیه مقامات اسراییل کیفرخواست صادر کرده، به حمایت علنی و سریع از عمرالبشیر پرداخته است. آیا این کار اعتبار پرونده در دست اقدام ایران را علیه اسراییلی‌ها مخدوش نمی‌کند؟

فراموش نکنیم، مسأله دارفور، فقط مسأله دولت‌ها نیست، مسأله افکار عمومی جهان نیز هست و ما حق نداریم در خصوص این موضوع مماشات کنیم، حتی اگر قصد فشار به دولت سودان و همراهی با خواست جهانی علیه این جنایات را نداریم، چرا متهم به همراهی شویم؟ آیا این بهترین فرصت برای دولت ایران نبود که نشان دهد نسبت به مواجهه با جنایت علیه انسان‌ها فارغ از هر موضع سیاسی، نژادی و دینی حساسیت دارد و کیفرخواست صادره علیه مقامات اسراییلی را صرفاً برحسب این نگاه تهیه کرده است؟

آیا دولت هیچ توجهی به این مسأله نموده که جنایات علیه مردم دارفور در رسانه‌های جهان در سطح گسترده پخش می‌شود، همچنان که رسانه‌های ایران وضعیت غزه را پخش می‌کردند، در نتیجه همان احساسی که مردم ایران نسبت به جنایات غزه پیدا می‌کردند، مردم جهان نسبت به عمرالبشیر و دولت سودان پیدا کرده‌اند و حمایت از چنین گروهی چه هزینه مادی و مهمتر از آن معنوی برای انقلاب و مردم ایران دارد؟

واقعاً به چه حقی کسی به خود جرأت می‌دهد که اقدامی را انجام دهد که نتیجه آن همراهی و همگامی با جنایت موجود در دارفور است؟ مگر نه اینکه باید از قرار گرفتن در مواضع تهمت پرهیز کرد؟ دادگاه لاهه علی‌رغم همه ضعف‌های ناشی از نظام بین‌المللی، شورای امنیت نیست، که بتوان آن را رد و محکوم کرد. این دادگاه ممکن است مجاز به رسیدگی به برخی جنایات نبوده، اما در مواردی که بوده و توانسته وارد به رسیدگی شود، در این دنیای وحشتناک به طور نسبی عملکردی قابل دفاع داشته است و هم اکنون هم در حال محاکمه بسیاری از افراد جنایتکار هستند که باید از این وضع خوشحال باشیم.

تصور می‌کنم که دولت ایران باید هرچه سریع‌تر و روشن میان حمایت سیاسی و حمایت از دست‌اندرکاران اوضاع ناخوشایند دارفور مرزبندی کرده و این چنین اعتبار و‌آبروی ملی را به پای سیاست غلط خرج نکند. اگر واقعاً جرأت دارند، برخی از گزارش‌های ارسالی از دارفور و مستندات دادگاه را در این خصوص در رسانه‌ها شرح دهند تا بدانند که موضع و واکنش مردم ایران در برابر این جنایات چیست؟