اول بقا،
توسعهی همهجانبه و تعالی اخلاقی و معنوی ایران بدون دموکراسی
ممکن نیست.
بنابراین هر ایرانی ایران دوستی وظیفه دارد که از هر
تلاشی برای گذار به
دموکراسی در ایران دفاع کند، حتی اگر این تلاش کوچک باشد.
دوم
حداکثر ظرفیت و توان نیروهای اجتماعی و تشکلهای سیاسی موجود
ما، برای
تحقق مردمسالاری در شرایط فعلی محدود به ظرفیتهای همین نظام است. دقت
بفرمایید. یعنی ما در حال حاضر امکان و توان تحقق دموکراسی
فراتر از
ظرفیتهای حقیقی و حقوقی این نظام را نداریم. بنابراین هر
تلاشی که باید
صورت بگیرد در کوتاه مدت حتما ناگزیر است که محدودیتها و مرزها و
ظرفیتهای موجود را در حرکت خودش لحاظ کند.
سوم این که سهم قوه
مجریه از قدرت چیزی کمتر از بیست درصد است. اما بیست درصد سهم
کمی نیست. قوه
مجریه اگر در اختیار یک نیروی دموکرات قرار بگیرد چند کار
اساسی
میتواند انجام دهد که گامهایی مهم به سمت دموکراسی است.
اولین کاری
یک دموکرات در قوه مجریه میتواند بکند بازگرداندن عقلانیت و تدبیر به
اقتصاد است، و ترجیح منافع بلندمدت و ملی بر منافع کوتاه مدت
و خاص. این
گامی است که ظاهرا اقتصادی است اما پیامدهای اساسی سیاسی خواهد
داشت
.دومین کاری که میتواند انجام دهد، دموکراتیزه کردن خود قوه مجریه است
.ساختار
قوه مجریه، گفتمان قوه مجریه و نظام اداری تحت کنترل قوه
مجریه،
ظرفیت بسیار زیادی برای دموکراتیزه شدن دارد. که اگر قوه مجریه
در اختبار
یک رئیس دموکرات قرار بگیرد کار اساسیای در این زمینه میتوان انجام
داد. و سومین گامی که میتواند بردارد این است که به عنوان
نمایندهی
خواستههای دموکراتیک مردم ایران در درون حاکمیت عمل کند و در چانهزنیها
و گفتگوهای موجود در درون حاکمیت طرف این خواستهها را بگیرد و
از این
خواستهها دفاع کند.
علاوه بر اینها یک نکته چهارمی را هم عرض کنم
که به نظر من اهمیت دارد. یک جریان دموکراتیک، در شرایط فعلی، با این
ناظران و با این مجریان انتخابات، فقط زمانی میتواند بر رقبای
اقتدارطلب
خودش پیروز شود که حداقل پنج ملیون
رای در انتخابات بیشتر از آنها
بیاورد. در غیر این صورت در انتخابات دستکاری میشود و نتایج
انتخابات
حتما عوض خواهد شد. یک فاصله پنج ملیون رای میتواند
تضمینکننده اعلام
نتیجه صحیح انتخابات باشد.
حال با توجه به این نکاتی که عرض کردم،
به نظرم میرسد آقای خاتمی تنها انتخاب یا بهترین انتخابی است که در شرایط
فعلی میتواند خواست دموکراتیک را در چهارچوب ساختار این نظام
نمایندگی
کند. چرا؟ اولا آقای خاتمی نماد و نشانه حداکثر ظرفیت این نظام
برای
دموکراتیک شدن است. به همین دلیل آمدن ایشان از یک سو در حد ظرفیتهای
تحمل و پذیرش این نظام است و طرف دیگر نشاندهنده پیروزی جریان
دموکراسی
خواهد بود. ثانیا آقای خاتمی تنها کسی است که میتواند ترکیبی
از نیروها
را در اطرافش جمع کند، سامان بدهد و بسیج کند که این توانایی را دارند که
به طور همزمان آن سه اقدامی را که عرض کردم، بازگرداندن
عقلانیت به
اقتصاد، دموکراتیزه کردن قوه مجریه و عمل کردن به عنوان سخنگوی
دموکراسیخواهی در درون حاکمیت را با هم پیش ببرد. پیش بردن این سه پروژه
با هم، یک ترکیب خاصی از نیروها را میطلبد که فقط آقای خاتمی
میتواند
اینها را بسیج کند، سامان بدهد و پیرامون خودش جمع کند. به
علاوه آقای
خاتمی تنها کسی است که بالفعل در رقابت با هر کدام از اقتدارگراها
میتواند بیشتر از پنج ملیون رای فاصله با آنها پیدا بکند و
به همین دلیل
دستکاری کردن آرا در انتخاباتی که ایشان یک طرفش است بسیار
دشوارتر خواهد
بود، مگر اینکه مثل انتخابات ریاست جمهوری نهم یک
کودتای مخملی رخ بدهد.
آنچه که در ایران در انتخابات قبلی رخ داد انتخابات نبود. بقیه دنیا انقلاب
مخملی میشود، اما اینجا کودتای مخملی اتفاق افتاد. و در واقع
دولت فعلی
حاصل یک کودتای مخملی است.
به دلایلی که عرض کردم من معتقدم آقای
خاتمی بهترین گزینهایست که در حال حاضر میتواند بیاید و وظیفه اخلاقی
دارد که چون بهترین است از خواست عمومی تبعیت کند و وارد صحنه
شود. |