ابعاد بحران اقتصادی که
گریبان اروپا و امریکا را
گرفته و تمامی جهان را متاثر
از خود ساخته، بتدریج از پرده
بیرون می افتد. بسیاری از
نشست و برخاست هائی که در
هفته های گذشته انجام شده –
از جمله در کنفرانس داووس- و
تصمیمات جدیدی که کاخ سفید
اتخاذ کرده و شعارهائی که در
تظاهرات انگلستان طرح شده،
تنها نوک کوه یخی است که
بتدریج از آب بیرون می آید.
دولت انگلستان که برای نخستین
بار، طی سالهای اخیر با تظاهرات و اعتراضات
خیابانی کارگران روبرو شده،
شتابزده و برای آنکه سمت گیری
این اعتراضات
با
سمت گیری چپ در فرانسه و چپ
در یونان همسو نشود، شعارهای
انحرافی را به میان اعتراض
کنندگان خیابان برده است:
"کار بریتانیائی، برای
بریتانیائی!" و این همان
شعاری است که در ابتدای رشد
نازی ها در آلمان، از سوی
آنها و علیه یهودیان طرح شد و
تا پایان جنگ فاجعه بار دوم
جهانی ادامه یافت. آن جنگ در
جستجوی راه حلی بود برای
بحران اقتصادی 1929 – 1930.
سرایت راه حلی که در انگلستان
آغاز شده به دیگر کشورهای
اروپائی جهان را به آن دهه
خواهد برد؟
در ایتالیا زمزمه محدود کردن
فعالیت های اقتصادی خارجی ها
آغاز شده است. از جمله، تعیین
مالیات های سنگین و فوق
العاده برای خارجیان و
محدودیت گرفتن وام.
در آلمان فعلا در حد محکومیت
های قضائی برای کسانی که روی
سایت های مبلغ تروریسم و
آموزش دهنده ترور بروند و
بویژه کسانی که با چنین گروه
هائی در ارتباط قرار بگیرند
آغاز شده است. از 3 تا 10 سال
زندان. این محدودیت ها بتدریج
جنبه های اقتصادی نیز خواهد
یافت؟
"آیا اروپای واحد، نیازمند
پول واحد است؟" این بحث نیز
ناگهان در کشورهای بزرگ
اروپائی آغاز شده است که
معنای آن جدا ساختن کشورهای
گروه دوم اروپائی نظیر یونان،
پرتقال و حتی اسپانیا از
درشکه ایست که نمی تواند 16
اسبه حرکت کند. این بحث ابتدا
برای رهائی گریبان یورو آغاز
شده و کشورهای دارای اقتصاد
قوی تر مانند آلمان و فرانسه
می خواهند استقلال پولی خود
را بازیابند و گریبان خود را
از چنگال اقتصاد بحران زده
کشورهای کوچک اروپائی رها
کنند. بار کشتی را در توفان
به آب می ریزند تا کشتی سبک
شده و غرق نشود. گام بعد
رهائی دسته جمعی کشورهای
اروپای شرقی است که پس از
فروپاشی اتحاد شوروی ذوق زده
برای خود در میان اسب های
درشکه اروپا جائی باز کرده
اند.
سکاندار و ناخدای این کشتی
یعنی امریکا در پی چه تدبیری
برای نجات اقتصادی خویش تا
پیش از آغاز شورش های مردمی
است؟ شورش هائی که حتی اکنون
مطبوعات امریکا نیز بیم از
وقوع آن را می نویسند.
کاخ سفید، در اولین اقدام
اقتصادی دولت اوباما، محدود
ساختن واردات از اروپا و چین
را با هدف تقویت تولید داخلی
و کاهش بیکاری آغاز کرده است.
امریکای اوباما می خواهد پیش
از آنکه به صادرات کالا به
اروپا بیاندیشد، به اشغال
بازار حیات خلوت خود در
امریکا لاتین بیاندیشد. تولید
داخلی - بازار منطقه ای! آشتی
با کشورهای صاحب نفت امریکای
لاتین بزودی آغاز خواهد شد و
ونزوئلا و بولیوی در صف اول قرار دارد.
کاخ سفید چنان نگران و وحشت
زده شورش مردم در امریکاست که
بتدریج کانادا را هم می
خواهد از کشتی به اقیانوس پرت
کرده و خود را نجات دهد.
آن 800 میلیارد
دلاری که دولت اوباما به بهانه تجدید حیات اقتصادی
این کشور درخواست کردهريا، قرار است صرف حمایت از
صنایع داخلی شود.
آنها که هنوز نمیدانند
سکاندار می خواهد کشی را به
کجا هدایت کند فغان برآورده
اند که اینها طرح های
کمونیستی و سوسیالیستی است.
اما آنها که تاریخ اروپائی
آغاز دهه 30 را خوانده اند می
دانند که نازی ها نیز متهم به
دفاع از سوسیالیسم و کمونیسم
بودند و حتی نام حزبشان
سوسیال ناسیونالیسم بود و
بعدها معلوم شد آن سوسیالیسم
در خدمت نژاد آلمانی یعنی چه!
در پارلمان اروپا اقدامات
جدید اوباما را با نگرانی به
"بردن امریکا به پشت پرده
آهنین اقتصادی" ارزیابی کرده
اند .
و به این شعار جدید دولت
اوباما استناد می کنند:
" زنده باد جنس آمریکایی"، "زنده باد خریدار امریکائی".
حمایت دولت از صنایع آهن،
فولاد و دیگر تولیدات صنعتی
آمریکایی در صدر فهرست قرار
گرفته است و صاحبان این صنایع
در دولت قرار میگیرند و این
برای نخستین بار است که دولت
امریکا نه مرکب از کارگزاران
و سیاستمداران وابسته به
کنسرن ها، بلکه مرکب از
صاحبان آنها خواهد شد و به
همین دلیل تصمیمات مهم جهانی
و داخلی دیگر چندان نیازمند
مصوبات کنگره نیست، بلکه
صاحبان کنگره خود در دولت
نشسته اند!
به همین دلیل است که طرح جدید
اقتصادی دولت با همان دو
شعاری که در بالا آوردیم قرار
است به همان آسانی که در
کنگره تصویب شد، هفته آینده
از تصویب سنا هم بگذرد. به
آسانی آب خوردن!
جدال بر سر واردات و صادرات
بزودی بالا خواهد گرفت.
امریکا برای مبارزه با بیکاری
و ایجاد بازار مصرف داخلی
درهای واردات خود را می بندد،
اما همچنان چشم به بازار
اروپا دارد. اروپا، با از کف
دادن بازار امریکا، باید
درجستجوی بازارهای دیگری باشد
و این بازار جز در کشورهای
دارای ذخائر زیرزمینی و بویژه
نفت نیست. جدال بر سر سلطه بر
بازار خاورمیانه عربی نه تنها
میان امریکا و اروپا، بلکه
میان خود اروپائی ها بالا
خواهد گرفت. این جدال قربانی
می خواهد. آیا این حکمی
اجتناب ناپذیراست که ایران
قربانی بزرگ این جدال و رقابت
در میدان اقتصاد بحران زده
جهان سرمایه داری باشد؟
|