ايران  

        www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
 

سخنرانی سیروس مددی
آذرباجان ایران
ملی بیرلیگی نین تملی دیر!

آذربایجان، ستون استوار وحدت ملی ایران است

سیروس مددی – عضو هیئت تحریریه سایت آذربایجان-  در جلسه اخیر گرامیداشت 63 مین سالگرد نهضت 21 آذر( در شهر کلن آلمان) پیرامون گرایشهای غیر دموکراتیک در میان آذربایجانیان سخنرانی کرده است. به نوشته سایت آذربایجان که متن ترجمه شده این سخنرانی در آن منتشر شده، درجریان سخنرانی برخی اعتراض ها نیز نسبت به مسائل مطرح شده صورت گرفته است. از آنجا که سخنرانی اولویت دارد بر اعتراضاتی که معمولا در این نوع مجامع صورت میگیرد، ما اصل سخنرانی را منتشر می کنیم. این سخنرانی به زبان آذربایجانی ایراد شده و "بهروز مطلب زاده" آن را برای سایت آذربایجان به فارسی برگردانده است.

از متن سخنرانی: هیچگاه آذربایجانی ها صرفاً به خاطر آذربایجانی بودنشان مقدس نیستند. حکومت ملی آذربایجان، همواره حساب بخشی از ملت، یعنی حساب زحمتکشان و روشنفکران و خیرخواهان خلق آذربایجان را از حساب فئودالهای آذربایجان، اشرافیت آذربایجان و دولتمردان آذربایجانی جدا می کرد. در آن دوره بخش اعظم کسانی که بر ضد ما مبارزه می کردند نیز خود آذربایجانی بودند. سید حسن تقی زاده، ساعد مراغه ای، شاه بختی، ذوالفقاری، امیر نصرت اسکندری و هزاران نفر دیگر که کسی در آذربایجانی بودنشان تردید ندارد.  شریعتمداری و میرزا حسین واعظ  که در تهران معرکه گردانی می کرد نیز، هر دو آذربایجانی بودند. امروزه نیز آنهایی که ملاحسنی ها و هادی غفاری ها را صرفاً به دلیل آذربایجانی بودنشان متحد ما قلمداد میکنند، هر چه دل تنگشان می خواهد می توانند بگویند. همچنین کسانی که با بودجه دولت های بیگانه داعیه  پیشبرد مبارزه ملی را دارند و رد شدن از کنار فلان نماینده مجلس سنای آمریکا در خیابان را برای خود افتخار بزرگی می پندارند، نمی توانند هیچ رابطه ای با جنبش ملی آذربایجان داشته باشند.

آنهائی که دوشادوش ملیت پرستان افراطی فارس و کُرد از محافل جنگ طلب آمریکا و انگلیس خواهش می کردند: «به ایران حمله کنید! شما از آسمان و ما از زمین!»  در اندیشه خود آزادند، اما ما نمی توانیم اجازه دهیم تا آنها خود را به جنبش 21 آذر بچسبانند.

آنها که نام «ایران» را به شکل " تابو " در می آورند، آنهایی که «سرزمینی به نام ایران» را به رسمیت نمی شناسند، آنها که «سنگ بزرگ» بر می دارند تا نتوانند پرتابش کنند، آنها که در پی کسب استقلال هستند تا هر چه زودتر با آذربایجان شمالی یا ترکیه ادغام شوند، تورانیستهایی که مدال «لیدر»ی 21 آذر را به سینه خود زده اند، نه تنها به پیشرفت مبارزه کمکی نمی کنند، بلکه آن را از پیشرفت  باز می دارند. از درون جنبش ما  دو جناح بزرگ و متضاد بیرون خواهد آمد و شکل خواهد یافت. این دو جناح متضاد،  نه طرفداران فدرالیسم یا استقلال آذربایجان ، بلکه :1- مبارزان حقوق ملی آذربایجان – دمکرات های آذربایجان 2- ناسیونالیستهای افراطی راستگرا و طرفداران توران و گرگ های خاکستری خواهند بود.

 
 
 
 
 

سخنران پس از مقدمه بسیار کوتاهی درباره منش و روش سیاسی خود و اعتراضات احتمالی برخی مخالفان به مطالبی که در سخنرانی خویش مطرح خواهد کرد، گفت:

 با این مقدمه  می پردازم به اصل مطلب:

همانطور که می دانید، برپائی حکومت ملی دمکراتیک آذربایجان در سال های 46-1945 از نقطه نظر شکل، وظایف و اقداماتش، یکی از رویدادهای کم نظیر تاریخی در کشورهای خاورزمین و حتی در مقیاس جهانی است. ما امروز، این روز بزرگ را در شرایط ویژه ای گرامی می‌داریم. زیرا، از یک سو  جمهوری اسلامی ایران و ناسیونالیسم افراطی فارس در حال در هم کوبیدن خلق ما و هویت ملی ما هستند و از دیگر سو، اعتراضات علیه ستم ملی وسعت می گیرد و بموازات آن، یک گرایش سیاسی جدید - که هر روز بیشتر از روز  قبل به «راست» می‌غلطد و بیشتر چهره ضد دموکراتیک بخود می گیرد- جلوه و سیمای دیگری به مبارزه دمکراتیک ما می دهد و آنرا از اهداف واقعی خود دور  می سازد.

جنبش 21 آذر برای ما، نه حادثه ای مدفون در میان اوراق و صفحات تاریخ، بلکه  سرمشقی بزرگ است. ما سالیان سال ایده های انساندوستانه و ملی، دمکرات بزرگ پیشه وری را چون مشعلی فروزان فراروی خود داشته ایم. ما به مثابه وارثین قهرمانان بزرگ و خستگی ناپذیر، سالیان دراز با شعارهای دمکراتیک و از طریق به کار بستن شیوه های دمکراتیک، در راه برقراری و کسب حقوق ملی- دموکراتیک خلق خویش مبارزه کرده ایم. طی سالیان طولانی این نبرد، پیکارگران ما، نویسندگان ما، ادبیات ما، شعر و موسیقی ما  این راه را ترنم کرده اند. اگر ما توانسته‌ایم توجه و  پشتیبانی بخشی از افکار عمومی جهان را به سوی خود جلب کنیم، علت آن نه فقط حقانیت مطالبات ما، بلکه راه و روش و شیوه دموکراتیکی است که برای مبارزه خود برگزیده ایم.

    اما همانگونه که خود شما هم می دانید، امروزه در میان ما، یک خط و متد سیاسی دیگری نیز وجود دارد. این خط سیاسی به جای «انسان»، «خلق»، «وطن»، «آذربایجان» و «ملت دوستی»، مفاهیمی چون «خون»، «عِرق» و «نژاد» ستائی را طرح می کند. این جریان گرچه خود را در پشت نام 21 آذر پنهان می سازد، اما در واقعیت امر، با همه نیرو و توان می کوشد تا در برابر ایده ها و آرمانهای 21 آذر بایستد. این جریان فوق العاده خطرناک «ترک گرایی- تورانگرایی» است.

     تاریخ ثابت کرده است که این جریان شناخته شده، علی رغم ادعاهای دروغینش نه برای دفاع از ملت ها و خلق های ترک، بلکه صرفاً برای دفاع از منافع محافل، طبقات و سیاست های معینی شکل گرفته و به وجود آمده است.  «رهبرانی» که انسانهای ساده، صمیمی و خیرخواه و مبارز را از صحنه اصلی مبارزه دور می سازند و آنها را به راه های انحرافی سوق می دهند، این واقعیت را خوب می دانند.

    اتحاد و مبارزه مشترک گروه های مختلف انسانی برای پی ریزی یک زندگی زیبا، بسیار مثبت و مفید است. اما اتحادی که بر اساس «نژاد» و «عِرق» شکل گرفته باشد، علی رغم نیات حسنه عده ای از عناصر صادق، در نهایت به آلت دست و بازیچه سیاست های معینی تبدیل می‌شود. همانگونه که پان آمریکانیسم  در عمل به سود دولت ایالات متحده، پان اسلامیسم، پان شیعیسم و پان ایرانیسم در جهت منافع رژیم  ایران است و پان اسلاویسم منافع مسکو را پاس می دارد، پان ترکیسم نیز در عمل ناگزیر است  تا با اتکا به یک « قدرت »، به نیرومندترین دولت ترک متکی گردد و در عمل منافع نیروهای حاکم آن دولت را  بر منافع خود ترجیح دهد. در واقع این خود نوعی «انترناسیونال» جدید، «بین الملل ملی»، «انترناسیونال ملی» است. این مفاهیم  ظاهرا متناقض بیانگر  واقعیتی است.

     می دانیم که این گرایش در آذربایجان ما پدیده جدیدی است. درست است که در دوره شیخ محمد خیابانی چند تنی عثمانیگرا  طرفدار این اندیشه بودند. البته از مخالفت خیابانی با این افراد هم خبر داریم. ولی در تاریخ 70 ساله مبارزه ملی دمکراتیک ما علیه شوونیسم فارس، به خط فکری «تورکیسم» و «تورانیسم»  برنمی خوریم. تاریخ پیدایش این «خط » به سالهای دهه نود، به  دوره ی حاکمیت  ایلچی بیگ ترکیه پرست در جمهوری آذربایجان باز می گردد.

   مبارزه در راه حقوق ملی دمکراتیک هیچ سنخیتی با  مبارزه در راه «عرق تورک» و «خون تورک» و «دنیای تورک» ندارد. این دو اندیشه و سیاست بکلی با یکدیگر متضاد اند. این راز سر به مُهری نیست که «آذربایجان گرائی» و «تورکیسم - تورانیسم» همواره در ستیز و کشمکشی مداوم  و حاد با یکدیگر قرار داشته اند و بر همین اساس هم سیاست و اندیشه «تورک - تورانیسم»  در آذربایجان، ترکیه و کشورهای اروپائی از همان ابتدا به دشمنی با جنبش 21 آذر ما برخاست.

      در رابطه با مسئله آذربایجان، ما تاکنون شاهد چهار گرایش، تفکر و سیاست مختلف بوده ایم:

1- آذربایجاندوستی 2 – آذربایجان گرائی 3- خواست آذربایجان واحد 4- تورک گرایی- پان تورانیسم.

     همانطور که می بینید آذربایجاندوستی - آذربایجان گرائی، - که نقطه عزیمت آن مبارزه در راه حقوق ملی - دموکراتیک مردم آذربایجان است-  با کوچکترین بی دقتی و سهل انگاری گام به گام  به «افراط » می‌گراید و  سرانجام  به ضد بسیار خطرناک خود، پان تورکیسم و پان تورانیسم  تبدیل می شود.

    این چهار گرایش سیاسی که تفاوت های کاملاً جزئی و عناصر بسیار کوچکی آنها را از هم متمایز می سازد. در نهایت هر کدام راهی به کلی متفاوت را می پیمایند. در اولین راه، یعنی اندیشه «آذربایجاندوستی - آذربایجان گرائی»، که مرکز ثقل اندیشه ای آن، «خلق»، «خلق آذربایجان» و «دمکراتیسم» بود، رفته رفته خود را به آغوش «عِرق» و «خون» و «نژاد» می سپارد و تسلیم آن می شود. این سیاست در روند خود از آذربایجان دور می گردد و اگر زمانش فرا رسد، از هیچ خصومتی نسبت به آذربایجان  و جنبش دمکراتیک آن خودداری نمی کند.  رابطه تنگاتنگ و همکاری مشترک ترک گرایان و تورانیست ها با رضاشاه و محمدرضا شاه، هیتلر - موسولینی و نیز با تجاوزکارانی چون انگلیس و آمریکا علیه آذربایجان شمالی و جنبش 21 آذر هرگز از حافظه تاریخ پاک نخواهد شد.

  همانطور که می دانید در دوره جنبش 21 آذر و حکومت ملی آذربایجان، «تورک - تورانیست» ها نه به ما، بلکه به حکومت تهران یاری کردند. دولت ترکیه در آن سالها نه پناهگاه فدائیان ما، بلکه پناهگاه جلادانی چون سرلشگر زنگنه بود.  صفحات مطبوعات ترکیه در آن دوره و آرشیو رادیو آنکارا از اسناد دشمنی آن دولت با جنبش 21 آذر و دولت ملی آذربایجان سرشار است. در آن دوره رادیو آنکارا، به مثابه دنبالچه رادیو لندن در ستیز و دشمنی با جنبش دمکراتیک 21 آذر، از هیچ توطئه و تفتینی باز نماند. آنها که با مطبوعات دوران حکومت ملی آذربایجان به ویژه با روزنامه ی آذربایجان و آثار و نوشته های شخص پیشه وری آشنایی دارند، این گفته های مرا بهتر درک می کنند. پیشه‌وری خود در نوشته هایش جا به جا به این سیاست جنایتکارانه و به ضرباتی که آنها بر ما وارد کرده اند، اشاره کرده است. در آن دوره سیاست دولت ارتجاعی حاکم بر ترکیه با پان ترکیسم در انطباق کامل قرار داشت.

 روشن است که این حرف های ما، برخلاف تبلیغات شیادان، نه دشمنی با «کشور ترکیه» و ملت ترک، بلکه  در واقع امر ادعانامه ای است علیه حاکمیت ارتجاعی این کشور در دوران نهضت 21 آذر  و رهبران مرتجعی که زیر نام «توران گرائی» و «تورانیزم» در تعقیب منافع خویش، با شیادی و تبلیغ برتری «عرق » و "نژاد" و ...   توده های ساده زحمتکش را فریفته و  علیه جنبش ما در آذربایجان تحریک کرده اند.

    در همین روزهای اخیر یکی از کسانی که برای تبرئه سیاست خصمانه پان ترکیسم علیه جنبش 21 آذر تلاش می کند، طی نوشته ای با عنوان «پیشه وری و مناسبات آن با ترکیه» به این حقیقت اعتراف کرده و اذعان می کند که دولت ترکیه در این دوره تاریخی از ترس خود و برای تأمین امنیت خویش، با پیشه وری و جنبش 21 آذر دشمنی کرده است. نویسنده مقاله با این نوشته، به حقیقتی بزرگ اعتراف می کند: آری. در سالهای مورد بحث، دولت ترکیه، «تورکچی» ها و پان تورانیستهای جهان، برای حفظ منافع خود، با ما دشمنی کرده اند. بنابرین حرف آخر را نه «خاک»، نه «خون» و نه «تبار» بلکه «منافع» زده است. و اگر چنین است، پس معنای این «ملیت گرایی» و «تورکیسم» چیست؟ ما همین امروز نیز در منطقه خود شاهد آنیم که چگونه «منافع مشترک» و «هم منافع» بودن آشکارا بالاتر از «همخونی»، «همدینی» و «هم تباری» قرار می گیرند. مناسبات «ایران – ارمنستان» و «ترکیه- ایروان» در مقابل چشمان ماست.

     در  همان دوران مورد بحث، یعنی در دوران نهضت21 آذر، ترس و واهمه اساسی ارتجاع ترکیه قبل از هر چیز از ایده ها و اهداف دمکراتیک 21 آذر بود. نهضت 21آذر  با ایجاد دگرگونیهای ژرف در زندگی میلیونها  زحمتکش شهر و روستا، با اعلام برابر حقوقی زنان و مردان، با شخصیت بخشیدن  به توده هائی که از هیچ حقوقی بر خوردار نبودند و  ایجاد حس اعتماد به نفس در میان آنان، حرف دل زحمتکشان منطقه و  از جمله زحمتکشان ترکیه را می زد و با این کار خود محافل و طبقات حاکم منطقه را به وحشت می انداخت. بنابرین آنانکه به ستیز و دشمنی با مردم آذربایجان پرداختند، نه مردم ترکیه، بلکه ارتجاع ترکیه و رهبران پان ترکیست آن بودند.

  دشمنی پان ترکیست ها با دموکراتهای آذربایجان نه  فقط به سالهای پس از پایان جنگ، بلکه به دوران جنگ و به سالها قبل از آن باز می گردد.  کسانی که اکنون تصویر پیشه وری را در کنار عکس محمد  امین رسول زاده می آویزانند، خود به خوبی می دانند که رسول زاده در آن سالها- که دوران پختگی سیاسی خود را می گذراند- از دشمنان قسم خورده نهضت 21 آذر ما بود. عالیجنابانی که هنگام نوشتن بیوگرافی محمد امین رسول زاده با شیادی تمام درباره سالهای 1946-1937 سکوت می نمایند و  آن سالها را پنهان می سازند، به خوبی آگاه هستند که رسول زاده در آن سالها (1946-1937) نه تنها هیچگونه طرفداری از جنبش ما نکرد، بلکه ابتدا در کنار فاشیزم آلمان و بعدها  دست در دست امپریالیستهای آمریکا و انگلیس، با همه توان برضد ما و آذربایجان شمالی فعالیت کرد. متأسفانه با  وقت کم امروز امکان آن وجود ندارد تا درباره این پرونده های سیاه- که به عمد پنهان نگه داشته شده صحبت کنیم. برای همین هم من سخن گفتن در این زمینه را به وقت دیگری موکول می کنم و تنها بر این نکته تأکید می کنم که: رهبران جنبش 21 آذر از سالها پیش با درک ماهیت واقعی پان ترکیسم و با درک این واقعیت که پان ترکیسم جز ابزار و وسیله ای در دست اقشار معینی برای فریب مردم  چیز دیگری نیست، با آن مخالفت کردند  و پان ترکیسم نیز  هیچگاه از خصومت و دشمنی با جنبش 21 آذر دمکراتیک دست برنداشت، تا آنجا که حتی وقتی که 45 سال بعد، ایلچی بیگ پان ترکیست و رهرو  پیگیر راه  آلپ ارسلان تورکش و محمد امین رسول زاده در آذربایجان شمالی به حاکمیت رسید، دشمنی با جنبش 21 آذر و پیشه وری را از یاد نبرد.

   می دانیم که در پی فروپاشی سوسیالیزم مسخ شده در شوروی سابق، به عوض جایگزین شدن یک سیستم دموکراتیک، در نتیجه تلاشهای گسترده یک رشته گروهبندی ها و محافل ضد شوروی و پان ترکیست از خارج، در خلاء سیاسی پیش آمده، ایلچی بیگ علم شد. در دوره حاکمیت او در کنار زیانهای فاجعه آمیزی که نصیب مردم جمهوری آذربایجان گشت، جنبش مبارزاتی ملی دمکراتیک آذربایجان ما و رهبران آن نیز منکوب شدند. حتی نام پیشه وری را از تابلو «خیابان پیشه وری» پاک کردند و  طرفداران نهضت 21 آذر  مورد تهدیدهای بی شمار و فشارهای شدید قرار گرفتند.

     رهبران پان ترکیست که می کوشیدند تا با پنهان شدن پشت نام «ملت دوستی»، ترک های صادق و وطن دوست را بفریبند و با منحرف ساختن آنان از مبارزه دمکراتیک، آنها را به زیر چتر «عِرق گرائی» و در نهایت در جهت منافع خود سوق دهند، اکنون پس از گذشت سالهای طولانی به دو نکته پی برده اند:

- نخست فقدان پیشینه  تاریخی مبارزاتی پان ترکیسم در تاریخ آذربایجان ما

- دوم جایگاه احترام انگیز و الهام بخش جنبش 21 آذر در میان مبارزان آذربایجان.

    ترک پرستان و تورانیست ها با درک این دو نکته، در تلاشی خستگی ناپذیر برای تحریف تاریخ مبارزاتی و  «مصادره» آن بسود خود هستند. تلاش برای تحریف ایده ها و اندیشه های این مبارزه و نوشتن تاریخ دروغین برای آن از برنامه های پلان ریزی شده و وظیفه عاجل و تاخیرناپذیر «تورانیست» هاست. در زمینه جعل و تحریف تاریخ این مبارزه، "جمیل حسنلی" یک نمونه برجسته است. او که از دستیاران نزدیک ایلچی بیگ بود، نخست کوشید تا جنبش آذربایجان را از همان ابتدا تا لحظات واپسین، ساخته دست استالین و پوشالی معرفی کند و سپس بر اساس اقتضای شرایط، فرصت طلبانه مدعی  شد که کتاب او را «کج فهمیده اند» و  ترجمه فارسی آن «درست» انجام نگرفته است!

    این فرد که با پشتیبانی و تشویق های مؤسسه تاریخ جنگ سرد بنام «وودرو ویلسون» ایالات متحده سرگرم تالیفات خود است، در این اواخر برای بدست آوردن دل تعدادی از افراد ساده لوح، اینجا و آنجا از «چهره ملی» بودن پیشه وری دم می زند!

   این دستیار تاریخ نویس ایلچی بیگ که بیش از محمود افشارها و احمد کسروی ها به آذربایجان ما و تاریخ آن لطمه زده است، به خاطر همین نوشته هایش به سوگلی شوونیست های فارس و رهبران جنگ سرد در غرب تبدیل شده است. نوشته های او را اکنون چون «ورق زر» دست به دست می کنند. او برای تبلیغات زهرآگین مرتجعین ایرانی و سمپاشی های شوونیست های فارس علیه جنبش ما، به اندازه صد سال «ماتریال» سر همبندی کرده است.

     آنها که تلاش می کردند ثابت کنند جنبش ما به دستور این و آن بوده و امریه تشکیل آن در «چمدان» فرستاده شده، اکنون رنگ عوض کرده اند. هدف آنها از نیرنگ بازی این است که بتوانند انسانهای ساده و بی شیله پیله ما را، افراد وطن پرست ما را، فرزندان فدائیان صادق و پاکباز ما را از آذربایجان ما دور ساخته و هویت ملی آنان را از آنان بگیرند و آنها را در میان ترک گرائی مستحیل کنند. در یک کلام آنها را از مبارزه دمکراتیک مشخص برای آذربایجان دور سازند و برای مبارزه ضد دمکراتیک در راه مقولات مجرد و موهومی همچون «توران» فرا خوانند.

    اینکه زبان آذربایجانی ما عضوی از خانواده زبان های ترکی است، حقیقتی انکارناپذیر است. اما این خلق ها و ملت های مختلف ترک زبان دارای ویژگیهای جغرافیایی گوناگون ( ازسیبری گرفته تا اروپا و چین)، هیئت ظاهری، اعتقادات دینی و جهان بینی های مختلف و ساختارهای  اقتصادی متفاوت اند. زبان هایی که این ملت ها با آن سخن می گویند - علی رغم بنیانهای واحد یا مشترک-  آن اندازه با هم تفاوت دارند که امروزه زبان هر کدام از آنان با نام خود مشخص می شود. زبان ما ترکی آذربایجانی (زبان آذربایجان)  است. این زبان گنجینه لغات و شیوه بیان ویژه خود را دارد. در سال های اخیر بسیاری تلاش ورزیده اند تا تفاوت های تاریخی و سیاسی و جغرافیائی ترک های چین و ترک های آذربایجان را از  نظرها پنهان سازند و همه را یکجا و یک دست ملت «تورک» جا بزنند. آنها می کوشند تا از این طریق هم که شده با نابودی هویت ملی ما، همه ما را به موجود موهومی بنام «تورک» تبدیل کنند و  زبان ما را مستحیل ساخته، از میان ببرند. سیاست های آنها در این زمینه نیز در هماهنگی و پیوند با سیاست های شوونیسم فارس است.

     می دانیم که در دوره حکومت شاه کلمه «آذربایجان» و بطورکلی نام «آذربایجان» به خودی خود کلمه ای خطرناک تلقی می شد. برای مثال از همان دوران رضا شاه تا آخرین روزهای حکومت پهلوی ها به روزنامه‌ای با نام «آذربایجان» اجازه نشر داده نشد. پس از شکست جنبش 21 آذر، ارتجاعیون تهران و ناسیونالیست های افراطی فارس، کوشیدند حتی نام استانهای ما را نیز عوض کنند. در پی همین سیاست بود که به دستور تهران، آذربایجان را به چند پاره تقسیم کرده؛ بخشهایی از آنرا «استان سوم» و «استان چهارم» نامیدند و از این طریق کوشیدند تا نام آن را هم از کتاب ها پاک کنند. همانگونه که تحمل این نام برای شوونیسم فارس دشوار بود به همان میزان نیز پذیرش نام آذربایجان و هویت آذربایجانی برای ترک گرایان و تورانیست ها سخت و غیر قابل تحمل است.

    از 15-10 سال پیش به این سو، سیاست جدیدی به اجرا گذاشته شده است. بر اساس این سیاست جدید، نه از هویت آذربایجانی، بلکه تنها از هویت «تورکی» باید سخن گفته شود. «بیگ» ها و «بایان» هایی که مدام فریاد می زنند: «توران یک ملت است و یک زبان دارد»، سخن گفتن از آذربایجان و دوستدار آذربایجان بودن را جرم می دانند و آن را از گناهان کبیره می شمارند. کلمه «آذری» که در ادبیات مترقی وطن پرستان وآزادیخواهان ما به جای «آذربایجانی»  به کار برده می شود و نیز «ترکی آذری» که به همان معنای «ترکی آذربایجانی» است، به بهانه تقابل آن با کلمه «آذری» اختراع شده از طرف احمد کسروی در تنگنا قرار می گیرد و سعی می شود تا از دورخارج شود. آنها با هر عنصری را که بتواند نام آذربایجان را برجسته تر کند و آن را پرآوازه سازد مخالفت می کنند. حضراتی که دیروز از «سیستم اندیشه آذربایجان مرکز» سخن می گفتند، امروز به «تورکچولوک» (ترک گرایی) رسیده اند.

    زبان پایه اساسی هستی ملی است. و به این خاطر است که زبان آذربایجانی ما (ترکی آذربایجانی) همواره از سوی شوونیست های فارس سرکوب شده است. اکنون «تورکچی- تورانچی» های نورسیده ما می‌کوشند تا آن جا که ممکن است این زبان را به اصطلاح تورکیزه و استانبولیزه اش نمایند. اگر در نوشته های دوره اخیر و در  واژه هایی که  مورد استفاده قرار می گیرند، دقیق شویم، عمق فاجعه را در خواهیم یافت.

    این سیاست اکنون  خلق ما را در امر  خواندن و نوشتن به زبان مادری گرفتار یک مانع بسیار بزرگ کرده است.

اکنون دو نگاه و دو سیاست درباره هستی ملی آذربایجان و زبان آذربایجانی را باهم مقایسه کنید. از یک سو نگاه و سیاست پیشه وری ها را در نظر بگیرید که  «انسان» ها و «خلق» را در مرکز توجه خود دارند و از سوی دیگر در نگرش و سیاست تورک گرایان و تورانچی های «عرق گرا» ، که هر دم به رنگی در می آیند، دقیق شوید. یکی از مشخصه های درخشان 21 آذر ارجمند ما همانا چگونگی برخورد شفاف آن با هستی ملی و زبان ما بوده است.

     رهبران جنبش 21 آذر در عین حال که خواستار یگانگی و وحدت انسانها با یکدیگر بودند، این را هم به خوبی می دانستند که پان ترکیسم  نه فلسفه یگانگی ترک ها، بلکه فلسفه ای است که به عنوان پرده ساتری برای لاپوشانی منافع برخی محافل بکار گرفته می شود. می دانید که دوران رشد پان ترکیسم در ترکیه با دوران قدرت گیری  شوونیزم  فارس در ایران همزمان است.

     پان ترکیست های ترکیه و اروپا  و  همچنین مساواتیست هایی که از  آذربایجان شمالی به ایران آمده و در ایران زندگی می کردند، همه و همه  مبلغین غدار شوونیزم فارس و رضاشاه بوده اند. آنها رضاشاه آذربایجانی‌کش را به دلیل ضد کمونیست و ضد شوروی بودنش مورد پشتیبانی قرار داده و از او حمایت می کردند. می دانیم که رسول زاده نیز از مداحان خستگی ناپذیر  رضا شاه بود. نوشته های او بمناسبت هزاره فردوسی – کنگره فردوسی - اسناد تاریخی کتمان ناپذیری هستند! [من در آینده نزدیک نتیجه مطالعاتم درباره رسول زاده را منتشر خواهم کرد، اما از دوستانی که حوصله و تحمل انتظار طولانی را ندارند دعوت می کنم تا عجالتاً بعنوان نمونه، مقاله «جشن فردوسی» که در صفحات 2 و 3 شماره 5 و 6 روزنامه قفقاز شمالی، چاپ 1934 را مطالعه کنند].

     از این ها گذشته، در شرایط کنونی ما شاهد یک حقه بازی تازه هستیم. «گرگ های  خاکستری» که تا دیروز پیشه وری را لعن و نفرین می کردند، اینک می کوشند تا او را به نفع خود «مصادره» کنند. آنها عکس پیشه وری دمکرات و ضد نژادپرستی را یکجا همراه با عکس های رسول زاده و «گرگ خاکستری» پخش می کنند و به مناسبت 21 آذر جلساتی همراه با «زوزه گرگ» تشکیل می دهند؟!

     پان ترکیسم برای تهی ساختن جنبش ملی دمکراتیک آذربایجان از محتوای واقعی آن و نیز به نابودی کشاندن این جنبش، حرکت برنامه‌ریزی شده دقیقی را دنبال می کند.

 

    بخش عمده افرادی که در دوره اخیر شعار «من ترکم» را فریاد می زنند، برای دفاع از منافع آذربایجان بمیدان آمده اند. برخی از آنها اگر هم گهگاه خود را ترک گرا می خوانند، از به کار بردن این شعار منظور کاملا دیگری دارند، واقعیت این است که آنها در حقیقت این شعار را به معنی «مبارزه در راه حقوق ملی و هویت ملی» می فهمند و بکار می‌برند. کسانی که  می کوشند با سوء استفاده از احساسات شریف این  انسانهای مبارز و به جان آمده از ستم ملی، آنها را پان ترکیست و تورانیست قلمداد کنند، خود معنای عمل خویش را خوب می دانند. آنها همانگونه که در تلاش «مصادره» تاریخ ما هستند می کوشند تا مبارزین ما را هم به نفع خود مصادره کنند.

    تاریخ، سرگذشت ملت هاست. تاریخ را باید آنگونه که هست شناخت و ارزیابی کرد. تاریخ را نمیتوان به شکل و قالبی دلبخواه و «امروزی» در آورد. تحریف تاریخ و سیمائی امروزی دادن به آن یعنی دروغ و ریاکاری و محروم  کردن مردم از درس آموزی از تجارب تاریخی گذشته .

    جنبش ملی دمکراتیک 21 آذر ما، هیچگاه به معنی ملت پرستی افراطی نبوده است. حکومت 21 آذر ما، حکومتی دمکراتیک و مردمی بود. عنوان «حکومت ملی» در شناسنامه این نهضت، نه به معنای ناسیونالیست بودن و یا  ملیت پرستی آن، بلکه صرفاً به مفهوم تعلق آن به خلق و ملت آذربایجان بوده و هست. همانطور که می دانید کلمه «ملی» در آذربایجان و ایران آندوران - و حتی امروز - به معنای «خلقی»، «غیر دولتی»، «در تقابل با دولت»، «عمومی» و ... بکار می رود. بنابرین «ملی» نامیده شدن حکومت برآمده از 21 آذر به مفهوم خلقی و مردمی بودن آن بود. رهبران فرقه دمکرات آذربایجان و به ویژه شخص پیشه وری بارها از نیت خود در برقراری «حکومت ملی» در سراسر ایران سخن گفته اند. آنها با بارها تصریح کرده اند که: حکومت ملی آذربایجان نباید محدود به مرزهای آذربایجان بماند!  و هدف ما برقراری حکومت ملی در سراسر ایران است. رهبران ما خود را دمکرات می‌خواندند از همین رو نام فرقه ما نیز «فرقه دمکرات آذربایجان» بود. آنها هرگز شعارهائی مانند «چه خوشبخت است آنکه می گوید ترکم» را بر زبان نیاوردند و به آن نیندیشیدند. پیشه وری هنگام بحث درباره علل فروپاشی امپراتوری عثمانی، به نقش منفی همین «تورک گرایی» اشاره می کرد و آن را به نقد می کشید. برخلاف طرفداران قلابی 21 آذر و آنانی که زیر پرچم 21 آذر به سود «توران» نعره می کشند، 21 آذری های واقعی، با عشقی سرشار نسبت به مردممان هرگز از «عرق» و نژاد سخن نگفته اند.

     برخلاف رویه «تورک پرستان» و «ملت پرستان»، جنبش 21 آذر هیچگاه آذربایجانی ها را صرفاً به خاطر آذربایجانی بودنشان مقدس نشمرده است. حکومت ملی، همواره حساب بخشی از ملت، یعنی حساب زحمتکشان و روشنفکران و خیرخواهان خلق آذربایجان را از حساب فئودالهای آذربایجان، اشرافیت آذربایجان و دولتمردان آذربایجانی جدا می کرد و بین آنها تفاوت جدی می گذاشت. در آن دوره بخش اعظم کسانی که بر ضد ما مبارزه می کردند نیز خود آذربایجانی بودند. سید حسن تقی زاده، ساعد مراغه ای، شاه بختی، ذوالفقاری، امیر نصرت اسکندری و هزاران نفر دیگر که کسی در آذربایجانی بودنشان تردید ندارد.  شریعتمداری و میرزا حسین واعظ  که در تهران معرکه گردانی می کرد، هر دو آذربایجانی بودند. فرقه دمکرات آذربایجان، خان های «تورک» و خود فروختگان «ترک» ضد مردم زحمتکش آذربایجان را «دشمن خلق» اعلام کرد. آنها برای نابودی ما و ما برای از میان برداشتن آنها  کوشیده‌ایم. امروزه آنهایی که ملاحسنی ها و هادی غفاری ها را صرفاً به دلیل آذربایجانی بودنشان متحد ما قلمداد میکنند، هر چه دل تنگشان می خواهد می توانند بگویند. اما حق ندارند خود را  ادامه دهندگان جنبش 21 آذر جلوه دهند.

   21 آذر جنبشی است سکولار و غیردینی. رهبران ما اگر چه همیشه به اعتقادات دینی مردم احترام گذاشته اند اما هیچگاه با کسانی که دین و سیاست را در هم آمیخته اند سر سازگاری نداشته اند. چنین برخوردی از همان دوران جنبش مشروطه در میان ما به صورت یک سُنت در آمده است. ستارخان نیز چنین بود، خیابانی و پیشه وری نیز چنین بوده اند. آنانی که جنبش ما را در دریای خون غوطه ور ساختند، با سو استفاده از باورهای دینی مردم چنین عمل کردند. ما به طور جدی به اعتقادات دینی مردم احترام می گذاریم و برای تفکیک و جدائی دین از سیاست حرکت می کنیم. بنابراین، کسانی که خواستار برقراری حکومت دینی هستند نمی‌توانند هیچ نسبتی با 21 آذر داشته باشند. حضراتی که برای "ترویج" زبان ترکی، آثار خمینی را به این زبان ترجمه می کنند و تحت تأثیر آن تا صبح کله سحر می گریند، هر چه دلشان می خواهد بگویند، اما آنها حق ندارند خود را به جنبش 21 آذر بچسبانند.

   جنبش 21 آذر با سازماندهی امپریالیست ها سرکوب شد  و در دریایی از خون غرقه گشت. امروز هر کس هر نظری درباره دولت امریکا دارد، برای او محترم است. ما کسی را به داشتن این یا آن نظر مجبور نمی کنیم و حق این کار را هم نداریم. ولی پهلوان پنبه هایی نیز که تا دیروز  در ضدیت با امپریالیسم کسی را پرشور و حرارت تر از خود نمی شناختند و امروز خود را لیدر برخی تشکل هائی آنچنانی می نامند و به برخی محافل  دخیل می بندند، حق ندارند نهضت 21 آذر را تحریف  کنند. بگذار چاپلوسی در برابر دشمنان 21 آذر را نه با نام 21 آذر، بلکه با نام دیگری بکنند. این تاریخ است و نمی توان آن را هر روز باقتضای سیاست تغییر داد. سخن از «توران» گفتن و تبلیغ برای «عِرق» و در همان حال دم از جنبش 21 آذر زدن، به قول عرب ها شیوه ها و اندیشه های «مانعه الجمع» اند.

   کسانی که با بودجه دولت های بیگانه داعیه  پیشبرد مبارزه ملی را دارند و رد شدن از کنار فلان نماینده مجلس سنای آمریکا در خیابان را برای خود افتخار بزرگی می پندارند، نمی توانند هیچ رابطه ای با جنبش 21 آذر داشته باشند.

    آنها که در جریان انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده برای پیروزی مک کین، شوالیه افراطی جنگ سرد با جان و دل تلاش کردند و پس از پیروزی اوباما به همراه شاه پرستان شوونیست ما به عزا نشستند، با ما، با 21 آذری های حقیقی هیچ نسبتی ندارند.

    آقایانی که دوشادوش ملیت پرستان افراطی فارس و کُرد از محافل جنگ طلب آمریکا و انگلیس خواهش می کردند: «به ایران حمله کنید! شما از آسمان و ما از زمین!»  در اندیشه خود آزادند، اما ما نمی توانیم اجازه دهیم تا آنها خود را به جنبش 21 آذر بچسبانند.

         امروز در ادامه این حرفهای تلخ می خواهم به مناسبت 21 آذر، به چند نکته مهم دیگر هم اشاراتی بکنم .  چند نکته درباره  ارمنی ها، کردها  و فارس ها.

    مسئله ارامنه در دوره فعلی از طریق آذربایجان شمالی وارد آذربایجان ما شده است. ما با ارامنه ساکن ایران برادروار در کنار هم زندگی می‌کنیم. این خلق در جریان جنبش 21 آذر با همه وجودش در کنار ما قرار داشت و بخاطر آذربایجان قربانی های زیادی داد . خون فدائیان ارمنی همچون آرسن شاخیان، سورن هارونیان و هارتون هایراپتیان نیز همچون دیگران بر خاک آذربایجان جاری گشته است. ما موظفیم امروز نیز  این برادری را پاس بداریم و آن را محافظت کنیم. ما باید به مسئله ارامنه نه بمثابه وارثین عثمانی و مساوات، بلکه همچون فرزندان پیشه‌وری و با  متدها و پرنسیب های 21 آذر برخورد کنیم.

    جنایاتی که با رهبری داشناک های ارمنی در آذربایجان شمالی و قره باغ به وقوع پیوسته، فراموش نشدنی و غیر قابل انکار است. اگرچه  مسبب این جنایات بزرگ انسانی محافل مرتجع حاکم روسیه و تعداد دیگری از کشورهای ارتجاعی خارجی بود، اما در این میان نقش مقصرین داخلی شکل گیری این فاجعه را نباید به دست فراموشی سپرد. آری این درست است که مسئولیت اصلی این جنایات فجیع به دوش ملت پرستان و «هایستان» چی های متجاوز ارمنی است که به خاک آذربایجان یورش برده،  سیاست نسل کُشی در  مناطق اشغالی را در پیش گرفت. اما، با همه این اوصاف به هیچ وجه نمی توان نقش حاکمیت ایلچی بیگ «توران گرا» را - که با سلاح پان ترکیسم گام به میدان سیاست نهاد- در شکل گیری و گسترش این فاجعه انکار کرد. در واقع این دو حزب افراطی مکمل یکدیگر بودند. نیروهای داخلی به وجود آورنده این ماجرا که به ضرر مردم ساده رحمتکش  هر دو ملت تمام شده است، بایستی از اریکه قدرت به زیر کشیده می شدند. خوشبختانه یکی از طرفین، یعنی طرفداران آئلچی بیگ پان ترکیست افراطی از  عرصه قدرت کنار زده شدند، اما متاسفانه حاکمیت داشناکهای تجاوزکار در ارمنستان همچنان پابرجاست.

    ملیت پرستان تند رو مرتجع، یعنی داشناک های حاکم بر ایروان نه تنها برای خلق آذربایجان، بلکه  برای خود مردم ارمن نیز فجایع جبران ناپذیر به ارمغان آورده اند. آنان نیز باید از قدرت به زیر کشیده شوند.

   مسئله «ارمنی- مسلمان» در جمهوری آذربایجان را نمی توان با تبلیغ دشمنی نژادی حل و فصل کرد. آزادیخواهان و مبارزین آذربایجان جنوبی باید تلاش کنند تا از گرفتار شدن در دام موضع افراطی مطلقاً دوری گزینند. کسانی که نتوانند میان داشناک ها و مردم عادی ارمنی، بین «هایستان» چی های جنایت کار و قربانیانشان تفاوتی قائل شوند، نمی‌توانند از 21 آذر سخن بگویند. بروید نوشته های پیشه وری را در بحبوحه درگیری های «ارمنی- مسلمان» قفقاز و نظر او درباره «رسول زاده و شرکا» و «هایستان» چی ها را بخوانید. این است متد 21 آذر و شیوه کسانی که 21 آذر را تاریخ خود می دانند و بر آن اساس حرکت می کنند.

     همانطور که می دانید یکی دیگر از مسائل حاد مطروحه در میان ما مسئله کُردها است. در این زمینه نیز از 21 آذر درس های بسیار می‌توان آموخت. در سال های اخیر «ملیت پرستی افراطی» در میان کُردها دامنه وسیع تری یافته است. اکثر سازمان ها و تشکل های مربوط به کُردها با این سم مهلک  آلوده و مسموم شده اند. دولت ترکیه با صدور مسائل مربوط به کُردهای خود به میان ما، توانسته است «پشت جبهه ای» برای خود بسازد و ما را با مشکلات بیشتر درگیر نماید. ملت کُرد همسایه ماست. نه ما میتوانیم محل زندگی خود را تغییر دهیم و نه کُردها می توانند خانه و محل زندگی خود را عوض کنند. پس ما مجبوریم تا در کنار یکدیگر زندگی کنیم. دمکرات ها و آزادیخواهان آذربایجان در  عین مبارزه با «ملت پرستان» افراطی کُرد، وظیفه دارند تا با همه توان خود از حقوق ملی و دمکراتیک ملت کرد دفاع کنند.

   آنهایی که در درگیری پاسداران رژیم با پیشمرگه های کُرد، پاسداران را  "خودی" می دانند، حق ندارند خود را به جنبش 21 آذر، به دمکرات های آذربایجان منتسب کنند. مرتجعین و اولترا ناسیونالیست ها با بوجود آوردن وضعیت فعلی، سناریوهای فوق العاده خونینی را میان دو ملت همسایه و دو ملت برادر تدارک می بینند. ما وظیفه داریم  آزادیخواهان واقعی ملت کُرد و خود ملت کرد را متوجه این موضوع کنیم. ما باید با صراحت به آنان بگوئیم که سیاست «کُردپرستان» افراطی برای ملت کرد چیز دیگری جز خون و جنایت به ارمغان نخواهد آورد. ما برای پیدا کردن زبان مشترک با ملت کُرد امکانات بسیار زیادی داریم. بگذار سیاست دولت ترکیه در برابر کردها به آذربایجان صادر نشود.  ما باید وظیفه عاجل خود را، یافتن زبان مشترک با همسایه های خود قرار دهیم. ما بهیچ عنوان مجاز نیستیم که خود را درگیر نزاع های «عِرقی» و «نژادی» با  کُردها نماییم. دمکرات ها و آزادیخواهان این دو ملت، سال های مدید دوش به دوش هم رزمیده اند. آنها در این زمینه تجارب تاریخی بزرگی در دست دارند. مناسبات پیشه وری و قاضی محمد بمثابه یک واقعه پر اهمیت تاریخی و منبع درس آموزی در مقابل دیدگان ماست.

    بگذار آن کسانی که میان «ملت پرستان» افراطی کُرد و ملت کُرد فرقی نمی بینند خود را فرزندان «گرگ های خاکستری» بنامند. اما آنها حق ندارند  به 21 آذر استناد کنند و خود را ادامه دهندگان جنبش 21 آذر قلمداد کنند.

     یکی دیگر از موضوعات اساسی امروزی، که برای ما بمراتب بیشتر از  ترکان سیبری یا چین اهمیت دارد، مسئله ملت فارس است. ملت فارس همسایه ماست. همانگونه که در جریان هزاران سال زندگی مشترک ترک های چین با چینی ها و  ترک های سیبری با روسها در مناسبات متقابل بوده اند، ما نیز با ملت فارس در جوار هم زندگی کرده ایم و مجبوریم به این زندگی ادامه دهیم. در یک قرن گذشته کسانی که از جانب ملت فارس سخن گفته اند؛ اکثریت عظیم روشنفکران این ملت با توسل به سلاح شوونیسم فارس کوشیده اند تا  هستی مارا بکوبند و از میان ببرند. این یک حقیقت تلخ و دردناک است. من همواره گفته ام که راه خروج از این وضع حرکت از موضع شوونیزم  و  استفاده از همان اسحه ای نیست که شوونیزم فارس از آن بهره می گیرد. بلی! این حقیقت را نمی توان نادیده گرفت که با توجه به جنایاتی که شوونیست های فارس در حق ملت ما روا داشته اند، میزان معینی از «ضد فارس» بودن در میان جوانان ما  «قابل درک» است. اما باید  توجه داشت، همانگونه که به صرف وجود داشناک ها در میان ارامنه نمی توان با ملت ارمنی دشمنی کرد و یا به دلیل وجود پ. ک. ک و یا پژاک نباید نسبت به ملت کُرد خصومت ورزید، به همین دلیل هم نمی توان بخاطر وجود شوونیست های فارس با ملت فارس  دشمن شد.

    اگر چنانچه ما به جای انتخاب راه های دمکراتیک مبارزه علیه نژادپرستی فارس، خود را با مجادلات و نزاع های نژادی و خونی مشغول کنیم آنگاه قطعاً مبارزه ما به شکست کشیده خواهد شد. از این زاویه نیز جنبش 21 آذر  مکتب آموزشی خوبی برای ماست. ما آذربایجانی هستیم، و باید آماده باشیم تا سر دشمنان زبان، هویت ملی و سرزمین مان را بر سنگ بکوبیم. این حق ماست. اما ما هرگز حق نداریم جنگ «عِرق» و «نژاد» و «خون» برپا کنیم.

     اکنون ما در میان خود به کسانی برمی خوریم که خود را به نهضت 21 آذر می بندند ولی سمت مبارزه را نه علیه حاکمیت دینی و شوونیزم فارس، بلکه علیه ملت فارس می دانند. از دو حال خارج نیست، این افراد یا فاقد آگاهی اند و یا بسیار خوب می دانند که  اکنون شوونیزم فارس یکی از مبانی ایدئولوژی رژیم اسلامی حاکم بر ایران است. رژیم مدعی اسلامیت و «انترناسیونالیسم اسلامی» عالیترین تجسم شوونیزم فارس و فُرم دولتی شده آن است.

     آنها که برای دمکراتیزم به مبارزه با رژیم حاکم نمی پردازند، آنها که به جای مبارزه و پیکار با رژیم اسلامی به مثابه عالی ترین شکل و تبلور شوونیزم فارس، مبارزه خود را علیه «فارس» ها اعلام می دارند یا فوق العاده ساده لوح ا ند، یا از مغرضانند و یا از مأموران رژیم جمهوری اسلامی ایران اند که در میان ما رسوخ کرده اند. اینها هستند درس هایی که باید از 21 آذر آموخت.

    از هم اکنون نمی توان گفت که در آینده چه پیش خواهد آمد. اما یک چیز مسلم است. اکنون – ما چه بخواهیم و چه نخواهیم- بخشی از ایران و یکی از دو ملت کثیرالنفوسی هستیم که این کشور را ساخته اند. ما هم به خاطر سرنوشت امروز خود و هم به خاطر هستی ملی مان، حق نداریم  نسبت به هیچکدام از مسائل و جریانات مربوط به ایران، اعم از سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بی تفاوت باشیم. آنها که نام «ایران» را به شکل " تابو " در می آورند آنهایی که «سرزمینی به نام ایران» را به رسمیت نمی شناسند، آنها که «سنگ بزرگ» بر می دارند تا نتوانند پرتابش کنند، آنها که در پی کسب استقلال هستند تا هر چه زودتر با آذربایجان شمالی یا ترکیه ادغام شوند، تورانیستهایی که مدال «لیدر»ی 21 آذر را به سینه خود زده اند، نه تنها به پیشرفت مبارزه کمکی نمی‌کنند، بلکه آن را از پیشرفت  باز می دارند. این است درس بزرگ دیگری که باید از 21 آذر آموخت.

     امروزه، مبارزه در راه حقوق ملی در آذربایجان شرایط بسیار دشواری را پشت سر می گذارد. من همانطور که سال ها گفته ام، اکنون نیز تکرار می کنم: نمی توان زیر شعار و پرچم «همه با هم» با مجریان سیاست های خطرناک دست بدست داد و پیش رفت. برای پیشرفت باید سیاستی واضح و روشن داشت.

   از درون جنبش ما  دو جناح بزرگ و متضاد بیرون خواهد آمد و شکل خواهد یافت. این دو جناح متضاد،  نه طرفداران فدرالیسم یا استقلال آذربایجان ، بلکه :

1- مبارزان حقوق ملی آذربایجان – دمکرات های آذربایجان

2- ناسیونالیستهای افراطی راستگرا  – و طرفداران توران و گرگ های خاکستری

خواهند بود.

      می دانیم که این تندروهای توران گرا، «گرگ های خاکستری تورانیست» که در خود ترکیه نیز اقلیت فوق العاده ناچیزی را تشکیل می‌دهند، نه تنها نظر مثبت ملت ترک و دمکرات های آن کشور را جلب نکرده اند، بلکه مورد نفرت آنان هستند. از تلاش های این نیرو علیه جمهوری آذربایجان نیز اطلاع داریم. آنان نه در جهت هر چه بیشتر «آذربایجانی کردن» آن جمهوری، که بیشتر در جهت ترکیه ای کردن آن تلاش می کنند. امروز همین خط در آذربایجان ما نیز  از سوی مؤسسات و قدرت های بزرگ حمایت می شود. گردانندگان این مؤسسات و قدرت های بزرگ تلاش می کنند تا نسل جوان ما را که بیش از پیش وارد صحنه مبارزه می شوند، به سوی خود جلب کنند. این تلاش آنها توانسته است تأثیرات منفی خود را حتی بر نوشته ها و افکار برخی از دمکرات های ما نیز بر جای نهد. تا آنجا که حتی در لابلای سخنان بعضی از این دمکرات ها می توان نشانه های آن خط سیاسی خطرناک را تشخیص داد. سرنوشت آینده مبارزه دمکراتیک در راه حقوق ملی دمکراتیک در آذربایجان دقیقاً به چگونگی قوام یابی و کشاکش این دو گرایش و دو فکر بستگی خواهد داشت. باید بیدار و هشیار بود. باید مبارزان جوان را علیه نژادستایی بر انگیخت و آنها را در راه مبارزه پر افتخاری که ستارخان ها، خیابانی ها و پیشه وری ها رفته اند، بسیج کرد.

    باید «باش بوغچو» ها، «اولکوجو» ها و «توران» چی ها را در آذربایجان افشا کرد و در انزوای سیاسی قرار داد. برای موفقیت در این کار لازم است تا ما با کاربست ارثیه مثبت و گرانقدر پدرانمان که همانا شیوه مبارزه دمکراتیک است، در راه هستی ملی آذربایجان، در راه سعادت و خوشبختی مردممان، با همة توان با ارتجاع و شوونیزم فارس به مبارزه بپردازیم.

این ارثیه و پیامی است که از 21 آذر برای ما به جا مانده است.

(متن سخنرانی را از اینجا نیز می توانید بخوانید)

www.azer-online.com