ايران  

        www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
  عبدالله شهبازی
دیدارهای من با
چهره های مشهور در زندان شاه
 
 
 
 

 

من، برخلاف بسیاری از مورخین، از درون یک زندگی متلاطم سیاسی و پر از تلاش و جستجو برای «شناخت» وارد حوزه تاریخ شدم. من از درون خانواده‌ای وارد عرصه سیاست و سپس پژوهش شدم که با خیلی از خانواده‌های دیگر تفاوت داشت. از 12- 13 سالگی وارد عرصه سیاست شدم.

برای من بدیهی است که سازمان‌های اطلاعاتی نقش مهمی در شکل‌گیری تاریخ معاصر دارند ولی مورخین آکادمیک ترجیح می‌دهند اصولاً وارد این حوزه نشوند. این امر مختص ایران نبود؛ در غرب نیز چنین بود.

اولین آشنایی جدی من با تاریخنگاری در 14 سالگی بود که تصادفاً دوره کاملی از مجله خواندنیها (از شماره اول در سال 1320) تا سال 1335 را از یک دستفروش در شیراز به مبلغ پنجاه تومان خریدم. این مجموعه را، که بعدها ساواک در بازرسی از خانه‌ام با خود برد، با ولع خواندم در حدی که حوادث در ذهنم ثبت شد. در سال‌های 1349- 1353 در زندان‌های کریم‌خانی و عادل آباد شیراز بعضی از هم سلولی‌هایم، که بعضاً از بلندپایگان گروه‌های سیاسی بودند، به سراغم می‌آمدند و جزئیات حوادث تاریخی دوران 1320 – 1332 را از من می‌پرسیدند. در آن زمان کم سن و سال‌ترین زندانی سیاسی بودم. با بسیاری از سران و فعالین برجسته جریان‌های سیاسی که در زندان‌های شیراز بودند جلسات خصوصی گذاشتم و تاریخ معاصر را از زبان خودشان شنیدم و به حافظه سپردم: افرادی مثل مهندس عزت‌الله سحابی و طاهر احمدزاده از نهضت آزادی، علی خاوری (در سال 1349 در زندان کریم‌خانی شیراز) و عمویی و کی‌منش و حجری از حزب توده، غنی بلوریان و عبدالله عزت پور از حزب دمکرات کردستان، مجید امین مؤید از فرقه دمکرات آذربایجان، مهرداد سورکی و عزیز سرمدی و فرخ نگهدار از گروه جزنی، پیران از حزب ملل اسلامی، محمدرضا شالگونی و داوود صلحدوست از گروه فلسطین و بسیاری از سران چریک‌های فدائی و مجاهدین خلق مانند محمود محمودی، بهرام قبادی، حمید ارض پیما و غیره (فدائیان خلق) و منصور بازرگان و علی‌محمد تشید و لطفعلی بهپور و علیرضا زمردیان و عباس داوری و نبی معظمی و ابراهیم آوخ و غیره از مجاهدین خلق. حتی یادم است که تنها زندانی عضو گروه توفان فردی به‌نام حسن سعادتی بود. با اصرار چند جلسه با ایشان برگزار کردم و تاریخ معاصر و تاریخ گروه شان را از زبان خودشان شنیدم. قبل و بعد از زندان نیز با فعالین مذهبی نهضت امام ارتباط داشتم و حتی یادم است که در جلسه‌ای با مرحوم آیت‌الله ربانی مباحثه مفصلی بر سر یک حزبی یا تک‌حزبی بودن حکومت اسلامی نمودم در زمانی که سن و سالی نداشتم. (مرحوم ربانی از یک حزبی بودن حکومت اسلامی دفاع می‌کردند.)

زمانی وارد این عرصه شدم که تاریخنگاری ایران تا انقلاب مشروطه پیش می‌آمد و تاریخنگاری پس از مشروطه و دوران پهلوی اصلاً مطرح نمی‌شد. این «تابو» را شکستم و به‌علاوه کوشیدم نقش کانون‌های پنهان قدرت (داخلی و خارجی) در تحولات دوران مهم مشروطه و پس از آن را بشناسم و بشناسانم. جوان بودم و شور و انرژی فراوان برای این شناخت داشتم. بنابراین، طبیعی است که بسیاری از مسائل مربوط به این دوران را اوّلین بار من مطرح کنم و پیگیری نمایم. مثلاً، نقش ریپورترها (اردشیر و شاپور، پدر و پسر) در انقلاب مشروطه و دو کودتای سرنوشت ساز 1299 و 1332 را من شناختم و معرفی کردم. مسائل زیادی است که به‌تدریج وارد حوزه تاریخنگاری شد.

علاوه بر «تاریخنگاری معاصر»، که امروزه تا پایان دوره پهلوی و وقوع انقلاب اسلامی، امتداد دارد و در این نقطه پایان می‌یابد، به ضرورت «تاریخنگاری روز» Current History نیز اعتقاد دارم و در این راه کوشیده‌ام؛ یعنی تاریخنگاری پس از انقلاب و حوادث جاری. برخی از مقالات و مصاحبه‌های من در زمینه سیاست‌های مدرنیزاسیون پس از انقلاب اسلامی و سه کتاب من در این حوزه است: کودتای نوژه، حزب توده از آغاز تا فروپاشی، و زمین و انباشت ثروت: تکوین الیگارشی جدید در ایران امروز که مبحث بسیار مهمی است.

تاریخنگاری یک جریان خاص نیست؛ یک حوزه دانش است که در آن گرایش‌ها و افراد فراوانی حضور دارند.

البته، در تاریخنگاری ما نیز «فاصله گرفتن از حقایق» کم نیست.

من در نگاه تاریخی تعصب ندارم و ابایی ندارم از بیان نظراتم حتی اگر «شاذ» و جدال برانگیز باشد. یک نمونه، نقش مثبت احمد قوام (قوام‌السلطنه) است. من در ظهور و سقوط سلطنت پهلوی (1369) قوام‌السلطنه را درست نمی شناختم و نگاهم همان نگاه منفی رایج بود. بعدها که او را درست شناختم در کتاب زندگی و زمانه علی دشتی (1385) کوشیدم تا چهره مثبت تاریخی قوام‌السلطنه را، به‌رغم برخی معایب و کاستی‌های او، عرضه کنم.

من مطالب آقای پورپیرار را از آغاز دنبال می‌کردم. ایشان از نظر نگاه تاریخی و فکری هیچ تجانسی و نسبتی با من ندارد. من برای تاریخ تمدن ایرانی، ایران باستان و به‌ویژه تمدن هخامنشی احترام فراوان قائلم و میراث تمدن ایرانی را بسیار مهم و ارزشمند می‌دانم. می‌دانید که واژه «باستان گرایی» را من ساختم ولی منظورم از این واژه ایجاد تقابل کاذب میان ایران باستان و ایران اسلامی بود که بنیان تاریخنگاری رسمی دوران پهلوی را شکل می‌داد. پرستش اغراق‌آمیز تصویری خودساخته از ایران باستان، به عنوان حکومت‌هایی متمرکز و توتالیتر، و انطباق آن با حکومت پهلوی به عنوان وارث تاج‌وتخت کیان. این تصویر را نفی کردم. از سوی دیگر، برای تاریخ ایران در دوره اسلامی نیز ارج فراوان قائلم. (مشروح این مصاحبه را در صورت تمایل می توانید از اینجا بخوانید.)